⭕️باز گذاشتن گزینهها تا مرز دیوانگی
در میانه جنگ سرد، نیکسون (رییسجمهور وقت آمریکا) که فهمیده بود آمریکا از جنگ با ویتنام منفعتی ندارد و این جنگ یک اشتباه تاریخی بوده است، تصمیم گرفت تا آن را پایان بخشد.
هالدمن، مشاور رییس جمهور در خاطرات خود در «پایان قدرت» (۱۹۷۸) مینویسد:
«تهدید کلید مسأله بود، و نیکسون عبارتی برای نظریه خود وضع کرده بود که من اطمینان دارم در همه جا برای آنان که از نیکسون نفرت دارند، لبخند شادی به همراه میآورد: «نظریه مرد دیوانه»»
نیکسون دیوانهوار گزینههای احمقانهای مانند انداختن یک بمب اتمی بر روی ویتنام را هم در میان گزینههایش قرار داده بود. او آنقدر به پایان جنگ ایمان داشت که ابائی نداشت تا جامعهاش او را دیوانه خطاب کند، مهم اجرای تصمیم درست بود.
هالدمن ادامه میدهد: «ما پس از یک روز طولانی نوشتن سخرانی در ساحلی مهآلود قدم میزدیم، نیکسون گفت: «باب، من آن را «نظریه مرد دیوانه» مینامم، من میخواهم ویتنام شمالیها باور کنند من به نقطهای رسیدهام که ممکن است برای توقف جنگ به هر کاری دست بزنم. تو باید به گوششان برسانی که به خاطر خدا بس کنید! آنها باید باور کنند که نیکسون وقتی نگران کمونیسم است؛ و عصبانی باشد و دستش روی دکمهی هستهای باشد، هیچکس نمیتواند جلویش را بگیرد»!
برای نیکسون هدف اصلی روشن بود، در این هدف گزینههایش را تا حد ممکن افزایش میداد ولو به او بگویند: «مرد دیوانه»! او با آنکه میدانست انداختن بمب اتمی دیوانگی است و با آنکه میدانست هیچگاه چنین نخواهد کرد، اما تا رسیدن به هدفاش گزینه جنگ هستهای را هم روی میز نگه داشت.
شاید اسم نیکسون برایمان گره خورده به واترگیت، اما برای خیلی از آمریکاییها پایان جنگ ویتنام تبدیل شده بود به یک رویا؛ رویایی که نیکسون پس از ۴ رییسجمهور ناکام توانست انجام دهد.
⭕️گزینهها را حذف نکن!
رسیدن به گزینه صحیح گاه از راه حذف گزینههای اشتباه آغاز میشود. شاید یکی از اولین تکنیکهایی که دانشآموز در کنکور با آن آشنا میشود، روش حذف گزینههای نادرست بود؛ معلمهای سال آخر دبیرستان مدام میگویند که قبل از یافتن جواب مساله (خصوصا اگر فیزیک است و ریاضی) نیم نگاهی بیاندازید به پاسخها، گاهی ۳ گزینه اشتباه است و نیازی به محاسبه شما نیست!
اما عالم سیاستگذاری و تصمیمگیری جمعی با دنیای فیزیک و ریاضی فرق دارد: چون پاسخ درست بنا به شرایط (زمان و اقتضائات آن تغییر میکند)، و ممکن است پاسخ درست امروز، پاسخ نادرست فردا باشد؛ پس سیاستگذار هیچ گزینهای را حذف نمیکند!
تمامی مهارت سیاستگذار همین است که بتواند تا همیشه، هیچ گزینهای را حذف نکند!
فرض کنید شما برای توسعه حوزهای مثلا سه گزینه X، Y و Z را پیش رویتان دارید؛ اما به دلایلی متوجه میشوید که گزینه Z گزینه بدی است؛ و تصمیم به حذف آن گزینه از مجموعه انتخابهای پیشرو دارید. اما باید این پرسش را از خودتان بپرسید: حذف گزینه Z و بدتر از آن اعلام عمومی آن چه سود عمومی خواهد داشت؟
در حالی که اگر Z را حذف نکنید، اولا شاید فردا تبدیل به گزینه مطلوبی شود که بازگشت شما از حرفتان هزینهزا است و در بلندمدت به بیاعتمادی به شما منجر میشود. ثانیا اگر رقیب یا دشمن شما هزینه گزینههای X یا Y را افزایش دهد، شما میتوانید (ولو به ظاهر) وانمود به انتخاب Z نمایید!
اگر سیاستگذاری به صورت علنی اعلام کند «گزینهای را از روی میز مقابلاش برداشته است» شک نکنید او در حال یک اشتباه راهبردی است: هم هزینه انتخاب مجدد آن گزینه را برای خود و جامعهاش بالا برده است و هم امکان چانهزنی خود را برای موفقیت کاهش داده است!
⏺مهارت سیاستگذار افزایش تعداد گزینهها است و نه حذف آنها!
⭕️۲نتیجه راهبردی
1️⃣گزینه درست در طول زمان تغییر میکند. گزینه درست امروز میتواند گزینه نادرست فرداها باشد. اصرار بر حذف یک گزینه هم منافع جمعی و هم منافع فردی شما را کاهش میدهد. اگر امروز قطعا بگویید استراتژی X را انتخاب نمیکنید، اسماش هوشمندی شما نیست؛ بلکه نشانه کوتاهنگری شماست.
2️⃣در دنیای فردی برای تصمیمگیری بهتر شما از حذف گزینههای نادرست شروع میکنید. دوست دارید تا گزینههای دست و پاگیر را حذف کنید تا بتوانید بهتر انتخابها را داشته باشد.
اما در تصمیمگیری جمعی شما رقباء و دشمنانی دارید که تحقق آن گزینه صحیح را میتوانند غیرممکن کنند. در دنیای تصمیمگیری جمعی، برد رقیب شما گاه مترادف با شکست شماست. پس شما نمیتوانید گزینههای خود را کاهش دهید تا رقیب شما گزینه درست شما در ذهنتان را حدس بزند.
شما در تصمیمگیریهای جمعی بیش از انتخاب گزینه درست، نیاز دارید به خلق گزینههای جدید تا زمان رسیدن به هدفتان!
?تصمیماندیشی ۱۹