چهارگانه اسکندریه اثر لارنس دورل، اثری ادبی سترگ است که دههها پس از انتشارش همچنان خوانندگان را مجذوب خود میکند. این چهارگانه متشکل از چهار رمان «جاستین»، «بالطازار»، «مونتاولیو» و «کِلِیا» است و کاوشی پیچیده و تأثیرگذار در عشق، فقدان و وضعیت انسانی است. داستان در شهر پر جنبوجوش و کیهانی اسکندریه در دهههای 1930 و 1940 اتفاق میافتد و به زندگی گروهی از مهاجران میپردازد که در شبکهای از شهوت، وسواس و خیانت در هم تنیدهاند.
کالیـدوسکوپی از دیدگاهها
یکی از جذابترین جنبههای چهارگانه اسکندریه، ساختار روایی نوآورانه آن است. دورل از رویکرد کالیـدوسکوپی استفاده میکند و رویدادهای یکسان را از دیدگاههای مختلف ارائه میدهد. هر رمان تفسیر متفاوتی از عشق مرکزی بین دارلی و جاستین ارائه میدهد و ماهیت ذهنی حقیقت و محدودیتهای درک انسانی را آشکار میکند.
محیطی غنی و احساسی
خود اسکندریه نیز یک شخصیت در رمان است، شهری پر از تضاد و تناقض. دورل با نثر زنده و حسی، جوّ پر جنبوجوش شهر، تاریخ باستانی آن و سبک زندگی فاسد آن را به تصویر میکشد. این محیط عجیب و غریب، بستری برای روابط پرشور و اغلب ویرانگر شخصیتها فراهم میکند.
کاوشی فلسفی
فراتر از روایت جذاب آن، چهارگانه اسکندریه یک کاوش فلسفی عمیق در مورد عشق، زمان و معنای وجود است. دورل به ماهیت حافظه، قدرت شهوت و ماهیت مبهم حقیقت میپردازد. رمانها پر از ارجاعات به فلسفه، ادبیات و اساطیر است و خوانندگان را به تعامل با پرسشهای عمیقتر در مورد وضعیت انسانی دعوت میکند.
یک کلاسیک جاودانه
چهارگانه اسکندریه یک کلاسیک جاودانه است که همچنان با خوانندگان امروزی طنینانداز است. شخصیتهای پیچیده، محیط احساسی و مضامین عمیق آن، آن را به خواندنی ارزشمندی تبدیل میکند. چه یک خواننده باتجربه باشید یا تازه وارد داستانهای ادبی، این چهارگانه یک تجربه خواندنی بینظیر و فراموشنشدنی ارائه میدهد.