ن گوهران
ن گوهران
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گاهی حس می‌کنم در زندگی قبلی‌ام یک مرد بوده ام!


گاهی حس می‌کنم در زندگی قبلی‌ام یک مرد بوده ام. فارغ از این‌که اسمش تناسخ است یا چیز دیگر.

باور ندارم یک روح با این‌همه عظمت و شگفتی فقط یک‌بار و در یک بازه ی محدود ۷۰ -۸۰ ساله این جهان را تجربه کند.

گاهی حس می‌کنم در زندگی قبلی یک مرد بوده ام. شجاعت و جسور بودنش را حس میکنم.

یک مرد منطقی و آرام اما عاشق پیشه بودم. از آن دست‌ودلباز هایی که خوب بلدند چطور عشقشان را نشان بدهند و دل ببرند.

از آن شیک های اتو کشیده که گاهی در کافه‌ای شبیه "نادری" یا شاید یک کافه در شانزه‌لیزه قهوه می نوشیدند، سیگار می‌کشیدند و بحث فلسفی می‌کردند.

فکر می‌کنم آخرین زندگیم حول‌وحوش ۱۹۵۰ یا مثلاً دهه ۳۰ در ایران بوده. البته عمر طولانی داشتم؛ چون گاهی آرامش و تأنی روزهای پیری این مرد جذاب، که با نوه‌ها و عروس زیبایش، عصرها وقتِ خوشی می‌گذراند در کامم می‌پیچد.

عجیب است؟

شما همچین حسی نداشته‌اید؟ مثل صحنه‌هایی که حس می‌کنیم قبلاً دیده‌ایم؟؟؟


اگر از این دست نوشته ها لذت می برید، می توانید صفحه رسمی noon.goharan@ را در اینستاگرام دنبال نمایید.

تناسخکافه نادری
سال ها سخت درس خوندم تا یه مهندس واقعی بشم، اما هرچی بیشتر پیش رفتم،نویسنده درونم بیشتر فریاد میکشید: نهه. تو یه دونه مهندس نشی چرخ دنیا وای نمی ایسته. تو فقط هرچی من میگم بنویس.بالاخره گفتم چشم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید