امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پدیده افخمی

افخمی تنها ۴۷ثانیه صحبت کرد؛ و در همین ۴۷ ثانیه شما می‌توانید بترسید. شما حق دارید از آینده‌ای بترسید که تفکر افخمی‌ها می‌تواند برای ما بسازد. این که یک سلبریتی بتواند تبدیل به تئوری‌پرداز سیاست‌گذاری شود؛ خطر کمی نیست. خطری که با رشد رسانه‌ها آغاز شد و با شبکه‌های اجتماعی حالا رو آمده است.

https://www.aparat.com/v/iIuVo


ما در دنیایی در حال زندگی هستیم که یک نفر به اتکاء شناخته‌شدن و مورد توجه بودن‌اش مجوز توصیه برای عالم و آدم را می‌یابد. شاید اولین موردی که با دیدن این گفتگو باید به خود خاطرنشان کنیم یک جمله است: سلبریتی‌ها جانشین نظریه‌پرداران! (درس‌اموزی۱)

هرچند باید هم‌زمان به خود خاطرنشان کنیم که ضروری است از آزادی بیان و حق حرف زدن افخمی و امثال او دفاع کرد. او و آن‌ها باید حرف‌هایی که شاید زیر پوست شهر جاری هستند را بیان کنند تا در خصوص آن صحبت کرد. باید از شبکه‌های اجتماعی تشکر کنیم که فرصت دیده شدن این نگاه‌ها و احساس خطر کردن از آن را برای ما ایجاد می‌کنند. (درس‌اموزی۲)

افخمی‌ها در ایده‌هایشان شک متعارف را ندارند. آن‌ها قاطع و «صفر و یکی» صحبت می‌کنند. او بارها تاکید می‌کند کار «کار بسیار غلطی بوده است»؛ حتی نمی‌گوید به نظر من یا حتی از واژه شاید استفاده کند یا حتی بگوید علی‌رغم خوبی‌هایش ولی بد بوده! این نگاه قاطع از علم برنمی‌آید؛ این نگاهی است که از منابع دیگری برمی‌خیزد. (درس‌آموزی۳)

فقدان نیاز به دلیل از کجا برمی‌خیزد؟ چطور یک نفر به درجه‌ای خودحق‌پنداری می‌رسد که خود را بی‌نیاز به استدلال آوردن می‌داند. کسی که در مورد «باید»ها حرف بزند، ولی از «چرا»ها نگوید؛ یعنی رسیدن به درجه‌ای از خودبرتربینی که دیگران را دنباله‌روهایی می‌داند که باید به دلیل شخصیت او رهرو او باشند. او نیاز به استدلال ندارد؛ همین که آقای افخمی بگوید ما باید بگوییم چشم! شکل‌گیری این شیوه نشان از زخمی عمیق در جامعه امروز ما دارد، هرچند مشابه افخمی‌ها کم نیستند و فراگرفته‌اند اطراف ما را (درس‌آموزی۴)

تئوری توطئه به نظرم کمترین بخش قابل توجه افخمی است. تئوری توطئه همواره نیاز دارد تا موضوع را تبدیل به یک دسیسه جهانی کند. یعنی عده‌ای گربه‌نره و روباه مکار (که دلیلی بر وجودشان نیست) در جایی (که معلوم نیست) تصمیمی گرفته‌اند (که دلیلی برایش ارائه نمی‌دهند) و ما را مثل پینوکیوها فریب داده‌اند. شاید از بس در فضای تئوری توطئه زیسته‌ایم دیگر حساسیت خود را در برابر این حرف‌ها از دست داده‌ایم. (درس‌آموزی۵)

خداحافظی با علم اما سخت‌ترین بخش داستان است. اصلا فرض کنید دشمنانی در جایی نامعلوم، تصمیمی نامعلوم گرفته‌اند برای اسارت ما؛ خب راه برخورد با آن چیست؟ ماسک نزدن؟ آزادی برگزاری اجتماعات؟

تئوری‌پردازان توطئه مشخص نمی‌کنند چطور از آن تئوری نتیجه می‌گیرند راهش قربانی کردن انسان‌ها است! اصلا آیا این موضوع را احیانا نباید از طریق علم پاسخ داد؟ (درس‌آموزی۶)

سلبریتی‌ها به نظرم همواره یکی از ظرفیت‌های خوب دنیای امروز هستند. سلبریتی‌ها کارکردهای بزرگی برای جامعه می‌توانند داشته باشند؛ از جمله افزایش توجه عمومی به موضوعات مختلف. گاهی یک سلبریتی می‌تواند از طریق راه‌اندازی کمپین‌ها به ما یادآوری کند که چه موضوعاتی در نگاه ما مفقود شده است. اما کژکارکردهای سلبریتی‌ها هم کم نیستند. یکی از آن‌ها افزوده شدن توهم خودبرتربینی با مورد توجه بودن است. در این حالت است که سلبریتی خود را بر صندلی‌های مختلف از روشنفکری گرفته تا سیاست‌گذاری می‌بیند. هرچند به نظرم این راهی است که باید رفت. راهی که سخت است و تنها راهش افزایش آگاهی عمومی و نه ممنوعیت ساختن برای اظهارنظرها است.

این ۴۷ ثانیه همه راه سخت و تاریکی است که می‌توانست امروز ما را بسازد و شاید فردای ما را خواهد ساخت!

بهروز افخمی حالا فراتر از یک شخص است؛ او نماد جریانی است که می‌تواند هشداری برای آینده سیاهی باشد که پیش روی ماست.

کرونابهروز افخمیجشنواره فیلم فجرسلبریتیروشنفکر
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید