امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

⚛️آخرش که چه؟ چارچوب‌بندی مساله فلسطین-اسرائیل

مساله فلسطین-اسرائیل از منظرهای مختلفی می‌تواند مورد تحلیل قرار گیرد، و تا کنون نیز گفتمان سیاسی این مساله در ایران متکی بر منظرهای تاریخی و مذهبی بوده است.


سیاستمدار کسی است که به حل مساله می‌پردازد. داشتن راه‌حل برای یک مساله، نیازمند نگاه به گذشته هست، اما زیر بار آن دفن نمی‌شود.


نگاه درست سیاست‌گذاری یعنی نگاه به آینده. ارزش سیاستمداران نیز بر اساس توانایی آنان بر حل مساله است و نه پیچیده‌تر کردن و حل‌ناپذیرتر کردن مساله.


نگاه رویاگرایانه داشتن به یک مساله، به همان اندازه که به جنگ واقعیت می‌رود، در واقعیت نیز، از امکان حل مساله ما را دورتر می‌کند. رویاها و شعارها به این ترتیب فلج‌کننده می‌شود و هیچ‌کس نمی‌تواند در مورد هیچ راه‌حلی سخن بگوید، چون هر راه‌حل واقع‌گرایانه‌ای مجبور به فروکاست و تقلیل رویا است.


به این ترتیب رویافروشان نه تنها به مخالفت با هر راه‌حل عملی برمی‌خیزند، بلکه آن را تبدیل به هویتی می‌کنند، که هر کس متفاوت با آن رویا بیاندیشد، محکوم می‌شود.


مساله فلسطین بزرگترین دکان رویافروشی این قرن است، چراکه رویافروشان با هر راه‌حلی به جنگ برمی‌خیزند. آنان در حقیقت، آینده را در پیشگاه گذشته قربانی می‌کنند. رویافروش چاره‌ای جز بی‌عملی و امروز را فردا کردن ندارد. او با رویایش هر روز قربانی‌ها را بیشتر می‌کند. رویاهایی که هم‌دست جنایت می‌شود.


⭕️واقعیت مساله

به هر حال، چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، مساله‌ی فلسطین تنها به یکی یا چند مورد از این گزینه‌ها (سرنوشت‌ها) ختم می‌شود. و هرچند توسط من یا شم،ا بسیاری از آن‌ها مصداق جنایت است، اما با توجه به فضای شعارها، در مجموع این موارد به عنوان رویاها یا راه‌حل‌ها عرضه می‌شود.


در هر صورت به غیر از این گزینه‌ها، گزینه‌ی دیگری وجود ندارد.


در جدول زیر همه حالت‌ها نوشته شده است. در هر سناریو پیش‌نیازهای سیاسی آن نیز آمده است. همچنین میزان امکان‌پذیری در یک رتبه‌بندی ۷گانه (به سادگی امکان‌پذیر، تا حدی امکان‌پذیر، به سختی امکان‌پذیر، بدون شانس امکان‌پذیری، تا حدی امکان‌ناپذیر، امکان‌ناپذیر، بسیار امکان‌ناپذیر) دسته‌بندی شده‌اند. (بدیهی است این دسته‌بندی مورد تایید شما نباشد، که لطفا نظر خود را بنویسید)


بدیهی است که بسیاری از گزینه‌های موجود به سادگی امکان‌پذیر نباشد، اما پرسش آن است که برای امکان‌پذیر کردن هر راه‌حل/راه‌حل چه میزان شانس دارد و رسیدن به آن نیازمند چه میزانی از انرژی.


کشور یا سیاستمداری که ادعای آن را دارد که برایش مساله مهم است، به ناچار باید یکی از این گزینه‌ها را انتخاب کند، چه این بازیگر گروهی مانند حماس یا فردی مانند اسماعیل هنیه باشد و چه کشوری مانند ایران. اگر بازیگری هیچ راه‌حلی برای آینده نداشته باشد، به معنای آن است که در جهت تقویت وضع موجود فعالیت دارد و علی‌رغم شعارهایشان از حافظان وضع موجود است.


⭕️ایران و شعارزدگی

این پرسش که چرا اصلا ایران باید تبدیل به بازیگر این مساله باشد، بارها مورد گفت‌وگو واقع شده است، هرچند شاید حداقل برای نیمی از مردم ایران نه دلایلش کافی است و نه مشروع، اما حتی اگر هم چنین تمایلی را حاکمیت فعلی ایران دارد، باز این واقعیت وجود دارد که سناریوی مطلوب ایران چیست؟


به نظر می‌رسد از یک سو مساله اسرائیل فلسطین تبدیل به مساله‌ای هویتی شده است که هرگونه مخالفتی با آن سیاست تحمل‌ناپذیر است. و در این مساله هویتی است که حماس معادل فلسطین دانسته می‌شود و عدم اعتقاد به هنیه، معادل کفر.


ایران تا زمانی که در مورد آینده و راه‌حل‌اش ابتکاری ندارد، بازیگری سازنده نیست، بلکه در بهترین حالت می‌تواند به صورت مداوم زیر میز بزند، آن هم با هزینه‌هایی سنگین و بدون دستاورد.


کارنامه حماس و هنیه نیز از این حیث که او پس از اتفاقات ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، با مستقل کردن نوار غزه امکان هرگونه مذاکره و توافق را از بین بردند. و با مخالفتشان در خصوص قرارداد اسلو امکان به‌رسمیت شناختن را از بین بردند. در حقیقت هنیه و حماس از میان ۸گزینه، ۶گزینه را به سمت امکان‌ناپذیری پیش بردند.


هنیه در وضعیت فعلی مردم فلسطین از همین بابت تاثیرگذار است، چون او عملا امکان‌پذیری هر گزینه‌ای را (به جز نابودی اسرائیل و حفظ شرایط موجودی که روزانه از فلسطینی‌ها قربانی می‌گیرد)، را از بین برده است.


امیدوارم کسی یا کسانی بدون ناسزاگویی بتواند یک پاسخ مشخص و شفاف بدهد. بگوید گزینه‌ی مطلوبش چیست و چرا هنیه و حماس در امتداد این سناریوی مطلوب حرکت کرده‌اند؟


خوشحال می‌شوم مواردی که من دچار اشتباه بوده‌ام را تصحیح کنید و بر آن بیافزایید. این دسته‌بندی نیز بر اساس مشارکت کسانی است که در توییت پیشین همکاری داشتند.

اسرائیلفلسطینصلحایرانحماس
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید