کشوری را فرض کنید که هدفاش «شکست دادن فقر» است و کشور دیگری ساخت جامعهای با «حق برخورداری از نیازهای اولیه زندگی».
به نظر میرسد اولی در شکست فقر ناکام میماند؛ اما دومی میتواند به نتیجه برسد! چطور میشود چنین ادعایی کرد؟
تفاوت این دو هدف فراتر از تفاوت واژهها است. وقتی رهبران سازمان یا جامعهای از جمله نخست استفاده میکنند در حقیقت در حال افشاء مجموعهای از پیشفرضهایی هستند که همان پیشفرضها برای ناکامی کافی است:
⭕️بازی محدود
وقتی «شکست دادن فقر» هدف میشود؛ در حقیقت گوینده دنیا را مانند یک بازی فوتبال یا جنگ میبیند؛ یعنی رویدادی که با سوت داوری آغاز و با سوتی دیگر پایان مییابد.
اما واقعیت جهان چنین نیست. در حقیقت ما در دنیای بازیهای نامحدود (Infinite Game) زندگی میکنیم؛ یعنی در دنیایی که مدام بازیهایی انجام میشود و مدام ما میبریم یا میبازیم. در حقیقت در دنیای واقعی داوری با سوت پایان ننشسته است.
کافی است شما یک روز صبح به همه شهروندان یک گونی نان بدهید و یک شغل یک روزه در شهرداری؛ آیا میشود گفت این جامعه سیر و شاغل است؟
کسی که میگوید «شکست دادن فقر» به شما تلقین میکند که این بازی سوت پایان دارد؛ در حالی که در دنیای واقعی ممکن است بارها فقر به کمترین نرخ برسد اما فردایش به صورت انفجاری افزایش یابد.
⭕️دشمنمحوری
مشکل دوم این شعار آن است که تلاش دارد با ساخت یک دشمن مشترک به نام فقر مساله را سادهسازی میکند. در حقیقت در چشمانداز دومی یعنی «حق برخورداری» همزمان ۱)کرامت انسانی، ۲)پیچیدگی مساله و وابستگی آن به شرایط و ۳)طیفی بودن هدف، مورد توجه قرار میگیرد.
هدف دوم، الهامبخش و شورانگیز است.
⭕️بازی نامحدود
در حقیقت در دنیای واقعی ما چیزی به نام «پیروزی» یا «شکست» نداریم. در حقیقت عمر بازی فراتر از عمر محدود بازیگران است. نامحدود دیدن بازی همان جایی است که ما را ترغیب به بلندمدتنگری میکند.
شاید جامعهای چشمانداز خود را «شماره یک دنیا» بودن میداند؛ اما چنین چیزی بیمعناست! چون نهایتا پایداری آن است که اهمیت دارد.
در حقیقت گروههایی که دنیا را دنیای بازیهای محدود میدانند، از ۳ ویژگی اعتماد، همکاری و نوآوری نمیتوانند بهره ببرند. تنها در بازی نامحدود این ۳معنادار میشود؛ وقتی ما از نگاه فوتبالی یا جنگی به موضوعات اجتماعی و اقتصادی دست برداریم.
حالا چشمها را ببندید و فکر کنید به تمامی هدفهایی که میتواند به گونهای دیگر برایمان تعریف شود.
پ.ن.: مثال و مفاهیم استفادهشده در این یادداشت از کتاب «بازی نامحدود» نوشته سایمون سینک بهره گرفته شده است.