ویرگول
ورودثبت نام
امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

از محرومیت تا شروع یک اوج

یک بحران غیرضروری

دوم آذرماه ۱۳۸۵ کميته اضطراری فيفا، همه‌ی تيم‌های باشگاهی، ملی و بازيکنان ايران را به دليل آنچه «دخالت دولت در امور فوتبال» می‌دانست، از بازيهای بين‌المللی محروم کرد. خبر کوتاه بود و پیامدها سنگین!

بر اساس تشخیص فیفا فدراسيون فوتبال ايران در تصميم‌گيری‌ها، انتخاب اعضاء و رئيس، استقلال خود را از دست داده است و به دلیل نقض بند ۱۷ اساسنامه فيفا در آستانه‌ی محرومیت و تعلیق بود.

مدیران ایرانی نیز مطابق معمول به همان نتایجی رسید که همیشه می‌رسد: «برخی افراد خائن در فوتبال اطلاعات نادرست از داخل کشور به خارج برده‌اند تا ایران محکوم شود!»

واقعیت آن بود که دنیا تغییر کرده بود و دولتها حق دخالت در ورزش‌ها را نداشتند؛ اما دولت ایران هنوز دوست داشت عزل و نصب بکند.


فیفا برای بازگشت ایران به جهان فوتبال ۳ شرط گذاشت:

  1. تصحیح اساسنامه فدارسیون ایران بر اساس قواعد جهانی
  2. تدوین اساسنامه توسط کمیته‌ای که فیفا تعیین می‌کند
  3. برگزاری مجدد انتخابات

در آذر ۱۳۸۵ روبه‌روی ایران دو راه بیشتر نبود:

  1. حذف از جهان
  2. پذیرش قواعد جهانی!




لایه‌ی زیرین مساله

ما می‌توانستیم عصبانی شویم، آنطور که خیلی‌ها شدند. راه حل اول راه حل ساده‌ای بود. آن روزها آرین‌منش عضو فراکسیون ورزش مجلس گفت: «اگر فیفا اهداف سیاسی را پیگیری می‌کند نباید شرایط را بپذیریم، حتی اگر محروم شویم»

یکی از رسانه‌ها اظهار داشت: «در اوج فشارهای سیاسی به دلیل برنامه‌های هسته‌ای، خبر محرومیت ایران می‌تواند یک برخورد سیاسی دیگر با این کشور محسوب شود»

راه حل اول مبتنی بر یک موضع آشنا بود: این قوانین جهانی غیرقابل پذیرش هست و پذیرش شروط به معنای ذلت است!

البته در راه‌حل اول همیشه متخصصانی هم هستند که به شما اطمینان می‌دهند که هیچ خطری وجود ندارد. داريوش مصطفوی، قبل از محرومیت جهانی، در مصاحبه های گوناگون مدعی بود: «هیچ خطری فوتبال ایران را تهدید نمی‌کند».

اما راه حل دوم نیز توسط کسانی استقبال می‌شد که برخی آن‌ها را خائن می‌نامیدند. مثلا صفایی فراهانی، رییس سابق فدراسیون فوتبال گفته بود: «باید با این تعلیق به صورت منطقی برخورد کرد. تعلیق فوتبال ایران کاملا قابل پیش‌بینی بود. البته این بحث اصلا سیاسی نیست و نباید از آن تعبیر سیاسی کرد.»

فشار افکار عمومی بر تصمیم‌گیران و یکصدایی در میان جامعه‌ی ورزشی، نهایتا منجر به انتخاب راه‌حل دوم شد. در تیرماه ۸۶ اساسنامه جدید تدوین و تصویب شد.

۳ درس کلیدی

۱- این روزها تیم ایران در آستانه‌ی صعود به دور دوم جام جهانی است، تیمی که می‌توانست بر اساس یک دیدگاه اشتباه سال‌ها قبل محروم و از جهان حذف شود! ما با حذف چه به دست می‌آوردیم که با پیوستن به قواعد جهانی نمی‌توانستیم داشته باشیم؟ پیوستن به قواعد جهانی پیش‌زمینه‌ی رشد است؛ و البته به این معنا نیست که هر کشوری آن‌ها را بپذیرد، حتما رشد می‌کند!

برای رشد باید به قواعد جهانی احترام گذاشت و در کنارش راه و شیوه‌ی خویش را نیز داشت.


۲- همواره کسانی هستند که هرگونه پذیرش قواعد جهانی را به معنای ذلت می‌دانند! آن‌ها همواره شیوه‌ی حذف از جهان را می‌پسندند. این افراد نیز باید ببینند که امروز فدراسیون کشور در دست غربی‌ها و استعمارگران نیست! هنوز هم کشورها و دولت‌ها مسوول رشد ورزش کشورها هستند؛ اما باید ما مجهز به مدیریت قوی‌تر و مدرن‌تری شویم تا هم قواعد جهانی را مواظبت کنیم و هم به اهداف خود دست یابیم!

۳- گاهی لازم نیست همه چیز را سیاسی دید. گاهی می‌شود با مدیریت مدرن‌تری زمین را باز کنیم برای رفع مناقشات با جهان. حتی اگر فیفا سیاسی برخورد کرد، حالا دیگر بهانه‌ای نیست!

نباید فراموش کرد که شاید طرفداران همان گروه راه حذف نیز با دغدغه‌هایشان در رسیدن به اساسنامه‌ی بهتر نقش دارند.

چرا باید از روز نخست آنهایی که بر راه حل دوم تاکید می‌کنند، خائن یا غربزده نامیده شوند؟ همین تفاوت دیدگاه‌هاست که راه را باز می‌کند برای تصمیم‌گیری‌های جامع‌تر.

وقتی از یک بازی ملتی فریاد شادی می‌کشد، همه باید در ساخت آن مشارکت داشته باشند، حتی اگر به یک شکل فکر نمی‌کنند!

پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید