حالا که چند سالی است که از این طرف میز (بخش خصوصی و دانشگاهی) به آن طرف میز (مدیر دولتی) رفتهام؛ تجربههای مقایسه این دو نگاه روز به روز برایم جالبتر میشود؛ و فکر میکنم دیدن از دو زاویه مختلف تا چه حد میتواند به من کمک کند تا انسان متعادلتری شوم؛ کمتر از آن تیزیهای قضاوتهای یکطرفه آسیب ببینم و آسیب بزنم. به همین دلیل تلاش دارم تا ادراک خودم را با دیگران بهاشتراک بگذارم. شاید خواندن آن به شما هم کمک کند، شاید هم با نقد من، کمکم کنید تا متعادلتر شوم.
خوب میدانم این ادراک و تجربهها شخصی هستند و قابلیت تعمیم به فراتر از من یا تجربه من را ندارند؛ برای همین نمیخواهم از آنها قوانین و اصول جهانشمول بسازم یا حتی ادعا کنم در همه جا یا برای همه افراد صحیح است. همانطور که نمیخواهم ادعا کنم این حرفها، حرفهای مهمی است؛ بلکه در بهترین حالت صرفا و صرفا میتواند فرضیههایی باشد که توسط پژوهشگرانی در آینده تحقیق شوند. فرضیههایی که شاید از دل آنها بتوان ایدههایی برای بهبود استخراج کرد.
در ادامه تلاش میکنم تا در این روزها این تجربهها را دستهبندی کنم و به مرور تا روزهای پایانی دولت آن را منتشر کنم.
پ.ن.: علت انتخاب عکس آن است که کافی است واژه «مدیر دولتی» را در گوگل جستجو کنید تا اولین نتایج پر باشد از کلیدواژههای «فساد»، «حقوق نجومی»، «دستگیری» و «ناکارآمدی» با عکسهایی کم و بیش مشابه این عکس.