NEMAT SHOKRZADEH
NEMAT SHOKRZADEH
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

خداحافظ گاری کوپر

خداحافظ گاری کوپر.

این یادداشت برای شرکت در# چالش کتابخوانی ماه طاقچه نوشته شده است.


کوه های سر به فلک کشیده سوییس! مامن و پناهگاه جوانانی است که از دنیا و تعلقاتش دل بریده و فارغ از های و هوی دنیای بی رحم ماشینی هزاران متر پایین تر_ همان جایی که اسکی بازها سطح صفر یا سطح .....! میگویند_ برای خودشان یک اکیپ هیپی وار تشکیل داده اند.

لنی؛ یکی از این جوانان است که همیشه تصویری از گاری کوپر را در جیبش با خود حمل میکند.

داستان اشاره به تکیه کلام همیشگی لنی دارد .دریغ و افسوسی که نشانه از سپری شدن روزهای خوش؛ روزهای پاکی و معصومیت از دست رفته دارد.لنی به مرور زمان و به تدریج از همان پاکی و معصومیت خودش فاصله میگیرد و همدست با خلافکاران میشود.یک ماداگاسکار واقعی! هرچه لنی از مورد تعلق قرار گرفتن فرار میکند و میخواهد به سمت کوه ها بگریزد ؛ جاذبه عشق اورا به سمت پایین و سطح صفر میکشد! در این میان برخورد لنی با دوستان و دیالوگ های رد و بدل شده علاوه بر طنز زیبایی که دارد حاوی نکته های فلسفی و نابی است که به درد نوشتن و یادداشت برداشتن میخورد. لنی و دوستانش از جنگ بیزارند.به همین خاطر است که از تمام نقاط دنیا در کشور بیطرف و امن سوییس پناه گرفته اند.هرچند زیاد هم آبشان با سوییسی های متکبر در یک جوی نمیرود .اما همزیستی مسالمت آمیزی در کنار هم دارند.

قدرت عشق لنی را در خود گرفتار کرده و در دام عشق جسی ؛ دختر سفیر گرفتار میکند.سفیر که یک پیرمرد دائم الخمر و الکلی است تازه از مرکز و بیمارستان ترک اعتیاد رها شده که متوجه رابطه دخترش با لنی میشود.در این میان لنی هم از موقعیت پیش آمده استفاده میکند و با سو،استفاده از دخترک پای در باند تبهکاران میگذارد. لنی بین دو وضعیت گرفتار میشود.از طرفی به دخترک علاقمند شده و از طرفی دیگر برای ادامه کار با تبهکاران تحت فشار و تهدید آنها قرار دارد.

گاری کوپر نماد مردانگی و معصومیت دستمایه تمثیل وضعیت لنی میشود که با یک خداحافظی از مرحله معصومیت وارد جهان پر رنگ و نیرنگ سطح صفر میشود.

خداحافظ گاری کوپر حکایت نسلی است که جنگ ویتنام را با تمام زشتی اش دیده و از آن هراسان و متنفر است.نسلی که در بین تمام ایدئولوژی ها و ایسم های مختلف سرگردان شده و تکلیف خود را نمیداند تا به کدام سمت برودو خود را در دامن کدام مکتب و عقیده بیاندازد.ایده هایی از تفکر و مذاهب شرقی و آسیایی و...در بین شخصیتهای این رمان در حال دست به دست شدن است و هر کس برای خودش ایده ای دارد.این ایده ها به نوعی افراد را در مسیر خود هدایت میکنند و آنها را به حرکت در می آورند.لنی هم برای خود ایده و مسلکی دارد.ایده (مورد تعلق قرار نگرفتن)! ایده ای که در آخر کاربردش را از دست میدهد!

عشق چنان جاذبه ای در وجود لنی ایجاد میکند که نمیتواند لحظه ای به جسی فکر نکند.همان پیشگویی که دوستش برای او انجام داده بود به وقوع میپیوندد.در یک وضعیت مغولستان خارجی! یا یک ماداگاسکار ! گرفتار میشود.جایی که از آن راه گریزی نیست! لنی بقول شاعران سپر از کف می اندازد و خود را دربست تسلیم حال و هوای عاشقی میکند.زمانی که برای مدتی از جسی خبری نمیشود دربدر بدنبالش میگردد تا او را پیدا کند. دختر همزمان از او متنفر و عاشقش میشود.راست گفته اند که عشق و نفرت دو روی یک سکه اند!

خداحافظ گری کوپر یکی از رمانهای کلاسیک جهان است که خواندنش برای هر علاقمند به کتاب و کتاب خوانی واجب و لازم است.


چالش کتابخوانی طاقچهمعرفی کتاب خداحافظ گاری کوپرگاری کوپر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید