در سال 1841 کشتی «براون» در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران، قایقهای نجات به اندازهی مسافران نبود: در حالی که ۷۴ نفر قایق را پر کرده بودند، ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود؛ و این یعنی غرق شدن قایق نجات.
معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد. او ۱۳ مرد را به دریا انداخت و یک زن هم به خاطر اینکه از معشوقش جدا نشود، خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدند؛ اما بقیه نجات پیدا کردند. بعدها هولمز را به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر کردند. او محاکمه شد و به حبس ابد محکوم شد.
در طول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟ پاسخ این بود: همه خدمه کشتی باید زنده میماندند تا جان بقیه را نجات دهند؛ کودکان، زنان متأهل، زنان مجرد و مردان متأهل هم، به ترتیب، اولویتهای بعدی بودند. آنها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند.
واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب کاملا بازتاب آداب و رسوم و ارزشهای حاکم آن زمان بود. پرسش در خصوص معیارهای انتخاب تبدیل به موضوعی در حوزهی اخلاق شد به نام «مسالهی قایق نجات»! این پرسش در تمامی انتخابهایی که سیاستگذار برای تخصیص منابع محدود به شهروندان دارد؛ همواره پرسشی کلیدی است.
مسالههای معروف دیگری نیز در این خصوص وجود دارد که ۲ مورد از آنها در ادامه معرفی شده است:

نخستین بار توسط «فیلیپا فوت» (۱۹۶۷) طرح شد و افراد مختلفی در سالهای بعد آنرا باز طراحی کردند:
تراموایی روی ریل راهآهن در حال حرکت است و پنج نفر سر راه آن هستند و تراموا مستقیماً در حال رفتن به سمت آنهاست. شما به عنوان ناظر در نزدیکی صحنه و نزدیک به یک اهرم هستید که با کشیدن آن تراموا به ریل دیگری که تنها یک نفر روی آن است هدایت میشود، شما دو انتخاب دارید:
۱) هیچ کاری نکنید که این مساوی با کشتهشدن آن پنج نفر روی ریل اصلی است.
۲) با کشیدن اهرم، تراموا را به سمتی هدایت کنید که موجب کشتهشدن آن یک نفر خواهد شد.
مساله: انتخاب درست چیست؟
مساله پیوند توسط «جودیث تامسون» در ابتدا طرح شد و سپس توسط افراد زیادی بازطرحی شد. در این مساله پرسش در خصوص معیارهای اخلاقی برای تخصیص یک ارگان به بیماران محتاج توسط پزشک مطرح میشود. به عبارت دیگر: چه کسانی مستحق دریافت عضو پیوندی است؟
در ابتدا مسالهی تامسون در خصوص قتل یک انسان سالم برای تخصیص ارگانهایش به ۵ بیمار در شرف مرگ و محتاج به پیوند اعضاء بود. آیا این امر اخلاقی است؟
انتخاب معیارها
این دوگانههای اخلاقی، همواره تلاش دارد تا شما را در موقعیت انتخاب قرار دهد تا انگارههای اخلاقی خود را شناسایی کنید. در «مسالهی قایق نجات» معیارهای سنتی انتخاب بر ۴ محور اصلی قرار داشته است:
در تمامی مسالهها در صورت هر انتخابی ما به فضیلت دست نمییابیم، و هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی است! بلکه پرسش به جهت آشکارشدن انگارهها است؛ این که ما کدام معیارها را انتخاب میکنیم؟
آیا برای قایق نجات انسان تیزهوش را بر انسان معمولی تقدم میدهیم (انگارهی فضیلت هوش)؟ آیا انسان مسلمان را بر غیرمسلمان ترجیح میدهیم (انگارهی فضیلت مومن)؟ آیا ...
انتخاب معیارها در حوزهی سیاستگذاری، یعنی انتخاب قربانی هر سیاست. اما آیا معیارهای کلانی برای انتخاب معیارها وجود دارد؟ در سیاستگذاری حوزهی آموزش و نوآوری معیارهای اصلی باید دارای چه ویژگیهایی باشند؟ تخصیص منابع مالی با چه معیاری صورت بپذیرد؟ به عبارت دیگر کدام معیارها ما را به قتل منصفانهتری میرساند؟
معیارهای ما برای انتخاب قربانیان نباید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
۱-غیراخنتیاری: قربانی باید بر اساس رفتار خودش انتخاب شود و نه ویژگیهایی مانند جنسیت و نژاد که تاثیری بر آن نداشته است.
۲-میراثی: قربانی باید در رقابت منصفانه قربانی شود. سرمایهی میراثی نباید منجر به قربانی شدن شود.
سیاستگذار همیشه قاتل است؛ همیشه هر انتخابی یک قتل است؛ اما پرسش سیاستگذار خوب آن است: چگونه قاتل منصفی باشم؟