◀️لطفا پیش از خواندن این متن به تصویر زیر لطفا نگاه کنید، پرسش یک شهروند در توییتر و پاسخ من است.▶️
از هر جلسه که بیرون میآیم اگر بشود شبکه اجتماعی را در مسیر چک میکنم. بسیاری از روزها مواجه میشوم با پرسشهایی که اصولا نه در حیطه تصمیمگیریهای من هست و نه حتی از من استعلام یا پرسشی شده است!
از خودم میپرسم چرا مردم این مساله را از من میپرسند و پاسخهایی که در ذهن میدهم اینهاست:
۱-انتظار مردم بازتاب آن چیزی است که درست میپندارند: وقتی مردم از وزارت ارتباطات در خصوص واردات تلفن همراه میپرسند شاید دارد به ما میفهماند که منطق آن است که این وزارتخانه بداند یا حداقل مطلع باشد؛ آنها هیچوقت نمیتوانند قبول کنند که چنین نیست. آنها از خود میپرسند: که مگر میشود چنین موضوعی بدون حتی نظرخواهی یا اطلاع وزارت ارتباطات باشد؟
آنها منطقی فکر میکنند ولی این نظام حکمرانی صنعتی است که منطقی نیست!
۲-سایر مدیران خود را در معرض پرسش قرار نمیدهند: اساسا مگر چند وزیر و معاون وزیر در شبکههای اجتماعی حضور دارند، و به پرسشها پاسخ میدهند؟ بسیار اندک!
کسی که تصمیم را گرفته است اسماش چیست؟ هیچکس نمیداند!
۳-شفافیت عنصر فراموش شده: شاید نخستین اصل شفافیت، شفافیت حیطه اختیارات است. گرچه در نظام حکمرانی اغلب مسوولیتها و اختیارات به شوراها و گروهها سپرده شده است و در این میان اساسا مسوولیت تصمیمگیری گم میشود و هیچکس نمیداند بالاخره مسوول تصمیمگیری کیست!
?درسآموزیهای روزمره
هر روز بیش از آنکه فرصت نوشتن سیاستهای خوب داشته باشیم، باید تصمیمهای اشتباه را خنثی کنیم؛ سیاستهایی که هر روز #توسعه را محدود و محدودتر میکنند!
جلوگیری از اشتباهات، یعنی در بهترین حالت حفظ وضع موجود و نه توسعه!
هر روز باید با یک اشتباه بجنگی و این خستگی روزانه همه ماست!