⭕️تصمیم خوب و بد!
آیا «بسته حمایتی دولت از کسبوکارها» خوب است یا بد؟ آیا «ممنوعیت فعالیت برخی روزنامهنگاران» خوب است یا بد؟ آیا ...
پرسشهایی مانند پرسشهای بالا در خصوص درستی یا نادرستی یک سیاست، اغلب اوقات پاسخ همیشگی ندارند؛ پاسخ به آنها وابسته به شرایط ماست؛ در برخی شرایط خوب و در برخی شرایط بد است؛ همانطور که این روزها به نظر سیاستگذارانی پاسخ دو پرسش بالا این است: خوب!
اما واقعیت آن است که پاسخ درستی یا نادرستی این پرسشها، بازمیگردد به فرآیند تصمیمگیری!
این که این تصمیم چگونه گرفته شده است؟ بر اساس چه فرآیندی؟ توسط چه کسانی؟ به نفع چه کسانی است؟ آیا مشارکت نهادهای مدنی در آن جلب شده است؟
ما عادت کردهایم به معیارهای تصمیمگیری فردی برای همین وقتی در برابر چنین موضوعاتی قرار میگیریم سریع میرویم به دنبال تحلیل آن؛ میرویم سراغ این مساله که آیا بسته حمایتی نوعی از مداخله است یا نه؟ آیا بسته حمایتی یک سیاست ضدرقابتی است یا نه؟
در تصمیمگیری جمعی پرسش اصلی اینها نیست؛ ما وقتی پرسش را اشتباه میگیریم، پاسخ اشتباه نیز خواهیم داد؛ پس پرسش صحیح چیست؟
⭕️پرسش درست یا نادرست!
پرسش اصلی در تصمیمگیری جمعی به جای آن که به درستی یا نادرستی «محتوای تصمیم» بازگردد؛ به درستی یا نادرستی «فرآیند تصمیمگیری» بازمیگردد. تمرکز بر فرآیند به جای محتوای تصمیم به دلایل زیر است:
تصمیمگیریهای جمعی چندلایه هستند. تصمیم در خصوص موضوعی مانند بسته حمایتی اگرچه ظاهرش اقتصادی است؛ اما بیشتر سیاستی اجتماعی و به منظور حمایت از گروههای آسیبپذیر و کاهش بیکاری است. این تصمیم سویههای سیاسی و بهداشتی نیز دارد و کنترل آن نیز جز از طریق روشهای فناورانه امکانپذیر نیست. در این وضعیت هر متخصصی نهایتا میتواند از منظر تخصص خود به آن پاسخ دهد و هیچ کس نمیتواند در خصوص درستی یا نادرستی آن اظهار نظر جامعی داشته باشد.
برای رسیدن به یک «تصمیم جمعی» درست، کافی است تا فرآیند تصمیمگیری خوبی تعریف و اجرا شود. فرآیندی که در آن امکان مشارکت گروههای مختلف وجود داشته باشد؛ فرآیندی که در آن به سویههای چندرشتهای بودن توجه شده باشد؛ فرآیندی که در آن شفافیت تضمین شده باشد؛ در آن بیشترین اجماع ممکن شکل گرفته باشد؛ در آن تعارض منافع رفع شده باشد و ...
اگر تصمیمی فرآیند درستی داشته باشد؛ حتما تصمیم درستی است! لازم نیست ما در مورد محتوای یک تصمیم نظر دهیم؛ لازم نیست برای درست یا نادرست بودن یک تصمیم بازگردیم به تحلیل سطر به سطر محتوای یک سیاست؛ تنها کافی است تا فرآیند تصمیمگیری را ارزیابی کنیم!
⭕️توصیه راهبردی: مطالبهگری درست یا نادرست!
ما هنوز تفاوت «تصمیمگیری جمعی» را با «تصمیمگیری فردی» به خوبی فهم نکردهایم و به همین دلیل با توسعهیافتگی فاصله داریم. مطالبات عمومی در شبکههای اجتماعی همواره به ما یادآوری میکند که ما با پدیده «متخصص در همه امور» روبهرو هستیم؛ این افراد نخستین کسانی هستند که پایههای مطالبهگری عمومی اشتباه را پایهریزی میکنند! (یا شاید بهتر است بگوییم طلبکاری عمومی ایجاد میکنند!)
وقتی ما در خصوص محتوای یک تصمیم «مطالبهگری عمومی» داریم؛ به یک دلیل ساده از تاثیرگذاری آن میکاهیم: ما متخصص (و البته متخصص در همه امور) نیستیم و نمیتوانیم بر ابعاد آن تسلط داشته باشیم! و به همین دلیل ساده هر اظهار نظر ما به صورت طبیعی نادیده گرفتن جنبههای دیگری است.
مطالبات اشتباه به جای بهبود و نوسازی جامعه؛ اتفاقا ما را از تصمیمگیری درست دور میکند.
اگر قرار است ما مطالبهگر باشیم، باید پرسشها را پیرامون فرآیند تصمیمگیری تغییر دهیم؛ سوالاتی مانند:
«این تصمیم چگونه گرفته شد؟» به جای «این تصمیم چرا گرفته شد؟»
این تصمیم را چه کسانی؟ با چه تخصصهایی؟ به نمایندگی از کدام نهادها؟ و با چه راییهایی گرفتند؟
در این تصمیم چگونه مشارکت نهادهای مدنی غیردولتی اتخاذ شد؟
این تصمیم مبتنی بر کدام تجربیات جهانی بود؟
...
گاهی بدون این که لازم باشد متخصص هر موضوعی شویم؛ میتوانیم کمک کنیم به تصمیمگیری بهتر!
پرسشهای مربوط به «فرآیند تصمیمگیری» حتما پرسشهای سادهتری از پرسش در خصوص «محتوای تصمیم» است؛ اما پاسخهای سختتری دارند! پاسخهایی که منجر به بهبود حکمرانی نیز میشود.
پ.ن.: در تصمیماندیشی۱۱ به ۴ تفاوت تصمیمگیری فردی با جمعی اشاره شد؛ دومین تفاوت «فرآیند تصمیمگیری جمعی» بود که در این یادداشت تشریح شد.
ادامه در یادداشت بعدی
?این یادداشت با عنوان «تصمیماندیشی» ادامه دارد و هر روز از نوروز یک بخش از آن منتشر میشود.
بهاشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate