چند روز پیش با یکی از دوستان قدیمی تجدید خاطرات میکردیم و از صمیمیت های از دسته رفته میگفتیم. یادآور شدیم که همیشه صحبت های ما عمیق و درست حسابی بوده و چیزی به هم اضافه کرده ایم. بدون گله از طرف مقابل، حسرت کم شدن این مکالمات عمیق که بنزین پیشرفت روزمره مان میشد را خوردم.
اما از آنجایی که این رفیق قدیمی آدم حسابی تر از آنی بود که به مسائل به شکل معمول و همیشگی خود نگاه کند حرفی زد که بهانه ی دست به قلم شدن من شد.
می گفت در دوران دانشجویی رفیق خوبی داشتم که رابطه مان بعد از انتقالی من از دانشگاه و رفتن از آن شهر به طور کلی قطع شد. بعد از 6-7 سال پیامی داد و خبر از حالم گرفت. یکی از اولین جملاتش چیزی بود که عجیب فکری ام کرد. گفت: "بگو ببینم نوید، در این سال ها چطور آدمی شدی؟"
این رفیق ما، آقا نوید ادامه داد: شاید اصلا رمز و راز کار همینجاست، شاید ارتباط ما با کیفیت و عمیق مانده چرا که درگیر روزمره نشده، شاید صحبت هر روزه، صحبت هایمان را حول محور اتفاق امروز توی مترو نگه دارد. اگر هر دو هفته باشد حول محور کتاب جدیدی که میخوانیم حرف بزنیم و اگر هر چند ماه تجدید خاطرات کنیم از پروژه های جدیدی که انجام دادیم و برنامه های بلند مدت بگوییم. نه اینکه اشکالی در صحبت روزمره باشد، اما شاید امروز به صحبت های با کیفیتمان مینازیم چرا که خودمان را خسته و ملول روزمره نکرده ایم.
من چه فکری کردم؟ نگاه جدید و زاویه دید متفاوتش مرا به فکر فرو برد. از طرفی موافق بودم و از طرفی هم معتقدم کیفیت صحبت های ما نه فقط به خاطر فاصله بلکه به دلیل نوع ارتباط ما بوده، چرا که از روز اول بنا را به رفاقت بر مبنای پیشرفت و بهتر شدن چیده بودیم. شاید با خیلی از رفقای دیگر اما، بعد از شش ماه، یک سال و سال ها تجدید دیدار صحبت از روزمره کنیم و کیفیت و عمقی در صحبت هایمان نباشد و در عین حال اگر این فواصل کمتر از آنچه امروز هست باشد به دلیل تشنگی که برای به رخ کشیدن مسیر بهبود داریم بهانه ای برای یادآوری آن شود که چه بودیم و چه میخواستیم باشیم...
در نهایت معتقدم آدمیزاد هر رفیقی را برای حفره ای از وجودش میخواهد. به نیاز ما به روزمره و سطحی بودن و ساختن ارتباطات صمیمانه بی هدف نمیشود بی توجه بود اما در عین حال بنا به هدف هر ارتباط و رفاقتی میتوان بازه های زمانی مفیدی برای تجدید دیدار در نظر گرفت. نکته ی مثبت موضوع اینجاست که هیچ فرمول و باید و نبایدی برای این موضوع وجود ندارد و فقط میبایست به مانند یک رقص دونفره هماهنگ و آهنگین و دو طرفه باشد.