ⓝⓐⓩⓐⓝⓘⓝ
ⓝⓐⓩⓐⓝⓘⓝ
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: نفر هفتم

یادداشت جامانده از چالش بهمن ماه !

« نفر هفتم » مجموعه داستان کوتاهی است نوشته هاروکی موراکامی . این کتاب از نسخه انگلیسی به نام «بید کور و زن خفته» به فارسی برگردانده شده که شامل هشت داستان کوتاه به نام های « خلیج هانالی ، خرچنگ ها ، یک روز مناسب برای کانگوروها ، نفر هفتم ، آینه ، دختر تولد ، ظهور و سقوط کیک های شارپی و حشره شبتاب » میشود . از بین این داستانها به نظرم نفر هفتم پردازش بهتری داشت . در کل نمره شش از ده به کتاب میدم و به نظرم ارزش یکبار خوندن رو داره .

داستان «نفر هفتم» راجع به یک عمر عذاب وجدان برای لحظه ای هست که میدانستی چه کاری درست است ولی انجامش ندادی ! لحظه ای که نفر هفتم پشت میز ، در کودکی «ک» ،دوست نه ساله اش را ، رها کرد و جان خودش را نجات داد . در حالی می‌توانست او را هم از آن موج نجات دهد . بعد از آن اتفاق ، نه پدر و مادر « ک » و نه پدر و مادر خودش هرگز او را سرزنش نکردند ، چیزی که رنج او را بیشتر می‌کرد. سرانجام انجا را ترک کرد و چهل سال به آنجا برنگشت . چهل سالی که با کابوس های تکراری سپری شد . کابوس هایی با جزییات از آن روز و تصویر « ک » که با چهره ای عجیب به سمت او دست دراز کرده ، انگار که میخواهد او را با خود به آن دنیا ببرد .

« میخواستم بگم مهم نیست چه آرزویی داشته باشی ، مهم نیست چقدر تلاش کنی ، چون هیچ وقت نمی‌تونی غیر از خودت چیز دیگه ای باشی ، همین . »

« به ما می‌گفتند تنها چیزی که آدم باید از آن بترسد خود ترس است اما من به این حرف اعتقاد ندارم . »

« مرگ نقطه مقابل زندگی نیست بلکه قسمتی از آن است .»

« جنگ هر علت شرافتمندانه ای هم که میخواد داشته باشه ، اما آدم های زیادی از هر دو طرف به خاطر خشم و نفرت می‌میرن.»

« منظورم این نیست که فراموش کارم ، راستش چیزایی که دوست نداشته باشم فراموش میکنم . »

« وقتی چیزی اتفاق افتاد ، دیگر نمی‌شود آن را به حالت اول برگرداند . »

« همیشه مشغول خواندن بودم برای همین همه فکر می‌کردند میخواهم نویسنده بشوم . اما نمی‌خواستم . نمی‌خواستم هیچ چیزی بشوم . »

« ترسناک ترین چیز دنیا خود آدم است . شما چه فکر می‌کنید؟ »

« اگر یه روزی یه جایی توی این دنیای بی‌ثبات دوباره همدیگر را دیدیم ، امیدوارم بتوانم بیشتر از چیزی که الان برایت می‌نویسم ، حرف بزنم . خداحافظ »

« همه گاهی وقتها این طوری میشن . آدم نمی‌تونه احساسش رو طوری که می‌خواد به زبون بیاره و این آدمو آزار میده . »

« کابوس ها هر از گاهی مثل کنتور نویسی که در خانه می‌آید به سراغم می‌آیند . هر وقت در آستانه فراموش کردنشان قرار میگیرم ، به سراغم می‌آیند . همیشه هم همان کابوس ، با کوچک ترین جزئیات . فریادزنان و در میان ملافه های خیس از عرق بیدار می‌شوم . »

« زندگی چیز ترسناکیه . ترسناک تر از اون که بتونی فکرش رو بکنی . »

هاروکی موراکامی به نظرم آدم جالبیه ، خوراک معرفی به عنوان الگو ، برای آدم هایی که فکر میکنن دیر شده ! نویسندگی را در بیست و نه سالگی شروع کرد در حالی که پیش از آن اصلا چیزی خلق نکرده بود ! دونده ماراتنی که قبل از سی و سه سالگی هرگز دونده نبود .

لینک خرید کتاب رو پایین می‌ذارم. امیدوارم از خوندن کتاب لذت ببرید ... لطفاً با آرامش و طمأنینه بخونید چون تا انتهای داستان راه زیادی ندارید پس عجله لزومی نداره ? راستی تو طاقچه بی‌نهایت هم هست .

https://taaghche.com/book/22043


هاروکی موراکامیچالش کتابخوانی طاقچهطاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید