نگار صارمی
نگار صارمی
خواندن ۶ دقیقه·۶ سال پیش

چرا تیم‌های کوچک موفق می‌شوند و تیم‌های بزرگ شکست می‌خورند؟

برای ساخت یک محصول عالی، چند نفر نیرو نیاز دارید؟

جف بزوس، یک قانون یا حتی فلسفه عالی در آمازون دارد. اگر یک تیم با ۲ عدد پیتزا سیر نمی‌شوند پس آن تیم زیاد از حد بزرگ است.


ما در جهان فراوانی‌ها زندگی می‌کنیم که در نهایت منجر به پیامد‌های منفی در فکرمان می‌شود. و در دنیای کسب و کار، ما یاد گرفته‌ایم همیشه چیزهای بیشتری بخواهیم.

کارمندان بیشتر، منابع بیشتر، دفتر کار بزرگ‌تر، محصولات بیشتر، امکانات بیشتر و، و، و. ما کم‌کم داریم فراموش می‌کنیم که «کمتر چیز خوبی است» (Less is a good thing) و در محدودیت‌ها مزایای زیادی پنهان است.


در پادکست من یک مهمان داشتم که در مکالمه متوجه شدیم، شرکت‌هایی با سرعت تعداد زیادی طراح استخدام می‌کنند. آن‌ها شکارچی افراد باهوش هستند و بیشترین و بهترین را با هم می‌خواهند. به این ترتیب، تیم‌هایشان از صدها نفر تشکیل می‌شوند و به دلیل اینکه فکر می‌کنند «بیشتر بهتر است» به صورت مداوم لایه‌های کاری و منابع انسانی جدیدی را برای این افراد در شرکتشان ایجاد می‌کنند.

شاید شما فکر کنید شرکتی مثل فیسبوک به این دلیل که به بیش از ۱ میلیارد نفر سرویس می‌دهد نیاز به تعداد زیادی طراح دارد به شکلی که مثلا یک تیم اختصاصی تنها برای دکمه Share داشته باشد. در غیر اینصورت چطور به ۱ میلیارد نفر سرویس بدهد؟

وقتی که شما می‌بینید تیم‌های بزرگ، پول زیادی را خرج تیم طراحی خود می‌کنند شاید به این فکر بیفتید که شما هم باید ده‌ها یا صد‌ها طراح استخدام کنید تا در این دوران design-driven موفق شوید. اما این طور نیست و در اکثر اوقات این کار باعث هدر رفتن پول‌هایتان می‌شود.

هیچ‌کس تا امروز قوانین اولیه طراحی را رد نکرده؛ کیفیت همیشه بهتر از کمیت است.



تاثیر رینگلمن (The Ringelmann effect)

تاثیر رینگلمن، نشان می‌دهد که بین بهره‌وری افراد با تعداد نفرات حاضر در تیم رابطه عکس وجود دارد. به شکلی که با افزایش نفرات، بازده هر عضو کم و کم‌تر می‌شود.

آزمایش رینگلمن به این شکل بود که تعداد ۲۰ دانش آموزش به صورت یک نفره طناب ۵ متری که در سر دیگرش یک نیروسنج وصل شده بود را می‌کشیدند. وقتی این دانش آموزان گروه ۲ نفری شدند، به صورت میانگین هرکدام تنها ۹۳٪ از نیرویی که قبلا به صورت تکی به طناب وارد می‌کردند را خرج کردند. در گروه‌های ۳ نفری این عدد به ۸۵٪، گروه ۴ نفری به ۷۷٪ رسید. نهایتا در گروه‌های ۵ نفری هر شخص تنها ۵۰٪ توان خود را هزینه می‌کرد.


از آن روز به بعد، روانشناسان این موضوع را «تاثیر رینگلمن» می‌نامند و آن‌را به این شکل توضیح می‌دهند:

در تلاش‌های جمعی، تاثیر فعالیت‌های هر فرد کمتر می‌شود و به همین دلیل انگیزه افراد کاهش می‌یابد. میزان مشارکت هر شخص نیز غیرقابل تشخیص است و به همین دلیل piggybacking رخ می‌دهد.




البته می‌دانم که منتقدین می‌گویند آزمایشی که شامل قدرت و توان تیم است هیچ ارتباطی با قدرت خلاقیت ندارد. بنابراین من می‌خواهم به شما نشان دهم که اگر تعداد نفرات کمتری بر روی یک مشکل کار کنند، چطور می‌تواند باعث یکی از خلاقانه‌ترین خروجی‌های ممکن بشود.


پروژه Nike HTML

پروژه HTM، پروژه طراحی آزمایشی نایک بود که در سال ۲۰۰۲ شروع شد. HTM نام خود را از ابتدای اسم ۳ فردی که این پروژه را شروع کردند یعنی Hiroshi Fujiwara , Tinker Hatfield و مدیرعامل و طراح نایک Mark Parker به دست آورد.

نقش HTM چه بود؟ سه طراح و تصمیم گیرنده نهایی داخل اتاقی می‌رفتند و فارغ از روال کاری روتین خود بر روی باز-طراحی یک محصول موجود، برای توسعه یک محصول جدید کار می‌کردند. این همچنین یک مثال فوق العاده برای این بود که طراحان چطور به جای اینکه از مدیرعامل شرکت یک تسک جدید دریافت کنند با آن از نزدیک کار کنند.

این پروژه به معنای یک جلسه ذهنی بود که چطور ۳ نفر می‌توانند کنار هم جمع شوند و کارهای معمول خود را کنار بگذارند تا یک چیز جدید و خلاقانه را برای نایک تولید کنند. در آن اتاق هیچ عنوان شغلی، دیدگاه سیاسی و الزامی وجود نداشت و تنها چیزی که بود آزادی خلاقیت بود. اگر شک داشته باشید که این روش واقعا کار می‌کند یا دوست داشته باشید خروجی نهایی آن‌ ۳ نفر را ببینید در عکس پایین تعدادی از چیزهایی که به این روش ساخته شدند را مشاهده می‌کنید:


۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰
۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰
۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴
۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴


کار در گروه ۳تایی به آن‌ها این قدرت را داد که از تمام وقت خود استفاده کنند و باعث افزایش سرعت فرآیند تولید شد که در فرآیند شرکت‌های استاندارد و بزرگ غیر ممکن است. برای شرکتی در مقیاس نایک، این سرعت سریع از توسعه تا تولید کاملا غیرممکن است.

امروزه، همچنان HTM برای انتشار محصولات در یک بازه زمانی نامشخص به کار خود ادامه می‌دهد. (بیشتر بخوانید)

کیس استادی LEGO

۳ استاد از UCLA در تحقیقی، سازه‌هایی با استفاده از LEGO ایجاد کردند. این اساتید تیم‌های ۲ و ۴ نفره‌ای ایجاد کردند و هدفشان این بود که ببینند کدام تیم یک سازه یک شکل را سریع‌تر و بهتر ایجاد می‌کند.

تیمی که از ۲ نفر تشکیل شده بود این کار را در ۳۶ دقیقه انجام دادند و تیم دیگری که ۴ نفر بودند کارشان را در ۵۶ دقیقه به اتمام رساندند. دلیل این اتفاق واضح است؛ وقتی شما نفرات بیشتری در تیم داشته باشید زمان بیشتری طول می‌کشد تا آن‌ها را از نظر ذهنی هماهنگ کنید.


تیم خود را تا حد ممکن کوچک نگه دارید. قانون متکالف می‌گوید: تاثیر یک شبکه ارتباطی از راه دور (telecommunications)، برابر با تعداد کاربران متصل به شبکه به توان ۲ است و با افزایش اعضا، تاثیر شبکه نیز افزایش پیدا می‌کند. اما برای تیم این قانون متفاوت است. و کارایی تیم با تعداد اعضا رابطه عکس دارد و هرچقدر تعداد بیشتر شود، کارایی کمتر خواهد شد.
با این کار شروع کنید که تعداد افرادی که قصد دارید به تیم اضافه کنید را کم کنید.

مارک هلتوند



وقتی که هیچ چیز کار نمی‌کند

این اوقات گرایش غریزی ما، پرتاب کردن بیشتر خودمان به سمت مشکلات است. معمولا نیز این کار را با افزایش نفرات و زمان انجام می‌دهیم.

اگر تاکنون برنامه‌ی Kitchen Nightmares را دیده باشید. می‌دانید که گوردون رمزی یک الگو برای کمک کردن به رستوران‌ها دارد. گوردون برای اینکه رستوران را دوباره روی غلطک بیندازد در اولین قدم منوی رستوران را تغییر می‌دهد و فقط چند غذای محدود را در آن باقی می‌گذارد.

مالک رستوران فکر می‌کند که هر آیتم اضافی در منوی غذایی باعث افزایش شانس موفقیتش می‌شود. اما برعکس، این کار باعث کاهش کیفیت غذا و ایجاد مشکلات بعدی خواهد شد. برای همین است که گوردون در اول قدم همیشه منوی غذای رستوران را کوچک می‌کند. (منبع: Rework)

این ایدئولوژی نه تنها برای رستوران، بلکه برای تیم‌ها و محصولات نیز کاربردی است. زمانی که شما در تلاش برای ساخت یک محصول بزرگ هستید نیاز دارید که یک‌سری محدودیت داشته باشید. اگر شما شروع به گذر از ددلاین‌ها و افزایش افزایش بودجه و تعداد نفرات تیم کنید دیگر نمی‌توانید ترمز خود را بکشید. چون اینها شبیه به مواد مخدر هستند.



اما وقتی می‌دانیم کارها به خوبی پیش نمی‌رود چرا مثل دیوانه‌ها تیم را بزرگ‌تر میکنیم؟

عوامل زیادی بر این تصمیم و روش تفکر تاثیر می‌گذارند. مثل: حسادت، فشار سرمایه گذار یا رقبا، مدیریت ضعیف یا حضور افراد اشتباه در تیم. اما اکثرا این مشکل وقتی پیش می‌آید که شرکت پول زیادی برای خرج کردن داشته باشد.

وقتی که بودجه زیادی داشته باشید. به دنبال چیزهای خیلی گران می‌گردید تا آن را خرج کنید. - Rory Sutherland


در یک زمان، شرکت به یک سطح مشخصی از موفقیت مالی در بازار می‌رسد ولی بعد از آن دیگر همه چیز، مثل روزهای اول خوب کار نمی‌کند. بنابراین آن‌ها به صورت غریزی به درون مشکلات شیرجه میزنند؛ کارمندان بیشتر، زمان بیشتر و منابع بیشتر. با امید به اینکه آن‌ها کمک می‌کنند تا بر مشکلات پیروز شوند. اما این تفکری اشتباه است.


اگر یک ایده خوب را به یک تیم متوسط بدهید، اون را خراب می‌کنند. اگر یک ایده متوسط را به یک تیم فوق العاده بدهید، یا مشکلات آن را حل می‌کنند و یا کامل آن‌را کنار می‌گذراند ولی یک چیز بهتر را میسازند.
اگر یک ایده خوب را به یک تیم متوسط بدهید، اون را خراب می‌کنند. اگر یک ایده متوسط را به یک تیم فوق العاده بدهید، یا مشکلات آن را حل می‌کنند و یا کامل آن‌را کنار می‌گذراند ولی یک چیز بهتر را میسازند.


مسیری پر از چالش

مطمئنا تولید محصول یا قابلیتی جدید در یک تیم ۲ یا ۳ نفر خیلی چالش انگیز است. اما این محدودیتی جذاب است. یک ضرب المثل قدیمی میگوید: «برای گرفتن یک عکس بهتر، نیاز به یک بوم بزرگ‌تر دارید.» اما هر فرد خلاقی می‌داند که این مثال غلط است. آزاد بودن بیش از حد می‌تواند باعث رده متوسط شدن شود. زیرا بدون وجود مرزها، انگیزه‌ای برای شکستن آن‌ها وجود ندارد.


منبع

تیمافزایش کارایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید