موفقیت مدیران در نظام اداری ایران را میتوان حاصل عوامل زیر دانست:
1️⃣تسلط بر نظام اداری و ارتباطات در این ساختار (تکنوبورکراسی)
2️⃣دانش و برخورداری از ایدههای راهگشا (ایده)
3️⃣ارتباطات با ساختارهای فرادولتی و حاکمیتی، اعم از نیروهای نظامی، نهادهای عمومی غیردولتی مانند ستاد اجرایی، روحانیون و .. (ارتباطات فرادولتی)
متاسفانه باید گفت که عامل دیگر یعنی «4️⃣مشروعیت در میان بازیگران غیرحاکمیتی و سرمایه اجتماعی در میان مردم» هنوز تبدیل به عامل مهمی نشده است. هرچند سازوکارهایی مانند کمیتههای انتخاب وزرا میتوانست برطرفکننده این ضعف باشد، اما در عمل در خدمت ۳عامل دیگر قرار گرفتند.
به این ترتیب ارزیابی انتخاب مدیران از دو جنبه انجام میشود:
1️⃣تحلیل هر فرد بر اساس ۴ عامل
2️⃣ترکیب تیم بر اساس همافزایی میان توانمندیها
تا کنون کابینه پیشنهادی معرفی نشده است و ارزیابی نوع۲ یعنی بر اساس ترکیب تیم اکنون امکانناپذیر است.
⭕️وضعیت تکنوبوروکراسی
محسن حاجیمیرزایی، رییس دفتر رییسجمهور، را میتوان یکی از مسلطترین افراد بر ساختار دولت دانست. او سالها سابقهی مدیریت در نظام اداری ایران، همچنین تجربه دبیری هیات دولت (دور اول روحانی) و وزارت (دور دوم روحانی) را نیز در کارنامه دارد.
به این ترتیب میتوان پیشبینی کرد که دفتر رییسجمهور با حضور حاجیمیرزایی فرصتی بیبدیل را برای تکنوکراتها و بوروکراتهای ایرانی فعال در نظام اداری ایران فراهم میکند تا ایدههای خود را پیش ببرند. در حقیقت او هم بسیار خوشامدگوی ایدههای جدید است و هم آشنا برای فراهمسازی منابع موجود برای پیشبرد آنها.
با انتخاب حاجیمیرزایی و فرصتسازی برای مدیران ارشد دولت، شاید انتظار آن است که در افراد پیشنهادی کابینه بیشتر افراد دارای ایده معرفی شوند، چراکه او میتواند مکمل خوبی برای دو عامل دیگر (۱و۳) شود.
نظام اداری ایران به شدت تشنهی مدیران جوانتر و ایدههای جدیدتر است. این امر را میتوان وظیفه تاریخی پزشکیان و دولتاش دانست. وگرنه بحران مدیران نوآمده، گریبانگیر ایران خواهد شد، و بحرانافرین برای ایران آینده. (صرفنظر از نوع حکومت در ایران آینده)
شاید بزرگترین انتظار از حاجیمیرزایی آن است که در همان ۲یا۳ سال نخست، بتواند یک نفر جوانتر را برای این صندلی پرورش دهد و حتی رییسجمهور فرصت کار به او را در همان دور نخست فراهم کند. حاجیمیرزایی هم رابطه خوبی با این جوانترها دارد و هم بینش لازم برای این کار را.
⭕️وضعیت روابط خارجی
با انتصاب ظریف به ریاست مرکز بررسیهای استراتژیک و عنوان معاون راهبردی که امکان شرکت او را در جلسات هیات دولت میدهد، میتوان گفت که اصلیترین اندیشگاه (Think-tank) دولت متمرکز بر روابط بینالملل خواهد بود.
این چینش کاملا برعکس دولت روحانی است: در دولت روحانی، واعظی به عنوان مدیری با پیشینه وزارت خارجه، در کنار حمید ابوطالبی در دفتر رییسجمهور متمرکز بر روابط بینالملل بودند. همچنین، آشنا در مرکز بررسیهای استراتژیک، پشتیبان تکنوبوروکراتها بود. نقشهایی که اکنون تغییر کردهاند.
به این ترتیب ظریف نمیتواند پیشبرندهی ایدههای کلیدی در ساختار بوروکراسی و تکنوکراسی باشد، و بیشتر بر همان حوزهی تخصصی خود یعنی روابط خارجه متمرکز است.
البته دفتر رییسجمهور، به واسطه مدیریت کمیسیونهای دولت و با استفاده از ساختار دبیرخانه دولت میتواند این نقش را ایفا کند. در چنین حالتی لازم است تا برای دبیری هیات دولت، یک نیروی جوانتر و دارای ایده انتخاب شود. این تغییر در ماموریتها اگر مورد توجه قرار نگیرد دولت را زمینگیر خواهد کرد.
⭕️سازمان برنامهی همیشگی
پورمحمدی از ۲۰ سال پیش تاکنون همواره در ردههای بالای مدیریتی بوده است. و در زمان نوبخت نیز نقشی بیش از معاون سازمان را داشت. به همین دلیل تقریبا ایدهی نویی ندارد.
او روابط خوبی با بانکها و نهادهای عمومی غیردولتی و حاکمیت دارد. شاید بیراهه نباشد اگر بگوییم پورمحمدی تنها فردی است که میتواند با هر مدیرعامل بانک تماس مستقیم بگیرد و تلفنی خواستهاش را جلو ببرد.
پورمحمدی قوت اصلیاش در عوامل ۱و۳ است. به همین دلیل برای معاونتهای کلیدیاش، ضرورت دارد تا از فردی جوان و دارای ایده کمک بگیرد. خصوصا برای «معاونت امور اقتصادی و هماهنگی».
تحلیل راهبرد اقتصادی سازمان برنامه نیاز به تعیین وزیر اقتصاد و در نهایت ترکیب تیم سهنفره با رییس بانک مرکزی (همتی) است که موکول میشود به زمان اعلام کابینه.
⭕️نتیجهگیری
۱-این انتخابها میتواند خوب یا بد باشد، اما آنچیزی که خوب یا بد بودن را تعیین میکند، سایر انتخابها در خصوص کابینه و معاونین کلیدی این افراد است.
۲-هر ۳ به دلیل سالها سابقه، کموبیش ایدههای خود را در گذشته پیش بردهاند. هر سه نیازمند معاونینی متفاوت از خود هستند که ویزگی اصلی آنان نه ارتباطات دولتی یا حاکمیتی، بلکه برخورداری از دانش و ایده است.