خیلی نزدیک
خیلی نزدیک
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

"تله گذاری برای واقعیت": حقیقت مخدوش فرانسیس بیکن

بیکن لاشه های مصلوب شده، الهه های خشمگین غران، انسان-جانورانی گرفتار در قفس های مکعبی، سگ ها، شامپانزه ها و جغدهای به دام افتاده و در حال زوزه کشیدن، صحنه های گاوبازی، سرهای درنده و پاپ های جیغ زن، عاشقانی در هم پیچیده و عذاب دیده، گوشت قصابی شده، ماهیچه و تاندون، خون و استخوان را نقاشی کرد.

"ما همگی گوشت هستیم، لاشه های بالقوه هستیم."

آثار بیکن سراسر درد جسمانی و فشار روانی، خشونت و دیدزنی است. او می خواست به ما بفهماند که روکش تمدن نازک و شکننده است؛ ما تحت کنترل انگیزه های حیوانی هستیم؛ و اساسا درنده ایم. او جانور درون را به تصویر کشید، در انزوا و عذاب، گرفتار میان خشم و ترس. او هدف خود را "باز کردن دریچه های احساس و بازگرداندن ناظر به زندگی با شدت بیشتری" عنوان می کرد.

گاهی اوقات حضور اشیاء روزمره، گل ها، چترها و کلاه ها، تخت های راحتی و مبلمان با لوله های فولادی، وحشت موجود در نقاشی ها را به خانه می آورد. (بیکن در اواخر دهه ۱۹۲۰ به طور خلاصه به عنوان طراح داخلی کار می کرد.) این همان عادی بودن شر است.

"اکثر مردم نوعی زندگی پنهان را سپری می کنند و تمایل دارند ماهیت خود، خواسته ها و احساسات واقعی شان را پنهان کنند."

بخش هایی از یک مصلوب شدن

شاید شیفتگی بیکن به ماهیت حیوانی انسان و دیدگاه تاریک او نسبت به زندگی تحت تاثیر تربیتش در شهرستان کیلدر ایرلند شکل گرفته باشد. او در سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و پسر یک افسر بازنشسته ارتش بود که اسب ها را آموزش می داد، تندخو بود و به ورزش های میدانی علاقه داشت. بیکن جوان از آسم مزمن رنج می برد، وضعیتی که با تماس با حیوانات تشدید می شد.

"تمام وحشت زندگی، زندگی یک موجود از دیگری است."

بدون شک بیکن تحت تاثیر کشتار جنگ جهانی اول، فساد و عیاشی که در کلوب ها، بارها و روسپی خانه های برلین و پاریس بین دو جنگ جهانی دیده بود، دوران گذراندن خود به عنوان نگهبان دفاع هوایی در طول بمباران لندن و بیرون کشیدن اجساد از محل بمب گذاری ها، آگاهی از هولوکاست و بمب اتم، سفرهایش به جنگل های جنوب آفریقا و ماجراهایش در کوچه های تاریک سوهو نیز قرار گرفت.

"به کتاب های حیوانات وحشی نگاه کرده ام... زیرا آن تصاویر مرا هیجان زده می کنند و هر از گاهی ممکن است یکی از آنها به سراغ من بیاید و پیشنهادی برای استفاده از بدن انسان به من بدهد."

بیکن همچنین از علایق گوناگون خود الهام می گرفت. او علاقه مند به تاریخ هنر بود و به میکل آنژ، ولاسکز، رامبراند و گویا احترام می گذاشت. او از مطالعات پیشگامانه ادوارد مایبریج در مورد حرکت حیوانات قدردانی می کرد. او متون آناتومی و دستورالعمل های پزشکی، مجلات عکاسی حیات وحش و کتاب های مربوط به شکار حیوانات بزرگ و گاوبازی را می خواند. او به مصرشناسی و ادبیات کلاسیک علاقه داشت.

"خواندن ترجمه های آیسخیلوس دریچه های حس را برایم باز می کند."

بیکن تمام این محرک ها را در کار خود جاری کرد. به عنوان مثال، بازنمایی های مکرر او از یک جیغ اولیه تحت تاثیر "کشتار بیگناهان" اثر پوسن و جیغ وحشت زده پرستار بچه در "رزمناو پوتمکین" اثر آیزنشتاین قرار گرفته بود.

"امیدوار بودم یک روز بهترین نقاشی از فریاد انسان را خلق کنم."

فرانسیس بیکننقاشی
Yes. The River Knows.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید