تپسی نخستین استارتآپ ایرانی بود که پس از چالشهای بسیار در نهایت توانست وارد بورس شود. ماه گذشته (۱۵ و ۱۶ بهمن) هلدینگ گلرنگ، به عنوان یکی از بزرگترین گروههای تولیدی و خدماتی ایران با خرید ۷۰٪ سهام تپسی به ارزش نهایی ۲.۱ هزار میلیارد تومان بزرگترین مالک تپسی شود. این معامله توسط بسیاری از صاحبنظران با قیمت ملک در منطقه۱ تهران مقایسه شد و بسیاری ارزش این استارتآپ موفق ایرانی را معادل یک آپارتمان در الهیه برآورد کردند. میلاد منشیپور عزیز هم ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، از این شرکت جدا شد.
این یادداشت در مورد این واقعیت است که این مقایسه، بخشی از حقیقت است و به همین دلیل تحلیل ناقصی را ارائه میدهد. این یادداشت را تقدیم میکنم به میلاد منشیپور عزیز و هومن دمیرچی نازنین و امیدوارم که روزهای بزرگتری برای آنان شاهد باشیم.
واژه «سرمایه» به صورت تاریخی بیشتر به «سرمایه اقتصادی» اشاره دارد. اما امروزه سرمایه معنایی فراتر از تامین مالی است. «سرمایه» (به معنای Capital و نه Invest) دارای ابعادی فراتر از سرمایه اقتصادی و مالی است. بوردیو، به عنوان یکی از اسطورههای جامعهشناسی قرن بیستم، حداقل چهار نوع سرمایه را در دنیای امروز از هم تفکیک میکند؛ که سرمایه اقتصادی (که خود فراتر از مفهوم مالی است)، تنها یک نوع از میان چهار نوع سرمایه است. از دید بوردیو ویژگیهای سرمایه شامل موارد زیر است:
· سرمایه قابلیت انباشته شدن دارد.
· سرمایه قابلیت انتقال دارد، مانند سازوکار ارثدهی.
· دارنده سرمایه میتواند از طریق سرمایهگذاری میزان دارایی و بهرهمندی خود را افزایش دهد.
بوردیو به خوبی درمییابد که سرمایه تنها از نوع اقتصادی نیست. به عنوان مثال کسی که دانش دارد، میتواند از دانش خود برای تولید دانش جدید و افزایش دانش بهره بگیرد؛ و میزان داراییها و بهرهمندیهای خود را افزایش دهد. همچنین دانش او انباشته میشود و قابلیت انتقال به دیگران (میراث) هم دارد.
بر این اساس است که بوردیو موفق میشود چهار نوع متفاوت از سرمایه را شناسایی کند. این دستهبندی از سرمایهها، کلی هستند، اما میتواند مصادیق متنوعی را دربر بگیرد.
⏺سرمایه اقتصادی: بر خلاف سایر انواع سرمایه که قابلیت ارزشگذاری ندارند، در قالب پول، ارزشگذاری میشود.
⏺سرمایه فرهنگی: دانش و تجربه نمونههایی از سرمایه فرهنگی هستند. بخشی از این سرمایه در قالب مواردی مانند حقوق مالکیت فکری مانند حق اختراع (پتنت) یا کپیرایت ارزشگذاری میشود.
⏺سرمایه اجتماعی: سرمایهای است که در قالب مواردی مانند اعتماد دیگران یا اعتبار یا ارتباطات یک شرکت، یا میزان تاثیرگذاری و نقشآفرینی بروز مییابد.
⏺سرمایه نمادین: میزان شناختهشدن بودن یا شهرت است و همان چیزی است که بخشی از ارزش برند یا نام و نشان تجاری را نیز شامل میشود.
مدلهای مختلف ارزشگذاری تلاش دارند تا سرمایههای مختلف را در قالب سرمایه اقتصادی ارزیابی و ارزشگذاری کنند، هرچند چنین تلاشی تنها بخشی از سرمایهها را ارزشگذاری میکند، و برخی دیگر بدون تبدیل به ارزش پولی در واقعیت حضور دارند.
ویژگی سرمایه آن است که میتواند از یک نوع به نوع دیگر تبدیل شود. پدر پولداری که فرزند نه چندان سختکوش یا بااستعداد خود را با دوپینگِ کلاسِ بهترین معلمان به بهترین دانشگاهها میفرستد و شهریههای گران این دانشگاهها را تقبل میکند، در حقیقت بخشی از سرمایه اقتصادی خود را به سرمایه فرهنگی فرزندش تبدیل کرده است. سلبریتی یا هنرپیشهای که در ازای قراردادی، اجازه استفاده از چهره و نامش را در معرفی و تبلیغات یک کالای تجاری میدهد، سرمایه نمادین خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی کرده است. شرکتی که مطابق یک قرارداد لیسانس، دانش تولیدی خود را به شرکت دیگری انتقال میدهد، سرمایه فرهنگی خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی کرده است. به این ترتیب تمامی انواع سرمایه میتوانند به نوعی دیگر از سرمایه تبدیل شوند. هرچند ممکن است برخی از فرآیندهای تبدیل سخت و زمانبر باشد و برخی دیگر به سادگی و در زمان کوتاه امکانپذیر باشد.
در تحلیلی که در خصوص اکوسیستم استارتآپی انجام میشود، سایر انواع سرمایه در نظر گرفته نمیشود. به عنوان مثال اینکه بنیانگذاران تپسی با فروش سهام خود، در بهترین حالت میتوانند دو یا سه خانه در منطقه۱ خریداری کنند، تنها بخشی از حقیقت است. آنان با نقد کردن سرمایه اقتصادی خود میتوانند ۲ یا ۳ ملک خریداری کنند، اما لازم است به بنیانگذاران شناختهشدهی جهانی نگاهی بیاندازیم تا متوجه آنچه محاسبه نمیشود، بشویم.
ایلان ماسک و پیتر تیل دو بنیانگذار بسیار معروف PayPal بودند. آنان پس از واگذاری پیپل تبدیل به «فرشتگان کسبوکار» (Business Angel) شدند. به این ترتیب استارتآپهای بسیاری در جهان با هم رقابت میکردند تا آنان را راضی کنند تا سهامدار استارتآپ آنان شوند، با پرداخت اندک یا حتی بدون پرداخت سهم. دلیل این امر موفقیت آنان و سایر انواع سرمایههای آنان بود. این افراد به دلیل تجربه و دانش بالایی که در مسیر رشد یکی از نخستین یونیکورنهای جهان داشتند، برخوردار از «سرمایه فرهنگی» بینظیری بودند که میتوانستند مسیر رشد استارتآپها را سنگفرش کنند. به همین دلیل این دو نفر، نه به اتکاء «سرمایه اقتصادی» خود، بلکه به اتکاء «سرمایه فرهنگی» خود سهامدار استارتآپهای دیگر میشدند. هرچند آنان به دلیل همین تجربه برخوردار از شبکه ارتباطات قوی بودند و مورد اعتماد بسیاری از صندوقهای جسورانه (VC) یا سرمایهگذاران و به عبارت دیگر «سرمایه اجتماعی» آنان نیز در واگذاری سهام پیپل نه تنها مبادله نشده بود، بلکه افزایش نیز پیدا کرده بود. در نهایت آنان با شهرتی که یافتند، «سرمایه نمادین» خود را نیز افزایش دادند.
به این ترتیب بنیانگذاران استارتآپها، با فروش سهام استارتآپ خود، تنها بخشی از سرمایه خود را («سرمایه اقتصادی») واگذار میکند، و با همین واگذاری نیز هر ۳ سرمایهی دیگر خود را نیز افزایش میدهد. به این ترتیب بنیانگذاران، پس از سالها تلاش، تنها به ۲ یا ۳ ملک نرسیدهاند، بلکه آنان به سرمایههای بزرگتری رسیدهاند که در صورت سرمایهگذاری درست آن افراد میتواند انباشته شده و به سادگی به سرمایه اقتصادی تبدیل شود.
این نگاه تکبعدی به بازدهی سرمایه، نه تنها نادیدن همهی حقیقت است، بلکه ممکن است منجر به توصیهای نادرست شود. همچنان موفقیت در اکوسیستم استارتآپی یکی از معدود راههای پیشرفت در ایران فعلی است؛ ایرانی که در آن موفقشدن، بدون سرمایه اولیه و بدون ارتباطات اجتماعی و خانوادگی و بدون داشتن شهرت و سرمایه نمادین، و به صورت اخلاقی و شرافتمدانه، سخت یا حتی تقریبا غیرممکن است.