امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۳ ماه پیش

مساله‌ای که همیشه مساله است!

انگار روزنامه‌های جهان همیشه باید ستونی رزرو شده برای مساله فلسطین-اسرائیل داشته باشند. و این تلخ‌ترین انگار جهان امروز است، وقتی که سرمقاله‌ها نوشته می‌شوند، کودکان و انسان‌هایی در دو سوی این نبرد کشته می‌شوند. و با هر کشته شدنی، شلیک‌کننده فریاد شادی می‌کشد!

منفجر شدن پیجرهای حزب‌الله لبنان، مثل هر مساله دیگری که از آن منطقه بیرون می‌آید، دوگانه‌ای از شادی و غم را در شبکه‌های اجتماعی ساخته است، اما فارغ از آن هیاهوها این پرسش به قوت خود باقی است که: اگر حاکمیت سیاسی ایران نرمال بود، و غرق ایدئولوژی نشده بود، موضع‌اش در برابر آنچه بود؟

آن ایران نرمال نمی‌توانست هیچ موضعی نداشته باشد، چرا که در منطقه‌ای زندگی می‌کند که کمتر مساله‌ای در سیاست خارجی به آن گره نخورده باشد. اوباما زمانی به خوبی اشاره کرد که صلح جهانی گره‌خورده با مساله فلسطین و اسرائیل است. در حقیقت تا زمانی که این مساله حل نشود، مساله بنیادگرایی نیز حل نخواهد شد.

برای ایران نرمال نیز مساله فلسطین و اسرائیل همچنان مساله خواهد بود، به شدت مهم. همان‌طور که ایران سال ۱۳۵۲ و زمانی که بحران نفتی دوم ۱۹۷۳، جنگ یوم کیپور، روی داد، علی‌رغم آن که در سمت اعراب و مسلمانان نایستاد، و از منافع تحریم نفتی اعراب نهایت سود را برد، اما از پیامدهای آن در امان نماند. همان پول سرشار و یکباره‌ای نفت بود که محمدرضا پهلوی را دچار توهمی کرد که تکنوکرات‌های توانمند را از دولت و حاکمیت اخراج کرد. همان توهمی که در میانه جنگ سرد، ایران را به سمت یک انقلاب برد. همان موضع‌گیری که منجر به تقویت گروه‌های مسلمان ایدئولوژیک شد. و همان موضعی که اتحاد میان گروه‌های چپ و کمونیستی را با مسلمانان تقویت کرد.

ایران امروز ایرانی ایدئولوژیک است که موضع‌گیری‌هایش در قبال مسائل مختلف جهانی و منطقه‌ای، موضعی فارغ از واقعیات است.

اما آن «ایران نرمال» که غرق در ایدئولوژی نیست، در برابر چالشی مانند مساله اسرائیل-فلسطین چه موضعی دارد؟

و البته پرسش بزرگتر: آیا اسرائیل شریک اقتصادی-تجاری آن ایران نرمال است؟ آیا حزب‌الله یا حماس همچنان بازیگران نزدیکی برای ایران نرمال هستند؟


معیارهای سیاست خارجی ایران نرمال

هر کشوری بر اساس دوگانه‌ای از ارزش‌های بنیادین و منافع ملی تصمیم‌گیری می‌کند. حاکمیت ایدئولوژیک، هم وزن بیشتری به ارزش‌های بنیادین می‌دهد، به نحوی که منافع ملی را در پای آن قربانی می‌کند و هم ارزش‌های بنیادین‌اش، ارزش‌های جامعه نیست و تنها متعلق به گروهی از فرادستان است. وضعیتی که ایران امروز نیز گرفتار آن است.

در حقیقت اولین اصل در روابط خارجی ایران نرمال «منافع ملی» است. این که هر موضع‌گیری تا چه اندازه می‌تواند منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت ایران را تأمین کند.

اما این اصل کافی نیست، چرا که ارزش‌های بنیادین ایرانیان را در بر ندارد. آیا اگر منافع ملی ایران نیازمند کشتار کودکان باشد، می‌تواند به عنوان یک موضع‌گیری صحیح دانست؟

ایرانی که خودش سال‌ها نادیده‌انگاری حقوق انسانی را تجربه کرده است، می‌تواند در برابر نقض حقوق انسانی ساکت بماند؟

ایرانی با یک حاکمیت نرمال بر اساس دو اصل زیر تصمیم‌گیری می‌کند:

۱-ارزش‌های انسانی (انسان‌گرایی)

۲-منافع ملی (ملی‌گرایی)


در حقیقت این دو معیار هستند که جایگزین معیارهای سه‌گانه‌ی ایدئولوژیک فعلی یعنی مصلحت، حکمت و عزت می‌شوند. این معیارها هستند که در سطح عمومی مورد بحث قرار می‌گیرند و بر اساس آن موضع‌گیری‌ها انجام می‌شود.


چرا فلسطین-اسرائیل مساله ایران خواهد بود؟

ایران نرمالی که به دنبال توسعه است، نمی‌تواند در منطقه‌ای پرتنش هیچ شانسی برای توسعه داشته باشد. ایران توسعه‌یافته در صورتی تحقق می‌یابد که در منطقه‌ای قوی‌تر و با صلح‌تر قرار داشته باشد. دنیای آینده که اساس آن همکاری‌ است، مناطق پرتنش جایگاه مناسبی نخواهند داشت.

در دنیای آینده‌ای که شهروند مشارکت‌جو و مسوولیت‌پذیر را تقویت می‌کند، نمی‌توان نسبت به نقض اصلی‌ترین حقوق انسان‌ها بی‌موضع باشد. آن هم زمانی که صرف نظر از حکومت‌ها، مردم ایران با ظلم تاریخی به فلسطینی‌ها همدلی پایداری دارند. (مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل در زمان پهلوی نمونه قابل توجهی است)


به این ترتیب ایران رهاشده از چنگال ایدئولوژی، یا آن ایران نرمال، بازیگر صلح منطقه‌ای است. ایرانی که در یک صلح منطقه‌ای و جهانی بهتر می‌تواند از پتانسل‌هایش بهره ببرد و ایرانیان در آن صلح منطقه‌ای زندگی همراه با رفاه و امنیت بیشتری دارند. ایرانی که بازیگر صلح است، و نقش‌هایی از میانجی‌گری تا اعزام نیروهای حافظ صلح تا شریک توسعه‌ای را بر عهده دارد.

بر اساس اصول دوگانه انسان‌گرایی و ملی‌گرایی، از یک سو و سناریوهای سرنوشت اسرائیل و فلسطین از سوی دیگر ، ایران هیچ‌گاه نمی‌تواند بدون موضع در خصوص این مساله باشد. ایران نرمال، موضع‌اش ایجاد صلحی کم‌وبیش پایدار با کمترین هزینه‌های انسانی خواهد بود. هر چه در برابر آن باشد، هم به لحاظ انسان‌گرایی و هم به لحاظ ملی‌گرایی، ناپسند خواهد بود.

منافع ملیاسرائیلفلسطین
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید