امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

⚛️مدیران کنش‌گر عزیز! تجربه‌های مدیر دولتی‌بودن (۱)

وقتی هنوز این اندازه دولتی نشده بودم؛ با مدیران بخش خصوصی یا افرادی مواجه می‌شدم که پایبند به اصول توسعه بودند. مهم‌ترین پای‌بندی یک بخش خصوصی به توسعه را می‌توان در مخالفت او با رانت دولتی، شفاف بودن و مطالبه شفافیت کردن و نهایتا مخالفت با مداخله دولت جستجو کرد. بخش خصوصی که گاه در جلسات به مدیر دولتی حمله می‌کردند به دلیل مداخله دولت یا غیرشفاف بودن‌اش مرا به توسعه امیدوار می‌کرد.


اما واقعیت تلخ مدیر دولتی بودن از جایی شروع می‌شد که همان افراد در دیدارهای خصوصی با من یا مدیران سازمان، متقاضی همان رانت‌ها بودند برای خودشان. به عبارتی دیگر مشکل آن بخش خصوصی این بود که چرا رانت به X داده شده است و چرا او از آن بهره نمی‌برد!


واقعیت البته آن است که در این میان با گروهی از فعالان اقتصادی آشنا شدم که از قرار کنش‌گرانی اجتماعی-اقتصادی بودند. همان کسانی که در شبکه‌های اجتماعی در خصوص توسعه و بهبود می‌نوشتند؛ همان کسانی که معترض مداخلات دولتی در شبکه‌های اجتماعی بودند؛ و برخلاف تصور بدبینانه من و شاید شما، این افراد اغلب بسیار وارسته و بیش از حد انتظار، مطابق با گفته‌ها و نوشته‌هایشان بودند! اگر نگویم تمامی آن‌ها، باید بگویم اغلب آنان در جلسات خصوصی با من یا سازمان هم همان‌اندازه پای‌بند به اصول اخلاقی و حرفه‌ای بودند؛ که هیچ‌گاه نه در جستجوی رانت باشند و نه در مقام بیشینه‌سازی سود یا خیر فردی‌شان به قیمت ایجاد یک ضرر یا شر جمعی.


این کنش‌گران عزیز برایم روز به روز عزیرتر شدند. شاید بارها به این شرافت آنان فکر کردم و بارها و بارها برای خودم فرضیه‌هایی ساختم که برخی از آن‌ها عبارتند از:


⏺نهادینه‌شدن نگاه به خیر جمعی: انگار نوشتن و گفتن باورها به مرور زمان کمک می‌کند به نهادینه شدن آن باور در ذهن فرد. این کنش‌گران به دلیل تکرار باورهایشان، میزان تعهدشان به آن باورها بزرگ و بزرگ‌تر شده بود. شاید هم به مرور و در فرآیند بزرگ‌شدن‌شان یاد گرفته بودند تا بر سود فردی‌شان گاهی خط بکشند و از آن بگذرند.


⏺هزینه‌سازی برای خود: شاید انتشار دیدگاه‌ها و نوشته‌ها هزینه‌های افراد را برای خطاکردن به شدت افزایش می‌دهد. کسی که ساکت است و در موضوعات اجتماعی و اقتصادی اظهار نظر نمی‌کند؛ در عمل هم هزینه فساد را برای خود کاهش می‌دهد و هم امکان توجیه و توسل به گزاره‌هایی را باز می‌گذارد تا در روز آشکار شدن اسرار به آن‌ها توسل بجوید. اما آن کنش‌گری که همواره خود را در معرض دیده شدن قرار می‌دهد؛ خوب می‌داند با اولین اشتباه می‌تواند همه چیز را از دست بدهد؛ به همین دلیل خط‌های قرمز بیشتری برای خود ترسیم کرده است.


⏺پذیرش مسوولیت اجتماعی: کسی که نقشی فراتر از یک مدیر بنگاه اقتصادی برای خود تعریف می‌کند و شروع به حضور اجتماعی می‌کند؛ انگار مسوولیت‌پذیری اجتماعی را از همان لحظه برای خود تعریف کرده است. انگار از همان ابتدا هم مسوولیت اجتماعی بخشی از ماموریت او در زندگی بوده است؛ شاید به دلیل همین مسوولیت‌پذیری بوده است که تصمیم گرفته است به کنش‌گری در جامعه.


حالا که چند سالی گذشته است، این کنش‌گران اجتماعی-اقتصادی برایم عزیز و عزیزتر می‌شوند. آن‌ها به همان دلایلی که اشاره کردم؛ امکان ایفای نقش‌شان برای توسعه بیشتر از هر انسان شریفی است که ساکت است! سکوت حالا برایم نشانه ضعف است. لازم نیست در هر موردی معترض بود یا دست به انتخاب و موضع‌گیری زد؛ اما در همه موارد ساکت بودن هم نشانه خوبی نیست.


مدیریت استراتژیک زمانی در حوزه مدیریت رشد پیدا کرد که بشر فهمید برای موفقیت تنها نمی‌توان به داخل بنگاه بسنده کرد و در حقیقت به غیر از وضعیت داخل بنگاه (مانند ضعف و قوت) آنچه برای موفقیت اهمیت دارد وضعیت بیرون بنگاه یا محیط هم هست (یا همان فرصت‌ها و تهدیدها). مدیر بنگاهی که برای بهبود محیط بزرگ و دورتر خود کنشی ندارد؛ شاید به اندازه مدیر کنش‌گر آینده بلندمدت کسب‌وکارش برایش مهم نیست.


کنش‌گران اجتماعی-اقتصادی به همین دلیل برایم روز به روز عزیزتر شدند. حالا از خواندن توییت‌ها یا پست‌هایشان در شبکه های اجتماعی نه تنها لذت کشف می‌برم؛ بلکه خوب می‌دانم تا چه حد شرافت فردی و حرفه‌ای‌شان قابل تقدیر است. حضور مدیر بنگاه‌های اقتصادی در شبکه‌های اجتماعی احتمالا می‌تواند سازوکارهای خودکنترلی آنان را افزایش دهد و ریسک خطا را برای آنان افزایش دهد؛ به همین دلیل شاید وظیفه اجتماعی شهروندان هم می‌تواند تشویق به حضور آنان باشد.


ممنون مدیر بنگاه کنش‌گر عزیز!


پ.ن.۱: این مطلب در خصوص مدیران کسب وکارهایی است که کنش‌گری دارند و نه آنان که صرفا کنش‌گر هستند!

پ.ن.۲: این سلسله یادداشت‌ها تجربه‌نگاری‌های شخصی من است، بدون هرگونه قابلیت تعمیم!


مدیر دولتیخیر عمومیکنش‌گر اجتماعی
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید