امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

⚛️چرا انتقام‌جویی ضد توسعه است؟

مواجهه انسان‌ها با هر مساله‌ای می‌تواند در دوگانه‌ای میان گذشته‌نگری و آینده‌نگری تقسیم‌بندی گردد. گروه‌های انسانی نیز چنین هستند. نظریه گروه‌ها نشان می‌دهد که هویت یک گروه می‌تواند ناشی از سرنوشت یا تجربه مشترکی باشد که برای آن‌ها روی داده است، مثل گروه کهنه‌سربازان که پس از جنگ‌ها متداول است. یا می‌تواند ناشی از یک چشم‌انداز مشترک باشد، مانند گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی که بر اساس یک چشم‌انداز مشترک برای ساخت آینده‌ای شکل می‌گیرد. انتقام‌جویی را می‌توان نتیجه گذشته‌نگری دانست.


 

مفهوم انتقام‌جویی

انتقام‌جو همان کسی است که نگاهش به گذشته بیش از آینده است. انتقام‌جو همچنان در گذشته زندگی می‌کند و تمام آرزویش آن است که مساله را در چارچوبی صرفا تاریخی ببیند، گویی همه آرمان او بازگشت به گذشته و پیش از حادثه است. در حالی که آینده‌نگر مواجهه‌اش با مساله، ساخت یک راه‌حل برای آینده است.


انتقام‌جو به مرور فاقد چشم‌انداز یا راه‌حلی برای آینده می‌شود و به این ترتیب او در جهان فکری‌اش در حال زندگی کردن در گذشته است.


هر انسان، گروه یا جامعه جایی میان این دو سر طیف زندگی می‌کند. هرچه گذشته‌نگرتر باشد، چشم‌اندازش برای مواجهه با هر مساله‌ای بازگشت به نقطه‌ای در گذشته است، همان نقطه‌ای که او احساس می‌کند به او ظلم شده است و حالا خودش را برای انتقام‌گیری‌اش آماده می‌کند.


به این ترتیب هدف نهایی او چیزی جز بازگشتن به همان نقطه نیست. انتقام‌جو فاقد ایده‌ای خلاق است و می‌توان انتقام‌جویی را نوعی از واکنش غیرخلاقانه دانست که هدفش بهبود شرایط نیست.

 

 

1️⃣توسعه‌یافتگی و مساله انتقام

توسعه را می‌توان «ظرفیت حل مساله به صورت جمعی» تعریف کرد (می‌توان به نوشته‌ها و پادکست‌های محمد فاضلی رجوع کرد). به این ترتیب جامعه توسعه‌یافته بیش از آن‌که در گذشته غرق شده باشد، نگاه به آینده دارد.


هرچند برای فهم مساله و یافتن راه‌حل ناگزیر به فهم گذشته است، اما در گذشته باقی نمی‌ماند، بلکه برایش آینده است که اهمیت دارد.


انتقام‌جو به این ترتیب نخستین سد توسعه است، چرا که او حاضر است هر راه‌حلی را به دلیل آن‌که انتقام گذشته را در خود ندارد، زیر سوال ببرد.

 

2️⃣پوپولیسم با بال انتقام‌جویی

نکته تلخ‌تر آن است که انتقام‌جویی ظرفیت پوپولیسم بیشتری نیز دارد، چرا که هم مساله را ساده‌تر می‌کند و هم ناخودآگاه بدوی انسان‌ها را نشانه می‌گیرد. شاید آگاهی جمعی تنها راه مقابله با این پوپولیسم است.

 

3️⃣هزینه‌کرد آینده

زمانی که انتقام‌جویی تبدیل به یک راهبرد می‌شود، یعنی مدام حل مساله به تاخیر می‌افتد تا انتقام‌جو ابتدا انتقام خود را بگیرد. اما هر انتقامی، واکنش رقیب او را نیز برمی‌انگیزد و به این ترتیب جامعه در چرخه‌ای از انتقام‌جویی چنان گرفتار می‌شود، که هیچ‌گاه راه‌حلی ارائه نمی‌شود.


به عبارت دیگر انتقام‌جو شروع به هزینه کردن آینده می‌کند. او مدام حل مساله‌ها را به تاخیر می‌اندازد تا انتقامش را ابتدا بگیرد. زنجیره‌ای که مثل خوره روح او و جامعه را می‌خورد.


یک روز انتقام سخت، فردایش انتقام خیلی سخت و پس فردایش انتقام خیلی خیلی سخت و ...

 

4️⃣فردایش چه؟

پرسشی که انتقام‌جو تمایلی به پاسخ دادن آن ندارد، این است: فرض کن انتقامت را گرفتی، بعدش چه؟


در حقیقت بهترین چشم‌اندازی که یک انتقام‌جو دارد یک «هیچ» بزرگ است. چراکه او با تلافی یا جبران گذشته، در نهایت به همان گذشته‌ی نامطلوب می‌رسد.


در حقیقت او منابع و زمان خود را صرف چیزی می‌کند، که در بهترین حالت می‌تواند خشم او را فروکش نکند، همین!

 

⭕️به سمت توسعه

هر رویدادی در گذشته به همان اندازه که می‌تواند تبدیل به انگیزه‌ای برای انتقام شود، توسط یک جامعه توسعه‌یافته، می‌تواند ابزاری برای ساختن آینده یا راه‌حلی برای مسائل امروز باشد.


توسعه‌یافته کسی است که بیشتر بر راه‌حل‌های مساله‌ها و آینده تمرکز دارد و نه بر فروکش کردن خشم شخصی و گروهی‌اش.


شاید در سطح فردی انتخاب میان انتقام گذشته یا ساختن آینده، قابل برچسب‌گذاری خوب یا بد نباشد، اما در جوامع و گروه‌ها، انتقام‌جویی به دلایل بالا، نه امری شرافتمندانه است و نه به نتیجه‌ای خواهد رسید.


ویژگی رهبران بزرگ همین صرف‌نظر کردن آن‌ها از گذشته برای ساختن آینده بوده است، از ماندلایی که با شعار «می‌بخشم اما فراموش نمی‌کنم» تا گاندی تا حتی رهبرانی که تغییراتی بزرگ رقم زدند مانند دنگ‌شیائوپینگ، همگی در یک نقطه مشترک بودند، آنان انتقام‌جو نبودند.

 

شاید وقت آن رسیده است که یا انتقام‌جویی را کنار بگذاریم، یا معنای انتقام را بازتعریف کنیم و انتقام را با ساختن راه‌حل آینده ترکیب کنیم. شاید بهترین انتقام‌ها ساختن آینده‌ای مطلوب است.

انتقامتوسعه
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید