عنوان چالش اسفند ماه سال ۱۴۰۱ : کتابی که داستانش در طبیعت رخ میدهد ...
« نیروی طبیعت » نوشته جین هارپر ، رمانی در ژانر تریلر ( مهیج ) با تعلیق بسیار است . عقب جلو شدن زمان روایت ، تعلیق زیاد و غیر قابل حدس بودن پایان از ویژگی های این کتاب هست . اول از همه بگم که غیر قابل حدس بودن پایان ، نشان از پیچیدگی داستان یا هوشمندی نویسنده نیست ! چون تا هشتاد درصد روایت شما اصلا اطلاعات لازم برای حدس زدن رو ندارید و همونی قاتل میشه که صد در صد مطمئن بودید «این که نیست...» !
ماجرا از این قراره که یک شرکت ، دو گروه پنج نفره از کارمندانش رو به یک ماجراجویی سه روزه میفرسته ، ماجراجویی در کوه های گیرالانگ ؛ جایی که آوازه و گذشته خوبی نداره ...
آلیس راسل چهل و پنج ساله ، در حالی در این ماجراجویی مفقود میشه که قرار بود به زودی اسنادی مهمی رو در اختیار پلیس بذاره . اسنادی برای بر ملا کردن فساد صاحبان شرکت. آرون فالک افسر پلیسی که قرار بود اسناد را دریافت کند ، حول و حوش چهار و نیم صبحِ روزی که خبر مفقودی آلیس را دریافت کرد ، یک تماس از دست رفته از آلیس داشت و در پیام صوتی که ضبط شده بود ، صدای ضعیفی لابهلای پارازیت ها میگفت : ...بهش آسیب بزن ...
داستان کشش خوبی داشت و من برای پایان داستان کنجکاو بودم و نمیتونستم خوندن رو متوقف کنم . اما توقع هیجان عجیب و غریبی نداشته باشید ازش . به داستانش از ده ، شش و نیم میدم .
موقع خوندن این کتاب داشتم فکر میکردم که چقدر شخصیت والدین روی بچه ها تأثیر داره و بچه ها به نوعی کپی و رونوشت امروزی از بچه های نسل قبل ( والدین شون ) هستند .
یک نکته قابل توجه دیگه هم این بود که چقدر کنش ها واکنش های ما حتی در مسائلی که بدون فکر و تفننی انجام میدیم روی آدم های اطراف مون تأثیر میذاره ...
« میتوانستی درباره آلیس هر چه میخواهی بگویی ، ولی این زن همیشه دقیقا میدانست دارد چه کار میکند. »
« هر چند اغلب غریبه ها تنها چیزی که میخوان ، خودی شدنه . »
«... نمیشه گفت عاشق همان یا چشم ندارن همدیگه رو ببینن.
کارمن گفت : هر دو ، احتمالا . خواهر و برادر نداری ، نه ؟
نه ، تو داری ؟
آره . زیاد . این رابطه عشق و نفرت خیلی متغییره . احتمالا توی دو قلو ها بدتر هم باشه»
« جیل گفت : در واقع فکر میکنم یکی از سخت ترین چیزهای اونجا ، داشتن اون موبایل لعنتی بدون آنتن بود . بی فایده اس نه ؟ راحت تر بود اگه چیزی نداشتیم ، حداقل باعث چنین سردرگمی نمیشد. »
« همه سردمون بود و گرسنه بودیم و آلیس تهدید میکرد که میره و اونجا بود که مسائل از کنترل خارج شد . »
« ... اطراف آلیس بودن مانند داشتن سگی با نژاد پرخاشگر بود ... »
« ... ببخشید، فقط ... اگه این طرف سمت غربه ، پس چرا آفتاب داره توی جنوب غروب میکنه ؟...»
« ... جیل با خود فکر کرد یک چیز دیگر نیز در مورد آلیس وجود داشت . گاهی میتوانست کاری کند که به شدت حس کنی بهت خیانت شده است . ...»
این هم از این چالش با نمک در سال ۱۴۰۱ ، در دوازده عنوان چالش ، بیش از دوازده کتاب خواندم و یادداشت نوشتم .
لینک دانلود کتاب نیروی طبیعت با ترجمه فرسیما قطبی از انتشارات نون ??:
https://taaghche.com/book/120131