⭕️تاریخ گشایشهای اقتصادی ایران
تاریخ بهترین محک برای ادعاهای بیشمار بشر است؛ تا تفاوت میان شعارها و برنامهها آشکار شود. اگر گشایش اقتصادی را ترکیبی از رشد اقتصادی و ثبات آن بدانیم؛ یعنی شهروند ایرانی به غیر از رشد در درآمدش، همزمان به تداوم آن رشد هم اندک امیدی داشته باشد.
به زبان دیگر گشایش یعنی «رشد اقتصادی مثبت حداقل در یک دوره ۵ساله باشد که به پایینتر از سال آغازین هم نرسد»؛ همین شرط در تاریخ ۸۰ سال ایران تنها در دو دوره حدودا ۸ساله رخ داده است. این ۲دوره ویژگیهای مهمی را به ما نشان میدهد.
این ۲ دوره ۸-۱۳۴۲ و ۸۴-۱۳۷۶ دارای ویژگیهای کموبیش یکسانی هستند؛ که برخلاف انتظار به هیچ عنوان اقتصادی نیستند! بلکه ویژگیهایی فراتر از اقتصادند.
⭕️ویژگیهای مشترک غیراقتصادی
شباهتهای مشترک این ۲دوره نه تنها اقتصادی نیستند؛ بلکه سیاستهای اقتصادی هر ۲دوره بارها و بارها نیز آزمون شدند و البته به همان نتایج نرسیدند؛ چون نتیجه سیاستهایی فراتر از اقتصاد بودند که عبارتند از:
1️⃣هماهنگی میان سیاستها و نهادهای اقتصادی، صنعتی و تجاری: در دوره اول عالیخانی وزیر اقتصاد است و سیاستهای صنعتی، تجاری و اقتصادی به صورت متمرکز و پس از سالها درگیری میان وزیر صنعت و وزیر تجارت، نهایتا در یک وزارتخانه سیاستگذاری میشوند.
سیاستهای اقتصادی و صنعتی یکپارچه با سیاستهای مالی و پولی و همچنین نظام بودجهریزی است. در این دوره سیاستگذاران مختلف بر اساس روابط غیررسمی یک طرح اقتصادی را پیش میبرند. عالیخانی جوان (۳۳ ساله) با کاریزمای شخصی و علمی خود نسل جدیدی از اقتصاددانان را وارد اقتصاد ایران نماید و شخصا راهبری اقتصاد را بر عهده بگیرد. از محمد یگانه، خداداد فرمانفرما (رییس بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه)، رضا نیازمند (رییس سازمان گسترش) تا ... هماهنگی کاملی میان نهادها ایجاد میکند. هرچند برداشتهای تنگنظرانه و تمایل به دخالتهای شخص شاه منجر به برکناری این افراد شد.
در دوره دوم نیز یک هماهنگی حداقلی میان بخشهای صنعت، تجارت و سیاستهای اقتصادی در مقایسه با سایر دورهها مشاهده میشود.
2️⃣توجه به رشد بنگاهها: توسعه بنگاهها (خصوصی و دولتی) مورد توجه شدید این گروه بود و ایجاد و توسعه بنگاههای بزرگ به عنوان پیشران توسعه مدنظر قرار گرفت.
در دوره دوم بازسازی بنگاهها خصوصا از لحاظ ساختاری و همکاری با شرکتهای خارجی (خصوصا در بخش نفت، گاز و پتروشیمی) مورد توجه بود.
3️⃣سیاست برونگرایی در اقتصاد: در دوره اول بر اساس سیاست برونگرای دولت و بهبود روابط کشور با کشورهای خارجی زمینه لازم برای همکاری با شرکتهای خارجی فراهم آمد.
در دوره دوم نیز توان جذب سرمایهگذاری خارجی و کاهش تنش با کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی در کل دوره پس از انقلاب در بالاترین حد بوده است.
4️⃣ایجاد طبقه حامل توسعه با تربیت نسلی از مدیران بنگاهی: در این دوره تربیت مدیران توانمنداز طریق نهادهایی مانند سازمان مدیریت صنعتی و استفاده از تاجران به عنوان مدیران بالقوه بنگاههای بزرگ از مهمترین سیاستها بوده است. عالیخانی نسل جدید صنعتگران را از میان نسل جوان خانوادههای تجار انتخاب میکند تا سیاست تقاضاپیشران را بر عرضهپیشران تقدم یابد.
همانگونه که در دوره دوم دورههای MBA در دانشگاههای برتر کشور و همچنین دورههای مشترک با دانشگاههای خارجی با حمایت بخشهای صنعتی (خصوصا نفتوگاز) انجام میشود.
⭕️گرانی نفت و پایان دورههای طلایی
با گران شدن نفت (بحران نفتی ۱۹۷۳) و گرانترین دوره تاریخی نفت (۸-۲۰۰۷) هر ۲دوره طلایی تمام میشوند! آن هم درست زمانی که منابع اقتصادی افزایش مییابند! تا در هر ۲دوره شعارزدگی بر برنامهریزی پیروز شود.
هرچند در دوره اول دخالت شخص شاه در برنامههای اقتصادی و ناخرسندیاش از تکنوکراتها با گرانشدن نفت همدست میشود.
در هر ۲دوره، رشد برای ۲سال (بدون تداوم سیاستها) ادامه مییابد؛ که ناشی از اینرسی حضور مدیران پیشین و برنامههاست.
⭕️سخن پایانی
رشد اقتصادی تابع سیاستهایی فراتر از اقتصاد است. متغیرهای غیراقتصادی زیر بیش از هر سیاست اقتصادی تاثیر دارند:
1️⃣سیاستهای اداری و حکمرانی داخلی: نظام حکمرانی در خدمت پیادهسازی یک دیدگاه باشد! به زبان دیگر کاهش تعارض در سطوح حاکمیت و هماهنگ نسبی برای پیشرفتن یک ایده.
2️⃣بروننگری: روابط خارجی در هر ۲دوره از وضعیت تقریبا مناسبی نسبت به سایر دورهها برخوردار بوده است.
3️⃣نگاه اجتماعی طبقه حامل توسعه: برخورداری دولتها از حمایت کنشگران اقتصادی و مدنی سرمایه اجتماعی مورد نیاز است؛ تا گروههای توسعهگرا مخاطب دولت و همراه او شوند.
در یک کلام گشایش اقتصادی بیش از آنکه وابسته به سیاستهای اقتصادی باشد؛ حاصل متغیرهای سهگانه فوق است.
متن کامل منتشرشده سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد روز ۱۳۹۹/۵/۳۰