ویرگول
ورودثبت نام
امیر ناظمی
امیر ناظمی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

⚛️گم‌شدن در جاده حمایت!

مسیریاب سریع‌ترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند؛ هرچند الزاما هم کارآمدترین راه نباشد. راه رسیدن به هدف (استراتژی/راهبرد) در بسیاری از موضوعات، مهم‌تر از هدف‌گذاری‌های بزرگ و شعاری است. انتخاب هدف یک کلیک است، و مسیریابی کار سخت انتخاب از میان راه‌های مختلف.


به همین ترتیب هم ۲دسته سیاستمدار داریم: آن‌ها که در شعارهای بزرگ با هم رقابت دارند و آن‌ها که راه‌برد را به اندازه اهداف مهم می‌دانند.


مقایسه میان دو نوع پلتفرم مسیریاب/نقشه و پیام‌رسان درس‌آموزی‌های بزرگی دارد: اولی داستان موفقیت و دومی داستان شکست (تا اینجای کار).


از دی۹۷ تا بهمن۹۸ پلتفرم‌های مسیریاب ایرانی (نشان و بلد) از چیزی نزدیک به صفر رسیدند به ۲برابر نصب مهم‌ترین رقیب خارجی‌شان (ویز).


مقایسه این ۲ برای ما راهگشاست؛ چراکه راهبرد در این داستان مهم‌تر از هدف‌گذاری‌هاست.


⭕️مقایسه ۲ پلتفرم

تمامی آن‌چه در ادامه در خصوص مقایسه می‌آید، در حقیقت مقایسه‌ای است که در آن خلق بازار (Market Creating)/بازارسازی در یک طرف قرار دارد و در برابر آن دخالت مستقیم در بازار. خلق بازار اغلب در حوزه‌های جدید است؛ که دولت باید برای رقابت میان عرضه‌کنندگان مختلف و حقوق طرف تقاضا (کاربران)، مانند حق انتخاب، بازار خلق کند. اما در دخالت مستقیم دولت دوست دارد خودش عرضه‌کننده نیاز طرف تقاضا شود.


۴تفاوت اصلی میان مسیریاب در برابر پیام‌رسان از همان نگاه است و روی دیگر تفاوت میان خلق بازار در برابر مداخله مستقیم:

1️⃣شرکت‌های خصوصی در برابر شرکت‌های خصولتی: مسیریاب‌ها شرکت‌هایی خصوصی بودند که در بازار خلق‌شده به رقابت می‌پرداختند و پیام‌رسان‌ها اغلب توسط نهادهایی غیرخصوصی (به غیر از یک مورد) درصدد ارسال پیام جعلی به حاکمیت؛ و نه رقابت در آن بازار.


2️⃣شرکت‌های سابقه‌دار و دارای پیوند طبیعی با زیست‌بوم در برابر شرکت‌های ساختگی و فاقد ارتباط: مسیریاب‌ها شرکت‌های زایشی (Spin off) از کسب‌وکارهای فعال بودند یا شرکت‌های جذب‌شده (M&A) توسط آن‌ها. اما پیام‌رسان‌ها فاقد پیوند طبیعی با سایر کسب‌وکارها بودند؛ و به همین دلیل نه از سرریز سرمایه آن‌ها (سرمایه انسانی، دانشی و نمادین) می‌توانستند بهره‌برداری کنند و نه از جانب زیست‌بوم پذیرفته شدند.


3️⃣رقابت با رقیب به جای فیلترکردن رقیب: شرکت‌های مسیریاب (در زمان ذکرشده) در حال رقابت با رقیب خارجی‌شان بودند؛ رقابتی توانمندساز. کاربر ایرانی نیز حق انتخاب داشت. اما در حوزه پیام‌رسان‌ها میان‌بر آن‌ها فیلتر رقیب بود و مهاجرت‌های بزرگ از وایبر به تلگرام به واتس‌اپ… و واکنش کاربر ایرانی به آن‌ها منفی و همراه با حس ناامنی. هنوز هم باور دارم با نبود فیلتر فعلی ویز این مسیریاب‌ها رشد بیشتری می‌داشتند.


مزیت رقابتی پیام‌رسان‌ها داده‌های مختلفی بود که رقیب‌شان نداشتند. آن‌ها حتی در رویدادهای مختلف داده‌های خاص ارائه می‌دادند؛ مانند: داده‌های نقاط پرخطر سیل، خدمات امدادی یا مسیر حرکت اتوبوس‌ها و...


4️⃣عدم مشوق پولی در برابر طلب پول و امکانات از دولت: خوشبختانه برای مسیریاب‌ها هیج مشوق پولی تعریف نشد، اما پیام‌رسان‌ها به غیر از سرور، پهنای باند و تسهیلاتی که دریافت کردند، همواره غرزدن‌هایشان نیز تیتر رسانه‌ها بود. آن‌ها برای باخت‌هایشان می‌توانستند به هرکس حمله کنند تا حاشیه‌ای امن باشد برایشان!


⭕️این مسیر اشتباه است!

مسیریاب نتیجه عدم مداخله غیرضروری و غیرکارشناسانه بود و پیام‌رسان نتیجه مداخله غیرضروری و برهم‌زننده بازار؛ هرچند راضی کردن بازیگران برای مداخله‌نکردن به نیروی عظیمی نیاز دارد.


پلتفرم‌های مسیریاب با داده‌های عمومی رشد کردند و پلتفرم‌های پیام‌رسان بدون محتوا و پذیرش اجتماعی در حال نبرد برای بقا. هیچ پلتفرمی نمی‌تواند بدون مشارکت عمومی حداقل نیمی از جامعه شانسی ندارد.


به قول کوز نوبلیست اقتصاد آنچه در بازار دادوستد می‌شود کالا نیست؛ بلکه حق مالکیت است؛ و دولت با خلق بازار امکان رقابت در یک نظام قانونی را محقق می‌کند!


مسیر حمایت گلخانه‌ای، ضدرقابتی، پولی و مستقیم از پلتفرم‌ها اشتباه است. نمونه خلق بازار در مسیریاب‌ها اما نیاز به یادگیری و تکرار دارد. لازم است گاهی به برخی از مدیران دلسوز صریح گفت راهتان در پلتفرم پیام‌رسان و جویشگر اشتباه است؛ این هشدار نه اختلاف مبنایی است و نه بی‌تحرکی؛ بلکه هشداری است از همان نوعی که زمانی گفته شد ظرفیت پیام‌رسان‌های داخلی محدود است ولی مدیران به شعارها اعتماد کردند. نتیجه اعتماد بی‌مورد به شعارها، بی‌اعتمادی عمومی شد به سیاست‌های ملی.


کسی مخالف پلتفرم ایرانی نیست، مخالفت با راهبردهای اشتباه است!


متن کامل در روزنامه دنیای اقتصاد

پلتفرم ایرانیمسیریابنقشهپیامرسانخلق بازار
پژوهشگر، علاقمند به حوزه نوآوری و سیاست‌گذاری عمومی| ما محکوم به امیدیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید