این چهارمین باره که به سرباز های ما حمله شده این اتفاقات رو نمیشه نادیده گرفت جناب تایفون.
تایفون جواب داد اختلافات و حمله ها بین ما و سرزمین تاسپیرون همیشه وجود داشته میندرا چیزی نیست که بخوایم نگرانش بشیم
صدایی گفت نصف حرفت درسته تایفون اختلافات بین ما و اونها همیشه وجود داشته ولی این یکی فرق میکنه این چند تا دعوا ی معمولی نیست در هر چهار حمله هیولا ها با ارایش نظامی و استراتژی به ما حمله کردن این با حمله های بیفکرانه ای که در گذشته داشتن فرقداره اونها میخوان رانتیکوس رو بیدار کنن و به ما حمله کنن باید یه کاری کرد
تایفون با تمسخر گفت بر فرض که حرفات درست باشن و ونا واقعا بخوان به ماحمله کنن میگی چیکار کنیم ساحر اعظم. کلمات اخر را با حالتی ادا کرد که انگار دارد مقام او را مسخره میکند
ساحر اعظم با ارامش جواب داد احظار چهار ارباب سلاح
همهمه ای در بین مقامات حاظر در جلسه به راه افتاد 4 ارباب سلاح اشخاصی بودند که بوسیله ی یک طلسم احظار به این دنیا می امدند و به هر کدام سلاح جادویی داده میشد تا ازاین جهان در برابر تهدید ها محافظت کنند
میندرا با تعجب به ساحر اعظم نگاه کرد حتی او نیز از این حرف شگف زده شده بود
تایفون گفت مسخره است انجام طلسم احظار قدرت جادویی زیادی لازم داره و برای کسی که این کارو خطر زیادی به همراه داره اخه کی حاظره همچین کاری رو انجام بده
ساحر اعظم گفت خودم این کار رو میکنم
تایفون گفت احمقانه است ما با این کار مخالفیم میدونی اگر که موفق نشی چه فاجعه ای به بار میاد
ساحر اعظم جواب داد شما تنها عضو شورای تصمیم گیری نیستید وزیر اعظم باید نظر بقیه رو هم بشنوید
وزیر جنگ از جایش بلند شد و گلویش راصاف کرد ام قبل از اینکه بتواند پیزی بگوید سربازی نفس نفس زنان وارد شد
تایفونبا عصبانیت گفت نباید وارد این جا بشی این یه جلسه ی محرمانه است
سرباز گفت عذر میخوام قربان ولی نمه ی مهمی برای وزیر جنگ دارم
و نامه ای را بالا گرفت روی نامه مهر فرمانده ی ارتش شمالی خورده بود وزیر جنگ جلو امد و نامه را گرفت و باز کرد باخواندن هر خطان چشم هایت گشاد تر میشد پس از تمام کردن نامه رو به بقیه ی اعظای شورا کرد و گفت در شمال صدای نعره های وحشتناکی ز سمت سرزمین هیولا ها میاد و چند روز پیش نور سیاه رنگی در اسمان ها دیده شده منم با ساحر اعظم موافقم باید احظار رو انجام بدیم
بسیار خب رای میگیریم تا ببینیم این کار باید انجام بشه یا نه
از 12 عضو شورا دست های 7 نفر بلافاصله بالا رفت پس از چند ثانیه سه نفر دیگر نیز دستشان را بالا بردند
ساحر اعظم گفت بسیار خب پس تصویب شد
کشیش بزرگ رو کرد به او و گفت این کار باید هر چه سریع تر انجام بشه
ساحر اعظم گفت نیازی به این کار نیست در واقع م همین الان این کار رو انجام دادم و به زودی اون ها وارد دنیای ما میشن
تایفون گفت اینکارو انجام دادی به چه جرعتی بدون اجازه ی بقیه همچین کاری انجام دادی
طبق قانون انجام چنین کارهایی در حوزه ی مسعولیت های من قرار داره
تایفون با عصبانیت جواب داد درسته ولی نه بدون تایید اعظای شورا
ساحر اعظم گفت خب شما که الان موافقت کردین و با جادو غیب شد.