ویرگول
ورودثبت نام
نگار نیکو
نگار نیکو
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

حساسیت؛ موهبت یا مصیبت؟

حساسیت تا آنجایی موهبت است که هر چیزی خود را با نهایت خود به تو ارزانی می‌کند و بر جانت می‌نشیند و دقیقا از همین جهت، نفرین است. حساسیت هم کیفور هم ذوب می‌کند. هم رو به عروج زیبایی می‌برد و هم افول به دره‌های سقوط را هموار می‌کند. به وجد آمدن و حظ بردن از وقایع ریز و درشت و نیز درد یافتن و خشم گرفتن بر آن‌ها از دیگر آثار داشتن حساسیت است. حساسیت وجود را پریشان می‌کند، می‌آشوبد و فرد بیشتر بر آنِ خودش سوار می‌شود تا استقلال حوادث و جریان‌ها.

حساسیت اگر با صبر، دغدغه‌‌مندی و آگاهی همراه شود می‌تواند به خدمت تغییر یا تلطیف واقعه برود‌؛ اما اگر به سکون و بیماری بپیوندد، می‌تواند از فرط شدت واقعه، فرد را به خدمت خود درآورد. زهر واقعه را بیرون می‌کشد. همه‌چیز را مبالغه‌آمیز نشان می‌دهد و در نهایت فرد را منحرف می‌کند. فهمی که شخص حساس حاصل می‌کند فهمی تک‌بعدی است.

-
-

انسان حساس بیشتر متأثر است تا تأثیرگذار.

فرد حساس مطالعه‌گر است. هوش احساسی‌اش بسیار بالاست؛ اما منبع او برای مطالعه، احساسات و دریافت‌های بیش از حد شخصی و درونی‌سازی شده‌ی خودش است. بنابراین، او هر چه بیشتر می‌چشد، بیشتر دست می‌کشد. چراکه توسل به احساسات، به تنهایی، درک حقیقی رویدادها و علت‌ها را ناممکن می‌سازد. اندیشه‌ی احساسی یا هیجانیِ صرف مانع زندگی می‌شود. در اینجا فرد حساس به دو وضعیت دچار می‌شود:

۱) اعلام بی‌تعلقی به واقعیات و نسبت نداشتن با آن‌ها پیوسته رنجش می‌دهد.

۲) در مواجهه با واقعیات، با یافتن درک، آگاهی و تجربه، حساسیت را به خدمت می‌گیرد و از هستی آن معنا را بیرون می‌کشد.

امتیاز احساسی بودن؟

حساس بودن هیچ حق و حقوق اضافه‌ای به شما نمی‌دهد؛ در هیچ زمینه‌ای. حتی ممکن است محروم‌تر هم بمانید. احساسی بودن لزوما نمی‌تواند فضیلتی با خود بیاورد. چه بسا افرادی که بنا بر داشتن روحیاتی حساس و برداشت‌های رنجورانه، به بزرگ‌ترین جنایتکاران بدل شدند. آن‌ها خود را محق می‌دانستند؛ چراکه اغلب سختی‌های بسیاری را از سر گذرانده بودند یا شرایط غم‌انگیزی را متحمل شده بودند.

معیار شایستگی چیست؟

طبیعت هيچ‌چیزی به هیچ‌کداممان بدهکار نیست و جهان همواره بی‌اعتنا عمل کرده است. ما در جهانی تولد یافته‌ایم که شایسته‌ترین‌ها گاهی گمنام‌ترین می‌مانند، ناجورها بر رنجورها مستولی می‌یابند و آدم‌های خوب و متمایز زیر ضرب و زور تشکیلات له می‌شوند. آیا بهتر آن نیست که اراده‌ی نیک خود را مستحکم کنیم؟ وقت آن نرسیده که در تلاش و ترنم باشیم تا با نگاهی مملوء از توقع جهان را بنگریم؟ آیا بهتر نیست فیض کوتاه احساسات بلند را بوسه‌ای زنیم و به درک و درایت خود و هستی برخیزیم؟


حساسیتاحساسیاحساساتemotionalsensitivity
نا‌به‌هنجار/ گناهکار/ ادبیات‌خوان/ پست‌راک پسند/غالباً فرو رونده نادراً پیش‌رونده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید