فرهاد، همان فرهاد معروف عاشق شیرین، از نخستین کسانی است که در ادبیات ایران به عنوان مهندس شناخته شده است. این یادداشت روایت مهندس و مهندسی است در ادبیات ایران.
⭕️به قدمت ادراک ما
هر واژهای در هر جامعهای قدمتی دارد به اندازه ادراک آن جامعه. واژههای طبیعی مانند خورشید و ماه و باران به دلیل آنکه نخستین مواجهههای بشر با دنیای پیرامونش هستند، واژههایی هستند به قدمت خود زبان. اما واژهای مانند مردمسالاری یا دموکراسی قدمتی کمتر دارد، چرا که بشر قرنها گذشت تا بتواند این مفهوم را بفهمد و بعد نیاز به واژهای برای بیان آن بیابد.
واژه مهندس به پیش از نظامی گنجوی و به شاهنامه نیز میرسد؛ هرچند در شاهنامه این صفت برای شخصیتهای شاهنامه به کار نرفته است. در شاهنامه ۲ بار از این واژه استفاده شده است؛ و در معنایی مشابه فهم امروز. به عنوان نمونه خسروپرویز برای ساخت «ایوان مداین» مجموعهای از مهندسان را از روم، هند، چین و ایران فرامیخواند تا برایش قصری (ایوانی) بسازند.
اما در داستان نظامی گنجوی، فرهاد مهندسی را در چین خوانده است و در آن زمان به ایران بازگشته. فرهاد همکلاسی شاپور بوده است در چین؛ و پس از بازگشت به ایران در دستگاه خسرو منزلتی دارد؛ چیزی مشابه وزیر.
شاپور که پیامرسان پنهانی خسرو به شیرین است؛ متوجه مشکلی میشود. شیرین که غذای اصلیاش شیر است، بابت سختیهایی که به پرستاران و همراهانش بابت تهیه شیر میدهد، دلنگران و آزرده است. به همین دلیل شاپور تصمیم میگیرد تا مهندس فرهاد را به او معرفی کند؛ برای طراحی و ساخت سازهای جهت انتقال و جمعآوری شیر از محل نگهداری حیوانات تا اقامتگاه او.
در داستان «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی در مورد «مهندس فرهاد» چنین آمده است:
هست اینجا مهندس مردی استاد
جوانی نام او فرزانه فرهاد
به این ترتیب فرهاد نخستین بار با زیردستاناش به حضور شیرین پذیرفته میشود.
⭕️نگاه به مهندس و مهندسی
یافتن پیشفرضها و زمینههای نگاه فرهنگ ایرانی به مهندس و مهندسی بر پایه روایت فردوسی و نظامی را میتوان در گزارههای زیر خلاصه کرد:
1️⃣احترام به دانش: مهندسی دانش است، نه بر پایه فره ایزدی و نگاه خداوندی میآید و نه تنها بر پایه خودآموختگی. پادشاه میداند که با شهود و فره ایزدیاش نمیتواند سازه بسازد و باید برای بقای حکمرانیاش به دانش احترام بگذارد.
به وقت هندسه عبرتنمایی
مجسطیدان اقلیدسگشایی
2️⃣جذب نخبگان: هرچند در شاهنامه، ایران چیزی است مشابه مرکز جهان، اما مهندسین توانا در سراسر کشورهای پیشرو پراکندهاند. در حقیقت دانش و فناوری در انحصار ایران و ایرانی نیست؛ و برای بزرگ شدن و ساخت سازهای مناسب، چارهای نیست جز جذب این نیروهای دانشی. برای همین است که خسروپرویز توانمندترین مهندسان را از چین و روم و هند و ایران فرامیخواند.
3️⃣یادگیری دانش از دیگران: دانش مهندسی در جهان گسترده است و برای یادگیری آن رفتن به کشوری دیگر بدیهی است. به همین دلیل است که شاپور و فرهاد به چین میروند برای یادگیری مهندسی. شاپور میگوید:
که ما هر دو به چین همزاد بودیم
دو شاگرد از یکی استاد بودیم
در ادامه:
بود هر کار بیاستاد دشوار
نخست استاد باسد، وانگهی کار
4️⃣خلاقیت هنر و صنعت: در زبان فارسی صنعت تا پیش از صنعتیشدن و حتی تا اوایل دهه ۱۳۰۰، به معنای هنر امروزین به کار میرفته است؛ مانند واژه «صنایع مستظرفه» که به جای «هنرهای زیبا» (Fine Art) به کار میرفته است. در حقیقت هنر و صنعت هم از جنبه اشتراک واژگانی و هم از جنبه نوع فعالیت، از یک ریشه دانسته میشده است؛ یعنی خلاقیت. نظامی گنجوی از زبان شاپور که نقاشی زبردست بوده است، میگوید:
چو هر مایه که بود از پیشه برداشت
قلم بر من فکند، او تیشه برداشت
5️⃣محیط زیست: تصور قالب ایرانیان آن است که شیرین برای فرهاد شرط میگذارد تا بیستون را تبدیل به دیوارنگاره کند؛ اما این تصوری نادرست است. شرط میان خسرو و فرهادی، نوعی دوئل است؛ و آن ساخت گذرگاهی در کوه است؛ که هر دو میپذیرند. اما دیوارنگارهها روی کوه برای چیست؟
فرهاد برای آنکه کوه (نماد طبیعت) شرمسار نشود (از بابت آنکه بخشی از آن کنده میشود) تصمیم به ایجاد دیوارنگاره میگیرد.
نخست آزرم آن کرسی نگه داشت
بر او تمثالهای نغز بنگاشت
به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ
چنان بر زد که مانی نقش ارژنگ
در حقیقت دیوارنگارهها احترام به طبیعت بوده است؛ تا کوه (طبیعت) نیز بر او آسان گیرد.
این ۵ ویژگی پایههای ادراکی ما ایرانیان است از مهندسی؛ ویژگیهایی که هنوز هم رهاییبخش هستند.