یکی از زیرشاخههای محبوب درام، فیلم تاریخی است؛ وقتی که برای روایت یک قصه به دورههای تاریخی مختلف سرک میکشیم یا لابهلای صفحات تاریخ به دنبال قصه میگردیم.
به دلیل ذات این نوع فیلمها و تولید پیچیده و پرهزینه، معمولا درام های تاریخی با فیلمهای بزرگ استودیویی مترادف بودهاند و این روند تا سالیان طولانی ادامه داشته است. اصولاً به دلیل فقر و کبود امکانات تولید، ژانر در سینمای ایران چندان معنایی ندارد. با وجود این، درامهای تاریخی از دیرباز مورد توجه سینماگران ایرانی بوده و هستند. به دلیل بودجه و مخاطب بیشتر، بیش از سینما در آثار تلویزیونی شاهد فیلم های تاریخی بودهایم و تعداد چنین آثاری با گذشت زمان و سختتر شدن شرایط اقتصادی سینمای ایران، کمتر هم شده است.
کسی انتظار نداشت که مل گیبسون جوان و ستاره پرطرفدار فیلمهای عامهپسند در مقام کارگردان، بزرگترین فیلم تاریخی سال را بسازد. اما این اتفاق افتاد و حاصل کار، شجاعدل یکی از موفقترین فیلمهای دهه نود بود، دورانی که ساخت درامهای عظیم تاریخی گزینه محبوب استودیوهای هالیوودی بود.
شجاعدل داستان ویلیام والاس در قرن سیزدهم میلادی را روایت میکند که برای استقلال اسکاتلند جلوی انگلیسیها میایستد و در پایان جانش را هم از دست میدهد. قضیه وقتی بیشتر تاثیرگذار میشود که بدانید اسکاتلندیها همچنان و بعد از گذشت قرنها برای استقلال از بریتانیا در تلاشاند. شجاع دل در گذر زمان کمی از نفس افتاده و کمرنگ جلوه میکند اما آنقدر موفقیت عظیمی بود که موجب شد گیبسون باز هم به کارگردانی ادامه بدهد و فقط هم درامهای تاریخی بسازد.
درست است که دهه نود درامهای تاریخی در اوج بودند و هر سال در میان نامزدهای اسکار سهمیه داشتند اما مثل امروز نبود هرکدام از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا را در یک سریال پیدا کنید و پادشاه و ملکه سوژه سریالهای مختلف باشند.
داستان این فیلم تاریخی درباره الیزابت اول ملکه انگلستان در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی است که در دوران حکمرانی او عصر استعمار، جنگ با اسپانیا و شکوفایی فرهنگی کشور آغاز شد. به همین دلیل از این دوره بهعنوان عصر طلایی دوران الیزابت یاد میکنند. به همان نسبت، ملکه زندگی شخصی پیچیده و تاریکی داشت و فیلم روی این بخش تمرکز بیشتری دارد.
الیزابت شکهار کاپور همزمان با گسترش فناوری سیجیآی در دهه نود جزو اولین آثاری بود که برای خلق نماهای باشکوه از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده کرد و نتیجه هم گرفت. دنباله فیلم هم که دهه بعد ساخته شد، بیش از قبل به جلوههای ویژه اتکا دارد اما کمتر از فیلم اصلی مورد توجه قرار گرفت.
در تمام دنیا گاندی بهعنوان یکی از مهمترین نمادهای قرن بیستم و الگویی سیاسی و اجتماعی شناخته میشود اما تا سالیان سال حکم دشمن درجه یک بریتانیا را داشت و بزرگترین ضربات ممکن به استعمار را زده بود. برای همین فیلم ساختن درباره قهرمان مبارزه با استعمار در غرب کمی سخت به نظر میرسید، حداقل برای مدتی طولانی. ریچارد آتن بورو این قدم بزرگ را برداشت و یکی از مهمترین فیلمهای زندگینامهای و تاریخی را درباره گاندی ساخت.
فیلم تاریخی گاندی در رقابت با ای.تی موفق به کسب هشت جایزه اسکار شد و بازی بن کینگزلی در نقش اصلی را خیلیها به عنوان یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما برشمردند. عجیب است که در گذر زمان فیلم هرگز شهرت و اعتبار خود را حفظ نکرد و امروز به ندرت از آن بهعنوان فیلمی بزرگ یاد میشود. در واقعیت باید گفت که با وجود اجرای پر از عظمت، استقبال گسترده از گاندی را تا حدودی باید گذاشت به حساب تجلیل از جایگاه و مقام شخصیت گاندی که تا پیش از آن چنین فرصتی برایش فراهم نشده بود.
امپراتور مارکوس اورلیوس در بستر مرگ قرار دارد و پسر ناخلفش کمودوس را چندان لایق پادشاهی نمیداند و در عوض تصمیم دارد که قدرت را به ماکسیموس ژنرال ارتش واگذار کند که به تازگی از جنگ با بربرها بازگشته. کمودوس که از این تصمیم آگاه شده، توطئه میکند و پدرش را به قتل میرساند و ماکسیموس را هم از سر راه برمیدارد. ماکسیموس که جان سالم به در برده، بهعنوان اسیر به یک بردهداری فروخته و تبدیل میشود به مبارز نبردهای گلادیاتوری. ماکسیموس روز به روز محبوبتر میشود و همزمان کمودوس در چشم مردم خار… .
منبع: فیلیمو شات
اگر دوست دارید فیلم های بیشتری در ژانر تاریخی و حماسی معرفی کنم لطفا کامنت بزارید.
ادامه دارد...