شاید بسیاری از ما وقتی با خبر ترور ناموفق ترامپ مواجه شدیم، انبوهی از ایدهها به سرمان آمد.
آن چیزی که به سراغ ذهن ما آمده است را میتوان مانند یک تصویر MRI از چارچوب ذهنیمان دانست.
مثلا اگر دیدن این خبر و عکسها، در همان لحظه نخست تداعیکنندهی «نمایشی بودن» و «صحنهسازی» باشد و آن چیزی که به سراغ ذهنمان آمده، یک صحنهسازی هالیوودی بوده باشد، یعنی ما بیش از آن چیزی که فکر میکنیم دربند «توهم توطئه» هستیم.
توجه داشته باشیم که کاملا ممکن است یک صحنهسازی باشد، اما اگر ما بدون مستندات و با اتکا به احساس خود نخست این احتمال به ذهنمان رسیده باشد، صرف نظر از آنکه درست بوده باشد یا نه، ما دچار توهم توطئه هستیم.
کسی که دچار توهم توطئه است، احتمالا در بسیاری موارد هم نظرش درست است، و خیلی از اتفاقات سیاسی، صحنهسازیهایی عامدانه هستند. اما اینکه هر رویداد یا اغلب رویدادها را با این نظریه تفسیر کنیم، میشود توهم توطئه. کسی که دچار توهم توطئه است، میتواند انبوهی از مثالهای واقعی بیاورد که به درستی، او از همان ابتدا توطئه را بو کشیده است. اما چیزی که این فرد به یاد نمیآورد، انبوهی از مثالهایی است که او اشتباه کرده است.
نمونه دیگر سوگیری ذهنی، پر رنگ دیدن شانس در تاریخ و زندگی است. ممکن است در ذهن ما آمده باشد که اگر تنها چند سانتیمتر آن طرفتر خورده بود، سرنوشت جهان، آمریکا و حتی ایران میتوانست متفاوت رقم بخورد. در حقیقت این ذهنیت برآمده از این پیشفرض است که تاریخ بر اساس شانس و رویدادهای اتفاقی ساخته میشود.
دنیل بل، جامعهشناس و آیندهپژوه، به خوبی به ما نشان داده است که آینده امروز و تاریخ فرداها، بر اساس تعامل ۴ عامل ساخته میشود:
۱-روندها: پیوستگیهای تاریخی و جهتگیریهای کلی
۲-رویدادها: اتفاقات شانسی یا گسستهای تاریخی
۳-تصاویر: مطلوبها و ترسهای ما
۴-کنشها: با تاکید بر کنشگران
واقعیت تاریخی آن است که رویدادهایی مانند ترورها، اگرچه در کوتاهمدت تاثیرگذارند، اما اغلب در برابر روندها، تصاویر و کنشها تاثیرات بلندمدت اندکی دارند.
در حقیقت ترورهای سیاسی چندان مانعی بر سر راه مسیر روندهای کلان نبودهاند. این ترورها، چه موفق و چه ناموفق تاثیر اندکی بر آینده بلندمدت داشتهاند.
مفهوم «گذشتهانگاری» یا «تاریخ مجازی» (Counterfactual history/virtual history) تلاشی علمی است برای پرداختن به این مساله که چه میشد اگر فلان رویداد اتفاقی، رخ نمیداد. و اغلب پاسخ به صورت یک طرفهای نشان میدهد قدرت سه عامل دیگر در بلندمدت بیش از قدرت رویداد اتفاقی است.
واکنش ناخودآگاه ما در برابر یک خبر درست به صورت استعاری مشابه با یک MRI از چارچوب ذهنی ماست.