⭕️از سیاست چه میفهیم؟
همه ماسیاسی هستیم، کم یا زیاد؛ حتی همه آنهایی که هیچ مقام سیاسی را نمیشناسند و در هیچ کمپین سیاسی مشارکت نکردهاند؛ به احتمال قوی سیاسی هستند. اینها حرفهای آلن دوباتن است.
او ادامه میدهد: «تقریبا همه ما گرایشهای شدید سیاسی داریم؛ فقط در مورد خودمان چنین تصویر نداریم»!
او به سخنرانی پریکلس در جنگ پلوپونزی آتن اشاره دارد وقتی او در مورد زیباییهای آتن، در مورد اخلاق مردمان، شکوه این شهر، تاریخ پرافتخارش صحبت میکند و این که جنگیدن برای این خوبیها ارزش دارد. در حقیقت هر کس به جمع، هویت جمعی و زندگی جمعی فکر میکند و دل در گرو آن دارد، در حقیقت به امر سیاسی علاقمند است.
این که ماسیاستمداران را دوست نداریم، شاید دروغگوییها و فریبکاریهای آنان را؛ دلیل آن نیست که ما سیاسی نیستیم. بلکه همین که زندگی جمعی برایمان اهمیت دارد و برای آن گاه احساس مسوولیت داریم یا برای آن حاضریم بزرگترین فداکاریها را انجام دهیم؛ کافی است برای آنکه فردی سیاسی باشیم.
⭕️از سرچشمههای زندگی
دوباتن البته پا را فراتر از علاقه به سیاست میگذارد. او به معنای زندگی میپردازد و سرچشمههایی که زندگی را معنادار میکنند را برمیشمارد؛ مانند عشق که یکی از مهمترین سرچشمههای زندگی ماست و با آن ما خوشحال یا غمگین میشویم؛ مثل کار که بخش عمدهای از هویت ما را نیز شکل میدهد.
سیاست هم یکی از همین سرچشمههای زندگی است. یکی از اندک سرچشمههای زندگی و در ردیف عشق، دوستی، کار، خانواده و ...
بخش عمدهای از شادیها و دلخوشیهای زندگی به این ترتیب با زندگی جمعی ما پیوند خورده است. این که در کجای این جهان زندگی میکنیم؛ این که تا چه آزادی لازم برای زندگی کردن را داریم یا اینکه تا چه اندازه میتوانیم به کاری که دوست داریم مشغول باشیم. همه این موارد که زندگی را برای ما تحملپذیر یا تحملناپذیر میکند به زندگی جمعی وابسته است و زندگی جمعی همان سیاست است.
⭕️برای زندگی
زندگی ما و تقریبا تمامی آن چیزهایی که میتواند ما را شاد یا ناشاد کند؛ با سیاست پیوند خورده است و شاید در کشورهایی مانند ایران این پیوند بیشتر و قویتر از جوامع دیگر است.
اگر قرار است زندگی جمعی ما با سیاست پیوند خورده باشد؛ و حتی مهاجرت نیز نتواند ما را از این زندگی جمعی رها کند؛ چه چارهای داریم؟
برگردیم به سایر سرچشمههای زندگی؛ اگر عشق عامل مهمی در کیفیت زندگی ماست، پس سعی میکنیم به آن اهمیت دهیم، سعی میکنیم بهترین بازی خود را انجام دهیم.
دوباتن البته پا را فراتر از علاقه به سیاست میگذارد. او به معنای زندگی میپردازد و سرچشمههایی که زندگی را معنادار میکنند، برمیشمارد؛ مانند عشق که یکی از مهمترین سرچشمههای زندگی ماست و با آن ما خوشحال یا غمگین میشویم؛ مثل کار که بخش عمدهای از هویت ما را نیز شکل میدهد.
سیاست هم یکی از همین سرچشمههای زندگی است. یکی از اندک سرچشمههای زندگی و در ردیف عشق، دوستی، کار، خانواده و ...
بخش عمدهای از شادیها و دلخوشیهای زندگی به این ترتیب با زندگی جمعی ما پیوند خورده است. این که در کجای این جهان زندگی میکنیم؛ این که تا چه حد آزادی لازم برای زندگی کردن را داریم یا اینکه تا چه اندازه میتوانیم به کاری که دوست داریم مشغول باشیم. همه این مواردی که زندگی را برای ما تحملپذیر یا تحملناپذیر میکند؛ به زندگی جمعی وابسته است و زندگی جمعی همان سیاست است.
⭕️برای زندگی
زندگی ما و تقریبا تمامی آن چیزهایی که میتواند ما را شاد یا ناشاد کند؛ با سیاست پیوند خورده است و شاید در کشورهایی مانند ایران این پیوند بیشتر و قویتر از جوامع دیگر است.
اگر قرار است زندگی جمعی ما با سیاست پیوند خورده باشد؛ و حتی مهاجرت نیز نتواند ما را از این زندگی جمعی رها کند؛ چه چارهای داریم؟
بگذارید برگردیم به سایر سرچشمههای زندگی. اگر عشق عامل مهمی در کیفیت زندگی ماست، پس سعی میکنیم به آن اهمیت دهیم، سعی میکنیم بهترین بازی خود را انجام دهیم. سعی میکنیم برایش وقت بگذاریم. سیاست هم همین است؛ البته اول از همه باید تعریف سیاست را تغییر دهیم. یعنی باید از سیاست همان فهم زندگی جمعی را داشته باشیم.
سپس باید سیاست را فارغ از سیاستمداران دنبال کنیم و این همان چیزی است که اخبار به ما نمیدهد! دنبال کردن سیاست و روندهای سیاسی فارغ از سیاستمداران همان چیزی است که باید به آن فکر کرد. باید به خواستههای زندگی جمعی فکر کرد و در مورد آن کنش داشت؛ فراتر از آن که سیاستمداران چه کسانی هستند!