امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

⚛️پدیده فحش‌زدگی

حجت‌الاسلام مساوات توماری با خودش به بازار تهران برد تا مردم گواهی دهند که شخص اول مملکت حرام‌زاده است. او روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار مشروطه، سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دوره‌های ۲ تا ۵ مجلس و از سران حزب دموکرات عامیون و سپس حزب سوسیالیست بود. او در تومارش نوشته بود که «ام‌خاقان» مادر محمدعلی‌شاه (و نوه امیرکبیر) بدکاره است.

مساوات در دو قاب، یکی با روشنفکرانی مانند تقی‌زاده و دیگری با روحانیونی مانند مدرس
مساوات در دو قاب، یکی با روشنفکرانی مانند تقی‌زاده و دیگری با روحانیونی مانند مدرس


وقتی از فراز تاریخ این روایت را می‌خوانی، از سطح پایین مبارزات سیاسی حال‌ات بد می‌شود. با خودت فکر می‌کنی که جامعه‌ی ایران در دوران مشروطه اصلا ظرفیت توسعه نداشته است، حالا مجلس و انتخابات داشته باشد یا نه!


این همان نکته‌ای است که فوکویاما در خصوص توسعه بر آن دست می‌گذارد: نهادسازی و به‌طور خاص ایجاد پارلمان آزاد و حاکمیت قانون الزاما منجر به توسعه نمی‌شود. در حقیقت کشورهایی که توسعه یافتند، آن‌هایی نبودند که با نهادسازی‌های سیاسی مانند انتخابات و مجلس توانسته باشند به توسعه دست یابند.


⭕️پیوند ناسزاگویی و سیاست در ایران

سیاست در ایران تا همین امروز با ناسزاگویی پیوند خورده است، چه آنانی که حنجره می‌شوند برای گفتن «مرگ بر ..» این و آن و چه آن‌هایی که کامنت و ریپلای می‌شوند در شبکه‌های اجتماعی. ناسزاگویی نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه پیامدهایی تاسف‌بار بلندمدتی هم دارد. ناسزاگویی حتی برای ناسزاگو هم بی‌فایده است. «سنتولا» در کتاب «تغییر» به خوبی نشان می‌دهد که در یک جامعه‌ی قطبی‌شده، امکان متقاعدسازی دیگران کاهش داده و آتش دوقطبی شدن را می‌افزاید.


از طرفی دیگر در ناسزاگویی حمله به فرد گوینده انجام می‌شود و نه محتوای سخن. به این ترتیب نه تنها نقش متقاعدسازی ندارد، بلکه پافشاری‌ها را افراطی‌تر می‌کند.


در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی آن‌چه فوران می‌کند، ناسزاگویی است. طرفداران مشارکت در انتخابات، تحریم‌کنندگان را خائن، فریب‌خورده، نادان، ضددین و ... می‌نامند، رفتاری که از فرط تکرار در چند دهه گذشته به حدی برایشان عادی‌سازی شده که حتی به شدت ناپسند بودن رفتارشان هم آگاه نیستند، همان‌طور که به شدت مشمئزکننده بودن شعارهای «مرگ بر ..» آگاه نیستند.


اما در سوی دیگر کسانی هستند که نسبت به هر کسی که بخواهد مشارکت فعال در انتخابات داشته باشد، یورش می‌برند و او را نفهم، منفعت‌جو، چاپلوس حکومت، نمونه‌ی ابتذال شر و ... می‌نامند. دشنام‌ها یا اتهام‌هایی که بیش از هر چیزی دوباره ما را به یاد مساوات و مبارزات سیاسی‌اش می‌اندازد. و دوباره این تردید جدی را پیش روی ما قرار می‌دهد که آیا یک جامعه‌ی فحش‌زده که حیات سیاسی‌اش در ناسزاگویی است، شانسی برای توسعه دارد؟


هرچند باید قبول کرد که انرژی روحی ناسزاگو از فحش تامین می‌شود، مثل فیلم «کارخانه هیولاها» که انرژی دنیای هیولاها از صدای جیغ بچه‌های ترسیده تامین می‌شود، انرژی سیاست در ایران نیز از ناسزاگویی تامین می‌شود.


⭕️چالش توسعه و ناسزاگویی

می‌توان دیدگاه عجم‌اوغلو و رابینسون در کتاب «دالان باریک» را به این صورت بازخوانی کرد: توسعه حاصل یک جامعه توانمند و یک حاکمیت توانمند است. وضعیت امروز حاکمیت و توانمندی‌اش که هیچ احتمالی برای امید به توسعه نمی‌گذارد، اما تاسف بزرگتر آن است که جامعه نیز توانمندی لازم برای توسعه را هر روز بیش از دیروزش از دست می‌دهد و ناسزاگویی یکی از نشانه‌های بزرگ آن است. ناسزاگویی به تدریج «اعتماد عمومی» را کاهش می‌دهد. با کاهش اعتماد عمومی، امکان شکل‌گیری «کنش جمعی» پایین آمده و «سرمایه اجتماعی» کاهش می‌یابد.


ناسزاگویی نشانه استیصال یک جامعه است. آن‌قدر خود را ناتوان و بی‌پناه می‌یابد که ناسزاگویی برایش یک مسکن موقت است. اما جامعه‌ی مستاصل شانس‌اش برای توسعه پایین است، چه در این انتخابات شرکت کند، یا نکند، یا حتی اگر آزادترین انتخابات جهان را داشته باشد.


⭕️نتیجه‌گیری راهبردی

ناسزاگویی زمانی آغاز می‌شود که فرد ناسزاگو اولا تصور می‌کند که همه اطلاعات را در خصوص جهان دارد، ثانیا آنچنان نظرش بر حق است که تردیدی به آن وارد نیست، و ثالثا این فرد مقابل نه یک انسان با حق انتخاب، بلکه موجودی بدون شعور و احساس است. مشکل دیگر ناسزاگویی، گسترش سریع آن است. فردی که ناسزا شنیده است، خود را دارای این حق می‌بیند که به دیگران نیز ناسزا بگوید. به این ترتیب ناسزاگویی به مانند یک ویروس در جامعه گسترش می‌یابد.


ناسزاگویی در حال خوردن بنیان‌های جامعه است، و در برابرش باید واکنش نشان داد. روشنفکرانه زیستن یعنی زیستن با تعهد به منافع جمعی. اعتراض به ناسزاگویی در شبکه‌های اجتماعی، فارغ از جهت‌گیری سیاسی‌شان، بخشی از این تعهد است. از کسی که شعار مرگ و وعده اعدام می‌دهد، انتظار هیچ معجزتی نمی‌توان داشت.

شبکه‌های اجتماعیناسزاگوییفحشمساواتشبکه اجتماعی
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید