اخیرا در نظرسنجی «شبکه توسعه» در خصوص تصور ایرانیان از ده سال آیندهشان پرسش شده است؛ و ۹۰۸۱ نفر در این نظرسنجی شرکت کردهاند. از میان آنان ۲۹٪ باور دارند که وضعیتشان بهتر میشود و ۱۸٪ گفتهاند بدتر؛ خب ممکن است این سوال را بپرسید که بقیه چه گفتند؟
بقیه یعنی ۵۳٪ گفتهاند نمیدانم! یعنی بیش از نیمی از آنان در حقیقت گفتهاند: «صبر کن ببینیم چه میشود!» تمامی آنها یعنی در وضعیت عدمقطعیت ایستادهاند؛ جایی که نمیدانند چه میشود؛ جایی که آینده برایشان پیشبینیپذیر نیست!
این جمله برای شما آشنا نیست؟ «صبر کن ببینیم چه میشود!» این جمله این چند دهه زندگی همه ما بوده است. هنوز برخی از افراد که در فکر مهاجرت هستند یا کسانی که میخواهند روی ایدههایشان سرمایهگذاری کنند؛ میرسند به همین جمله: «صبر کن ببینیم چه میشود»!
مشکل آن است که هیچوقت هم هیچ چیز قطعی نمیشود! نه ما آنقدر خوشبخت میشویم که منتظرش هستیم؛ و نه آنقدر بدبخت که اصلا نشود کاری کرد! مشکل آن است که ما همیشه در آستانه ایم! ما همانقدر که در آستانه توسعهی اقتصادی هستیم، در آستانه رکود هم هستیم! همانقدر که در آستانه یک جهش بزرگ؛ در آستانه یک جنگ بزرگ! ما همانقدر که در آستانه پیوستن به جهان هستیم، در آستانه گسستن از جهان هم هستیم! ما اصولا همیشه در آستانه هرچیزی هستیم! ما همیشه در آستانه زندگی میکنیم! بالاخره تکلیف ما معلوم نمی شود!
⭕️ عدمقطعیت چرا آزار دهنده است؟
عدمقطعیت یعنی ایستادن در جایی که نمیدانیم چه میشود! ممکن است شما فکر کنید آینده بهتر یا بدتر میشود. پیشبینیناپذیری یعنی زیستن در شرایطی که میتواند به هر چیزی ختم شود؛ و عدمقطعیت یعنی احتمال اینکه چه خواهد شد نیز مشخص نیست! اما واقعیت زندگی آن است که در زندگی، شما برای به دست آوردن هرچیزی نیاز به سرمایهگذاری دارید؛ یا داراییهایتان سرمایه شماست یا ایده و زمانی که میگذارید.
اما هر سرمایهگذاری، یعنی هزینه کردن در امروز به امید بازگشت بیشتر در آینده. حالا می خواهد پول تان را سرمایه گذاری کنید یا اعتبارتان را یا زمان تان را. به همین دلیل است که سرمایهگذاری همیشه بر پایه برآورد ما از آینده است؛ و ما که همیشه در آستانه زندگی میکنیم!، چگونه میتوانیم آینده را پیشبینی میکنیم؛ وقتی هیچ چیز پیشبینیپذیر نیست. انگار تمامی آنها که نمیدانند وضعشان از هر دوگروهی که بدبین یا خوشبین به آینده هستند بدتر است. آنها به دلیل همین ندانستنشان در وضعیت چیزی مثل فلج شدن هستند؛ آنها نه پای رفتن دارند نه دل امید بستن!
☑️ تحلیل و تجویز راهبردی:
مطالعات مختلف نشان میدهد: پیشبینیناپذیری و عدمقطعیت در زندگی فردی منجر به افزایش تشویش و به دنبال آن افزایش نفرت افراد به همدیگر میشود. وقتی شما نمیتوانید مثلا همسرتان را پیشبینی کنید؛ از او میترسید و به همین ترتیب اگر در جامعهای پیشبینیناپذیری افزایش یابد یعنی افراد هراس جمعی مییابند و گاه به نفرت از پیشبینیناپذیر زندگی خود میرسند.
وقتی در سطح ملی تا این اندازه پیشبینیناپذیر باشیم، یعنی سرمایهگذاری از یک تصمیمگیری منطقی به یک قمار تبدیل شده است. یعنی دل بستهایم به شگفتیسازها! رونق سوداگری به جای سرمایه گذاری ریشه دار در ایران معاصر نشانه همین بیماری ملت همیشه در آستانه است!
البته برای گریز از بیماری «همیشه در آستانه»، بیش از هر چیزی نیاز داریم به پیشبینیپذیری در سطح ملی و سیاستهایی که ثبات را میآورند. برای توسعه یافتن باید در سطح ملی پیشبینیپذیر شویم. تنها آن کشورهایی که برای مردم خود و جهان پیشبینیپذیر هستند؛ میتوانند سرمایهگذاری داخلی و خارجی را جذب نمایند؛ باید تکلیف را روشن کرد. تصمیمهای سخت گرفت و از آنجا به بعد دیگر پیشبینیپذیرتر شد.
توسعه، امنیت میخواهد، امنیت، یعنی پیشبینی پذیری و پیش بینی پذیری در گرو سیاست.های روشن و ثبات آفرین است. حداقل ۵۳% از جامعه همچنان منتظرند بییند چه میشود!