خوردن چای و کیک عادت هر روز من است. مدتی است فهمیده ام از ابتدای خوردن، دغدغه ی این را دارم که آیا این لحظات دلچسب را با شیرینی کیک تمام کنم یا با تلخیِ چای؟
اکثر مواقع هم تا آخرین تکه و جرعه به نتیجه ای نمیرسم یا در بهترین حالت، خودم را مجبور به قبول یکی از حالات میکنم ضمن اینکه از خوردن هم لذت کافی را نمیبرم.
امروز تصمیم گرفتم چاره ای برای خلاصی از این وسواس فکری دیوانه کننده پیدا کنم.
فعلا چاره ای که به فکرم رسیده این است که به کاری که در حال انجام دادنش هستم فکر نکنم و فقط انجامش بدهم برای لذت بردن. آن هم نه لذت بردن از صرفا خود تناول، بلکه از جوانبش.
مثلا خودم را همزمان سرگرم چیز دیگری مثل تماشای تلویزیون یا گپ زدن با مادرم بکنم.
همینکه دهانی تازه کرده باشم کافیست.
چرا با فکر کردن به چگونگی حسن ختام، لذت وافر همین لحظاتی که میتوانم از قِبَل چای و کیک ببرم را از خودم میگیرم؟!