ناز
ناز
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: سرگذشت آب و آتش ، مهرگان

« سرگذشت آب و آتش رمانی ست عاشقانه که در دل تاریخ و حوادث آن روایت می‌شود . اما بیش از تاریخ ، روایتگر عواطف و احساسات انسانی است که در هر زمان و در هر مکان ثابت و پایدار بوده اند.» بخشی از مقدمه کتاب سرگذشت آب و آتش ، به قلم بهار برادران.

این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۷ منتشر شد وقتی که نویسنده‌ی جوان آن فقط ۲۲ سال داشته ! بهار برادران میگوید : وقتی وارد دانشگاه شدم و مطمئن شدم که برای رشته برق ساخته نشده‌ام یک خلأ بزرگی احساس می کردم ، این بود که به سراغ نوشتم رفتم .

روایت کتاب از آخرین سالهای حکومت ساسانیان در ایران باستان هست . در قرن ششم میلادی. ماجرای یک دلبستگی در دل تاریخ . تلاش نویسنده بر این بوده که حوادث تاریخی مستند و معتبر باشه اما ماجرای عاشقانه آن بر پایه قوه تخیل نویسنده است .

اولین بار که خوندنش رو شروع کردم زیاد جلو نرفتم و بعد از اون هم سراغش نرفتم تا اینکه بعد از چند روز دوباره خوندنش رو شروع کردم و دیگه نتونستم ادامه ندم ! تا آخرین جلد ( جلد سوم آذرگان ) مشتاق ادامه داستان بودم به نظرم روون و زیبا بود . اینکه روون بود نشون میده که ادبیات استفاده شده توی کتاب کمتر به کلمات اون برهه از زمان نزدیکه. نگارش مکالمات هم کمی گیج کننده است و بعضی جاها مشخص نیست که کی این حرف رو زده. مجموعه کتاب های سرگذشت آب و آتش ، سه جلدی هست که به نظرم مهرگان و آبانگان بیشتر از آذرگان کشش و جذابیت داشتند .

دایانای شانزده ساله ،دختر فرمانده گرشاسب،فرمانده دلیر و مورد اعتماد دربار، به قصر دعوت میشه و ملکه ازش میخواد که به عنوان یک محافظِ مخفیِ موردِ اعتماد در جشن مهرگان از جان ملکه محافظت کنه! موقع خروج جوانی سر راه دایانا سبز میشه که آخرین جمله مکالمه دایانا با جوان ، تا چند روز ذهن دایانا رو به خودش درگیر میکنه - چقدر زیبا شدی .

عاشقانه دایانا با ولیعهد خسرو ، پادشاه بعدی ساسانیان.

پیشنهاد میکنم اگر به عاشقانه های تاریخی علاقه دارید ، این کتاب رو بخونید .

« در کتابی خواندم که چشم ها دریچه روحن . - تعبیر جالبیه . لبخند تلخی بر لب می آورد ، سرش را آرام به چپ و راست تکان میدهد و سپس زمزمه میکند : روح زیبایی داری ... دایانا. »

« مالیات برای تاجران بسیار سنگینه . هیچ تاجری با تجارت ثروتمند نشده . »

« - البته این طوری درست تره . بهتره که شما همیشه ، مثل یک نجیب زاده همینطور پوشیده ظاهر شید.»

« مهرگان روز مهرورزی است ، روز تحکیم دوستی و محبت. مهرگان روز شماست . شما که مهربانی را خوب می‌شناسید...»

« انقدر عاقل هستم که بفهمم این رابطه باید تموم بشه اما ... انقدر شجاع نیستم که تمومش کنم »

«- داری دنیا رو آرمانی میبینی.

- اگر دنیا رو آرمانی ببینیم میتونیم اون رو آرمانی بسازیم.»

« در اوستا نگاه پاک بر پوشش الویت داره . همه ما ، زن و مرد ، ابتدا به نگاه پاک توصیه شدیم و بعد به رعایت محدودیت های پوشش.»

« میخواهمت! چقدر ساده و عامیانه ! این جمله از آن جمله های ادبی و عاشقانه نیست.»

« همه آدم ها تنهان . دوستان و اطرافیان‌مون فقط باعث میشن این تنهایی رو برای مدت کوتاهی فراموش کنیم . »

«فقط زمان میتونه نشون بده که چقدر احساسات ما واقعی هستن.»

« هیچ ستاره‌ای جای ماه رو نمیگیره.»

« درست نیست یک بانو برای برداشتن چیزی خم بشه . به خصوص در جایی که مردان زیادی حضور دارند.»

« عاشق بودن راحت نیست . شجاع بودن و پایبند موندن سخت تر هم هست.»

« تو از من راستگوتر بودی »

https://taaghche.com/book/30340



چالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید