به نام نگارنده ی سخن
در حال گذراندن ترم دوم مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی هستم. این ترم به صورت مستمع آزاد در کلاسی با عنوان "کارآفرینی" شرکت کردم؛ صرفا از روی علاقه. استاد ما، دکتر محمدمهدی پور بصیر هستند.
در این پست تکلیف جلسه اول این کلاس را مینویسم.
تکلیف اول این بود که یک قسمت از انیمیشن ریک اند مورتی را ببینیم و سه نکته جالب از دیدگاه خودمان دربارهاش بنویسیم.
قسمت هفتم از فصل سوم این انیمیشن را- که نامش The Ricklantis mixup است- مشاهده کردم. انیمیشنی تلخ و سرشار از مسایل عمیق سیاسی و گاهی فلسفی است.
با توجه به اینکه قسمت های دیگر این انیمیشن را ندیدم، به درستی نظراتم شک دارم و مطمئنا در خیلی از بخش ها آنچنان که باید و شاید، دیالوگ ها و روند داستان را درک نکردم اما به نظر می رسد سه نکته ی جالب که به نظرم رسید را می نویسم:
1. دانشآموزانی که به دنبال یک فضای غیرواقعی برای تحقق به آرزوهایشان هستند، این فضا با نام پورتال آرزوها شناخته می شود. به دنبالش می روند، طبق شنیده هایشان باید یک ماده ی ارزشمند را فدا کنند تا به آرزوهایشان دست یابند. هر یک چیزی را درون فضایی گودال مانند می اندازند، و سپس بلندگوها به صدا در می آیند: آشغال ها را بریزید! و آشغال ها به درون پورتال آرزوها ریخته می شوند!!
این سکانس طعنه ای به حرف هایی است که دانش اموزان و دانشجویان می شوند، وعده ی اینکه اگر عزیزترین چیزهایت را فدا کنی و این کار را بکنی و آن کار را بکنی به آرزویت میرسی. آرزوهایی که شاید برای دیگران مثل یک آشغال باشد!!!
2. دورویی و ریاکارای بین آنچه توسط سیاستمداران گفته می شود و آنچه در عمل رخ می دهد. شعارهای انتخاباتی زیبا و همه پسند، اما رفتارهای ناشایست. این مفهوم در سکانسی دیده می شود که کاندید بعد از بیان حرفهای انسان دوستانه، رییس کمپین خودش را اخراج می کند و ذره ای برای او ارزش قایل نمی شود. شاید همین موضوع است که موجب می شود حتی کسانی که انسان هستند با قرار گرفتن در چنین شرایطی و دیدن این چنین نامهربانی هایی خوی حیوانی بگیرند...
3. سکانس شوک آور آخر: عده ای از سران دور یک میز نشسته اند و یکی بیان می کند فرقی نمی کند چه کسی به ریاست برسد، در هر صورت ما اداره کنندگان و تصمیم گیرندگان هستیم و باقی خواهیم ماند! حتی فکر به اینکه همیشه یک عده ی مشخص و معین در حال اداره و تصمیم گیری هستند هم ناراحت کننده است. مهم نیست که پلیس های خوب یا بد چه قدر تلاش می کنند، مهم نیست که دانش آموزان و دانشجویان چه قدر درس می خوانند، مهم نیست که کمپانی ها و شرکتها چه قدر در پی برقراری نظم و قانون هستند، دنیا همواره توسط عده ای مشخص تغییر می کند و قانون ها توسط آن ها تعیین می شود. هر گاه هم مخالف این نظام/سیستم باشی به راحتی یک بشکن حذف خواهی شد.
این سه نکته ای بود که به ذهن من رسید اما مطمئنا با مشاهده ی دقیق تر می توان به نکات ارزنده تر و عمیق تری دست یافت. البته دیدن این انیمیشن دلگیرکننده را به شما پیشنهاد نمیکنم! ولی اگر به دنبال مشاهده ی چیزی هستید که شما را به تفکر وا دارد، دیدنش خالی از لطف نیست...
تکلیف دوم این است که دو سناریو برای آینده جامعه انسانی در 100 سال آینده بنویسیم.
شاید مقصود استاد از اینکه به ما گفتند این سناریو را بعد از دیدن انیمیشن بنویسیم این بود که "تا بوده همین بوده" و همین خواهد بود. هر چه قدر هم علم و تکنولوژی پیشرفت کند، جامعه انسانی دچار اختلالاتی همچون اختلاف طبقاتی، آزوهای نابود شده، دست های پشت پرده، عدم آزادی بیان، انسان های رو به زوال، دروغ ها و فریب های سیاسی و ... خواهد بود. شاید هم اصلا این دو تکلیف ربطی به هم نداشته باشند. در هر حال، دوست دارم ذهنم را از اثر انیمیشن پاک کنم و بدون هیچ پیش زمینه ذهنی سناریوها را بنویسم. برای نوشتن این دو سناریو از فایلی با عنوان "گزارش 10 سال آینده جهان (2030)" نوشته ی دکتر مجتبی لشکربلوکی الهام گرفته ام:
سناریوی اول:
آنچه در 100 سال آینده رخ می دهد:
· تغییرات اقتصادی:
کسب و کارها شتاب زیادی می گیرند با کمک تکنولوژی های جدید. مقیاسی که در تجارت و کسب و کار جهانی وجود دارد بسیار کوچک خواهد شد به طوری که تجارت بین دو کشور مثل تجارت بین دو دهکده می شود.
کشورهایی اقتصاد قوی خواهند داشت که از سال های پیش به منابع شان توجه داشتند و در صرفه جویی منابعی همچون طبیعت، آب، غذا و انرژی کوشا بودند.
برگ برنده اقتصاد در دست کشورهایی است که نحوه ی استفاده حداکثری از انرژی های نو را آموختند.
جایی برای رقابت بین کسب و کارهای قدیمی باقی نمی ماند؛ فقط خلاقیت های جدید آینده دار خواهند بود.
· تغییرات اجتماعی:
امید به زندگی افزایش می یابد، جمعیت کهنسال به دلیل پیشرفت علم پزشکی، بیش از پیش عمر میکنند و شاهد حضور همزمان نسل های مختلف در محیط کاری و خانواده خواهیم بود. حضور همزمان کهنسالان و جوانان، تضاد زیبا و پیشرفتآفرینی را رقم می زند. می توان گفت بازنشستگی مفهومی است که رنگ می بازد.
شهرنشینی به شدت گسترش یافته و همه ابعاد زندگی مدرن خواهند شد. اکثر کارها را ماشین ها انجام می دهند، بنابراین بسیاری از شغل ها و موقعیت های اجتماعی از بین خواهند رفت؛ شاید دیگر کشاورز و حسابدار نداشته باشیم. شاید تنها کار منابع انسانی ایده پردازی باشد.
جامعه، سیاست و اقتصاد به سمت زنانه تر شدن پیش می رود و نقش زنان بسیار پررنگ تر از آن چه که هست می شود. افزایش سطح تحصیلات دختران و در پی آن افزایش نرخ اشتغال زنان را در سرتاسر دنیا شاهد خواهیم بود.
تعریف خانواده عوض می شود، شاید در آینده من و لپ تاپم یک خانواده باشیم!
· تغییرات سیاسی:
ابر قدرتهای جهان جا به جا میشوند، اگر تا امروز کشورهای توسعه یافته کشورهایی بودند که بهترین صنعت ها را داشتند، در 100 سال آینده کشورهایی با سالم ترین محیط زیست پیشرو خواهند بود.
قدرت های سیاسی منحصر به دولت نیست، بلکه بخش زیادی از مردم قدرت را با بیزینس هایشان در دست دارند.
اغلب تشکل ها به سمت خصوصی سازی پیش خواهند رفت.
مردم سالاری افزایش خواهد یافت، زیرا با دسترسی بیشتر به اطلاعات و افزایش ارتباطات قدرت مردم را افزایش می دهد و منجر به مشارکت بیشتر مردم می شود، شاید مدل های حکمرانی تغییر کنند.
· تغییرات فناورانه:
هوش مصنوعی به قدری پیشرفت می کند که بیش از نیمی از کارهای انسان را به عهده می گیرد.
اشیای هوشمند، مثل انسان ها می توانند با هم در ارتباط باشند مثلا خودِ فلش با لپ تاپ صحبت کند و به آن بگوید که چگونه از آن استفاده کند.
اینترنت در تمام نقاط جهان برقرار و بردوام خواهد بود.
سناریوی دوم:
آنچه در 100 سال آینده رخ می دهد:
· تغییرات اقتصادی:
تمام دنیا نظام سرمایه داری را پیش خواهد گرفت. افراد فقیر روز به روز فقیرتر شده و ثروتمندترین ها در راس قدرت خواهند بود. افراد فقیر به قدری در محدودیت های گوناگون قرار می گیرند که حتی فرصت تغییر را هم نخواهند یافت.
چند شب گذشته در یک سخنرانی از دکتر فرهنگ هلاکویی شنیدم که می گفتند: در نظام سرمایه داری گفته می شود : برابری فرصت ها. یعنی فرصت ها برای همه فراهم است تو هم تلاش کن و به آن برس. اما این غلط است زیرا برابری فرصت ها وقتی معنا می یابد که برابری رسیدنبه فرصت ها هم فراهم باشد.
ممکن است در آینده به قدری طبقه فقیر جامعه دچار بدبختی باشند که جز پول غذا در آوردن نتوانند به هیچ موضوع دیگری فکر کنند، چه برسد به خلاقیت و نوآوری در کسب و کار!
· تغییرات اجتماعی:
قدرت در دستان نسل جوان قرار می گیرد. کهنسالان جایی در جامعه نخواهند داشت و به دلیل اینکه سود و منفعتی برای کسب و کار یا اداره ی آن ندارند، به راحتی کنار گذاشته شده و طرد می شوند.
نظام آموزشی تغییر می کند، کامپیوترها برای ما عملیات جبر و انتگرال را انجام خواهند داد، دیگر نیازی نیست این مفاهیم در مدرسه آموزش داده شوند، بنابراین سن کار کاهش یافته و از 15 تا 35 سالگی، افراد به اشتغال می پردازند.
اکثر شغل ها به صورت مجازی و دورکاری خواهد بود.
ارزشهای معنوی و عرفانی رنگ باخته و ارزشهای مادی پر رنگ می شوند.
توجه به محیط زیست کم خواهد شد، زمین سرشار از زباله های الکترونیکی می شود.
روابط صمیمی و دوستانه و خانوادگی، کم رنگ شده و روابط تجاری و بیزینسی 90 درصد زمان معاشرت ما را به خود اختصاص خواهند داد.
خانم ها نقش بیشتری در جامعه بازی می کنند و آقایان نقش پدر و مادر را برای بچه هایشان خواهند داشت.
اجتماعی خصوصی و به طور VIP در سیاره های دیگر تشکیل می شود.
· تغییرات سیاسی:
کشورها از نظر سیاسی به دو دسته تقسیم خواهند شد: کشورهای رییس و کشورهایی که توسط کشورهای رییس اداره می شوند! کشورهای رییس دارای بیشترین میزان تولید و عرضه و با بالاترین تکنولوژی ها برقرار هستند و کشورهای مستعمره در حال زباله دان آنها هستند. برخی دیگر کشاورزی و تامین غذا را برعهده خواهند داشت و بعضی دیگر منابعشان را در اختیار کشورهای رییس می گذارند. تمام سران مهم و تاثیرگذار در تصمیمات مهم جهانی از کشورهای رییس خواهند بود.
· تغییرات فناورانه:
آموزش در اختیار کسانی قرار می گیرد که توانایی پرداخت هزینه آن را داشته باشند. با پیشرفت تکنولوژی یک فرد می تواند به دورترین مدرسه یا دانشگاه در کره ی زمین هم دسترسی داشته باشد.
کسانی که نمی توانند لوازم تحصیلی را خریداری کنند، که شامل نوع خاص و فوق پیشرفته ای از لپ تاپ ها می شوند، بی سواد می مانند و به عنوان کارگر وارد بازار کار می شوند.
با استفاده از نرم افزارها، آموزش صورت می گیرد و فقط یک supervisor برای کنترل روند در نظر گرفته می شود.
با استفاده از چیپ ها بسیاری از زبان ها را خواهیم آموخت. چیپ ها مثل حافظه ما می شوند که می توان آن ها را با محتویات درونشان خریداری کرد و با قرار دادن در مغزمان در لحظه به یک زبان یا اطلاعات دیگر آگاه خواهیم شد. علم جدید با استفاده از ابر کامپیوترها در هر هفته تولید می شود و با استفاده از فناوری های اطلاعاتی و گسترده جهانی ، بلافاصله پخش می گردد. تکنولوژی ها در لحظه آن را ارزیابی می کنند و با ترجمه های گوناگون در یک سایت واحد (مثلا یک بخش انحصاری در گوگل) به انتشار می رسانند.
بخش زیادی از تولید، کنترل کیفیت، پخش و امور لجستیکی به عهده ربات ها قرار خواهد گرفت. انسان ها فقط روندها را کنترل می کنند.
این دو سناریو، تمام چیزی بود که زمان بنده اجازه می داد تا بنویسم اما مطمئنا خیلی بیشتر و گسترده تر می توان درباره ی 100 سال آینده نوشت.
در نهایت متشکرم از استادم، دکتر پوربصیر بزرگوار، که فرصت پرورش و لذت را به قوهی تخیلاتم دادند! J
بماند به یادگار برای 100 سال آینده!
اندیشه تا زنده است، تازنده است...