Nazanin Nazem
Nazanin Nazem
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

تکلیف کارآفرینی: 3 ایده جنجالی و ساختارشکن! مخالف جریان شنا کنیم یا نه؟

3 ایده جنجالی و ساختارشکن!

به نام نگارنده ی سخن

در حال گذراندن ترم دوم مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی هستم. این ترم، به صورت مستمع آزاد در کلاسی با عنوان "کارآفرینی" شرکت کردم؛ صرفا از روی علاقه. استاد ما، دکتر محمدمهدی پور بصیر هستند.

در این پست تکلیف جلسه دوم این کلاس را می‌نویسم.

قبل از اینکه پاسخ تکلیف را بنویسم، بخشی از مطالب تدریش شده در کلاس را ذکر می‌کنم تا پیش زمینه ذهنی داشته باشید و به فلسفه تمرین پی ببرید.

Mainstream یا جریان رایج، نگرش عموم مردم نسبت به وقایع هست. سوال اصلی اینجاست که آیا برای موفق شدن باید همیشه جریان اصلی را دنبال کنیم؟ یا اینکه مخالف این جریان شنا کنیم؟ آیا شما هم معتقدید که خواهیم نشویم رسوا، همرنگ جماعت شیم؟

استاد پاسخ این سوال را با دسته‌بندی هوشمندانه‌ای به وضوح بیان نمودند:

1. اگر می‌خواهید یک زندگی معمولی و متوسط داشته باشید، طبق دستورالعمل‌های مسیر رایج پیش بروید.

2. اگر می‌خواهید موفقیت کسب کنید، باز هم مسیر رایج را دنبال کنید ولی با سرعت بیشتر از بقیه.

3. اگر می‌خواهید سوپر موفق باشید، بر جریان رایج موج سواری کنید یعنی آن را بشناسید و با آن همراهی کنید، سپس ایده‌هایی خلاف جریان رایج بپرورانیدو زمان مناسب برای عملی کردن این ایده‌ها را بیابید.

4. دسته ی چهارم هم که من را یاد شعر "چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من" می اندازند. زیرا این دسته زندگی درویشی را در پیش می‌گیرند و اصلا کاری به جریان رایج و غیر رایج و شنا و موج سواری و این حرفها ندارند. هر اتفاقی در جهان بیفتد، عکس‌العمل هایشان را تغییر نمی‌دهند.

حالا با این مقدمه بریم به سراغ تکلیف جلسه ی دوم:

· 3 فکر، ایده یا عقیده ای بنویسید که خودتان عمیقا به آن تفکر یا ایده باور دارید، ولی احتمالا اکثر جامعه اطراف تان با آن مخالف باشند.

· منظور از جامعه اطراف تان تنها اقشار محافظه کار نیست، بلکه اقشار تحصیلکرده و طبقه مدرن جامعه هم با آن ایده اکثرا مخالف باشند.

· منظور ایده یا فکر کارآفرینی نیست، کلا در مورد همه چی زندگی، جامعه و...

4 ایده در ذهن دارم که نمی توانم از هیچکدام بگذرم. هر 4 تا را می نویسم:

1. همه مردم جهان دارای دین واحد باشند.

این اتفاقی است که به دلایل تاریخی، مذهبی و سیاسی بسیار دور از ذهن است. اما فرض کنید اگر بشود، چه تاثیرات شگرفی را در جهان به وجود می‌آورد! علاوه بر آن، مگر همه دین‌ها یک پیام و مفهوم را - که همان انسانیت است- بیان نمی دارند؟ پس بیاییم دین انسانیت را در سرتاسر جهان بر پا کنیم زیرا با این کار:

· جنگ ادیان به پایان می رسد.

· بسیاری از اماکن مذهبی، به اماکنی با کارکرد دیگر مثل مدرسه، کتابخانه، کارخانه، مراکز پژوهشی، بیمارستان و ... تبدیل می شوند.

· مراسم و مناسک مذهبی به تاریخ می پیوندند. پس فروش وسایلی مثل بت، مهر، سجاده، تسبیح و ... از بین می‌رود.

· کشیش‌ها، روحانیان، موبدان، خاخام‌ها و ... همگی به همیاران دین تبدیل می شوند بدون هیچ گونه شرایط و ویژگی متمایزی از یکدیگر مثل لباس، محاسن و ...

"من نگویم خدمت زاهد بکن یا می‌فروش/ هر که حالت خوش کند در خدمتش چالاک باش"

2. یک جهان 24 ساعته!

به جای اینکه همه‌ی طبیعت در روز کار کنند و در شب به استراحت بپردازند، کسب و کارها به گونه ای تنظیم شوند که در 24 ساعت شبانه روز در حال انجام فعالیت باشند. مثلا مدرسه ای که از ساعت 00:00 تا 5:00 صبح دایر باشد. بدین گونه افرادی که شب را بیشتر دوست دارند و مطالعه در شب بیشتر به مذاقشان خوش می‌آید به مدرسه/دانشگاه می‌روند. به طور مشابه کسب و کارها، ادارات و سازمان های گوناگون نیز در 12 ساعت دوم روز باز باشند. این موضوع باعث می‌شود، بخش زیادی از شلوغی‌ها مثل ترافیک، نوبت بانک، ویزیت دکتر و ... کاهش یابد.

می‌توان گفت بزرگترین ایراد این ایده، آسیب به محیط زیست است، زیرا با فعالیت شبانه‌روزی قطعا انرژی بیشتری مصرف می شود و زباله بیشتری تولید می شود.

"این جهان، دریا

زمان چون موج

ما، مانند نقش

لحظه‌ای مهمان این هستی‌ده هستی‌ربا"

3. هیچ دانشگاهی در جهان وجود نداشته باشد.

در این ایده با خودم فکر کردم که اگر اصلا دانشگاهی نبود، چه می شد؟ بعد از اتمام سال‌های دبیرستان، به دنبال شغل مورد نظرمان میرفتیم. سپس مهارت های موردنیاز برای آن شغل را با استفاده از منابع مختلف مثل دوره ها، یوتیوب، کارآموزی و ... به طور عملی می‌آموختیم. بنابراین هر کس آن چه دوست داشت و هر چه واقعا نیاز داشت یاد می‌گرفت. به عنوان یک دانشجوی مهندسی صنایع، شاید هیچ وقت نخواهم در حوزه هایی مرتبط با شیمی کار کنم، پس چرا علم مواد بخوانم؟ شاید بخواهم مفاهیم اخلاقی را از بودا یاد بگیرم، چرا باید تفسیر موضوعی نهج البلاغه بخوانم؟ شاید به تاریخ معاصر علاقه داشته باشم، چرا دانشگاه فقط تحلیل تاریخ صدر اسلام را در سیلابس درسی دارد؟

· در این صورت، استادان دانشگاه، استادان آموزشگاه یا مشاور/منتور خواهند بود. فرصت شغلی عوامل دیگر دانشگاه در معرض خطر قرار می گیرد.

· شاید مدرک گرایی کم شود؛ و تخصص و مهارت ارزش بیشتری یابند.

· مافیای کنکور وجود نخواهد داشت.

· روح و ذهن نوجوانان در آستانه رسیدن به جوانی، مورد آزار و اذیت نخواهد بود و سلامت روحی روانی‌شان توسط استرس و اضطراب تحت الشعاع قرار نمی گیرد.

· وزارت علوم توجهش را به آموزش و پرورش متمرکز می کند؛ که اتفاق بسیار خوبی است زیرا به پرورش اساسی و اصولی کودکان از سن پایین پرداخته می‌شود.

· دیگر کسی تحقیق و پایان نامه نخواهد فروخت، علاقه مندان واقعی دانش به پژوهش خواهند پرداخت.

· حقوق کسی بر اساس مدرکش نخواهد بود، بلکه تخصص کاربردی خواهان پیدا می‌کند.

"با علم اگر عمل برابر گردد/ کام دو جهان نیز میسر گردد"

4. برای مهاجرت و ورود به کشورهای مختلف، پاسپورت و ویزا لازم نباشد.

احتمالا این ایده مخالفت خیلی از افراد را بر می انگیزد. زیرا امنیت جهانی را تهدید می کند. راه برای فرار کلاهبرداران باز می شود. خب باید چاره‌ای برای اینطور مشکلات پیدا کرد نه اینکه ایده را به طور کامل کنار گذاشت.

طرفداران بیت کوین می دانند که بیت کوین راحت‌ترین روش برای انجام تراکنش‌های بین‌المللی است زیرا هیچ کارمزد اضافی برای پرداخت مبالغ مختلف به دریافت‌ کننده، پرداخت نمی‌شود. یعنی بیت کوین به راحتی از کشوری به کشور دیگر سفر می کند. (ما چیمون کمتر از بیت کوینه؟ J )

· حالا فرض کنید ما هم مثل بیت کوین به راحتی بتوانیم هر وقت اراده می کنیم، از کشوری به کشور دیگر روانه شویم. در این صورت، هر فردی در کشوری که آن را دوست دارد زندگی می کند و بنابراین قوانین آن کشور را با جان و دل می پذیرد، پس درصد جرایم و قانون شکنی کاهش می یابد.

· کسانی که برای دیدار عزیزشان سفر می کنند، نگران زمان صدور ویزا نخواهند بود و کشورها نمی توانند به خاطر جنگ سیاسی خودشان، مردم را تحت فشار قرار دهند؛ مثلا وقتی ورود ایرانی ها به امریکا ممنوع شد، افرادی که پدر یا مادر مریض در امریکا داشتند، برای ملاقاتشان اذیت شدند.

· سفر به دور دنیا آسان می شود و هزینه کمتری برای سفر آب می خورد مثلا دیگر لازم نیست پولی به سفارتخانه برای کاغذبازی‌ها پرداخت کنیم.

"دلم پرواز می‌خواهد

دلم آواز می‌خواهد

دلم یک دشت پر گل، لاله و ساناز می‌خواهد..."

شما چه موارد دیگری به ذهنتان می‌رسد؟

با کدام یک از موارد مذکور موافقید؟ با کدام یک مخالفید و چرا؟

باعث افتخار است که نظراتتان را بدانم و سپس با نام خودتان به این پست اضافه کنم. متشکرم که همراه بنده هستید.

راستی 10 ایده جنجالی و ساختارشکن را از بین همه ایده های مطرح شده در کلاس انتخاب کردم و در یک ویدیو توضیح دادم. اگر تمایل دارید این ویدیو را ببینید، اینجا کلیک کنید.

لینکدین نازنین ناظم

اینستاگرام نازنین ناظم

اندیشه تا زنده است، تازنده است...

بیت کوینایدهکارآفرینینازنین ناظممحمدمهدی پوربصیر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید