سلام رفقا این یه نقد (در واقع نگاه شخصی من بعد از دیدن مینی سریال چرنوبیل به کارگردانی یوهان رنک و نویسندگی کریک مازن هست، یه نکته لازمه که اضافه کنم من منتقد نیستم:) فقط برداشت هامو مینویسم. ) اگه وقت خوندن همه نوشته منو ندارین راجب نقل قول اخر این متن که اخرین جملات والری قبل از مرگش بوده فک کنید
داشتم به این جمله ای که فیلم باهاش به اتمام میرسه فک میکردم "بهای دروغ چیه؟"
چقدر از ما آدم هایی رو میشناسیم که به نحوی با دروغ هاشون زندگی میلیون ها آدم تحت الشعاع قرار میگیره. یا اصلا چنتا قهرمان مثه والری لگاسوف ها، بوریس شربینا ها، گلوخوف ها و ایگناتنکوها و تمام کسانی که تو این فیلم به نظر من به تمامی قهرمان محسوب میشن در کل اعصار تاریخ داریم که اصلا شناخته نشدن هیچ اطلاعاتی ازشون در شبکه جهانی نت نمیشه پیدا کرد چون توسط رهبران قدرتمند عصر خودشون اسمشون رو از صفحه روزگار پاک کردن یا اینکه هنوزم هیچکی نمیدونه شدت و حدت قهرمانی شون رو. حقیقت اینکه قهرمان بودن مفهومش خاص بودن نیس تک تک کسایی که اسمشون رو میذاریم قهرمان ملی عملا شبیه خود مان. نه هوش نه دانش و نه هیچ چیز اضافه تری به نسبت ما ندارن، چیزی که متمایزشون میکنه تصمیم های درستیه که دربزنگاه های زندگی خودشون گرفتن که اتفاقا تاثیر و پیامد اون تصمیم بیشتر به سطح گسترده ای از جامعشون برمیگرده تا زندگی شخصیشون. " هرچیزی بهایی داره"
چرنوبیل روایت بخشی از تاریخ معاصر ماست که ما فقط اسمش به گوشمون آشناست ولی با واقعیت هولناک و پیامدهای به شدت مخربش آشنامون نکردن.
فیلم از لحظه شروع برای من جذاب شد و اولین سوالم این بود چرا والری داره مدام به ساعت نگاه میکنه؟ خب کافی بود من به اسم انتخابی این اپیزود نگاه کنم تا خیلی سریع بفهمم قصدش بیان یه همزمانیه . خودکشی والری درست در همون زمانی که حادثه چرنوبیل اتفاق می افته شروع جذاب این روایت برای مخاطبینشه.
از دید من این فیلم 3 تا نقطه اوج داشت لحظه ای که گلوخوف باید تصمیم بگیره 400 نفر آدم رو بفرسته زیر هسته ی اتم در حال ذوب برای نجات بشریت و میلیون ها انسان و جلوگیری از یه اتفاق مشابه هیروشیما با قدرتی 1000 برابر شایدم بیشتر بدون امید به زنده موندنشون و لحظه ای که 3 نفر برای بازکردن شیرهای آب متصل به هسته باید در نزدیک ترین فاصله تا هسته قرار میگرفتن برای نجات دادن جون بیش از 50 ملیون ساکن اون نواحی باز با در نظر گرفتن مرگ حتمیشون(جالبی داستان اینجاست که دو نفرشون هنوز زندن). سوالی که از خودم تو اون لحظه پرسیدم اینکه من چقدر شهامت پذیرش مرگ دارم برای زندگی بخشیدن به حتی 10 نفر ادم دیگه. شما چقدر شهامت دارین؟
و در نهایت لحظه ای که والری باید تصمیم به فاش کردن حقیقت بگیره...........
این نیروگاه چرنوبیل که سال 2017 بازسازی شده تا برای 1 قرن تحت هر شرایطی دووم بیاره، و این تندیس ادای احترامی به همه قهرمانان اون برگ از تاریخ جهانه.
ما به قدری رو جست و جوی خودمون برای رسیدن به حقیقت متمرکزیم که از تعداد کم کسایی که واقعا دنبال حقیقت میرن غافلیم،ولی حقیقت همیشه سرجاشه چه اونو ببینم چه نبینیم، حقیقت اهمیتی به خواسته های ما نمیده اصلا ارزشی برای تفکرات و اعتقادات و سیاست ها و مذاهب ما قائل نیس. حقیقت همیشه برای ما در کمینه این هدیه چرنوبیل به ماست.
این مینی سریال رو اگه ندیدن ببینید و اگر دیدن نظراتتون رو با من هم به اشتراک بذارین( کامنت دیدم خوب بود . عالی بود نذارینا راجب حستون حرف بزنید میخوام نظراتتون راجب این اتفاق رو بدونم)