انیمیشن روح (Soul) یکی از تماشاییترینهای امسال است که نگاهی عمیق به سوالهای بنیادی دارد و پیکسار با خلق تصاویری لبریز از جزییات، اقدام به تولید اثری بیبدیل کرده است.
انیمیشن موزیکال و متافیزیکی روح حکایت زندگی جوگاردنر(با صدا پیشگی جیمی فاکس) نوازنده جازی است که در جهانی گیر میافتد که روحهایی مدام به آن وارد میشوند و به وادی دیگری میروند. این انیمیشن ۱۰۰ دقیقهای، با صحنههایی دلپذیر و گاهی نه چندان شیرین، به دور محور مواردی میگردد که از بچگی برای همه ما سوال بوده؛ مسائلی همچون: چرایی زیستی و فایدهاش؟ و این موضوع در پس این دنیا چه چیزی در انتظار ماست؟
انیمیشن روح از طرفی در خلق مضامین بصری درباره جهان پس از مرگ و همچنین زندگی قبل از این جهان، از انیمیشن کوکو (Coco) الهام میگیرد؛ همچنین از طرفی دیگر، برای تبدیل مفاهیم انتزاعی به شخصیتهای بانمک و مناظر دلانگیز و روشن از انیمیشن درون و بیرون (Inside Out) بهره میجوید.
عالمی که در آن روح انسانها در رفتوآمد هستند، یک قلمروی درخشان و مینیمالیستی است که ساکنینش را ارواح اکتوپلاسمیک حبابدار و مشاوران بوروکراتیک جنجالی تشکیل می دهند که همهشان جری نام دارند.
انیمیشن روح به کارگردانی پیت داکتر و فیلمنامهای که محصول مشترک کارگردان و همچنین کمپ پاورز و مایک جونز است، یک جهش در واقعگراییِ پیکسار را نشان می دهد. انیماتورهای این کمپانی پیش از این با طراحی پولک ماهیها در در جستجوی نمو (Finding Nemo)، خز در کارخانه هیولاها (Monsters Inc)، فلز در ماشینها (Cars)، جانوران موذی در راتاتویی موش سرآشپز (Ratatouille)، با چالشهای ظریفی روبرو شده بودند و تواناییهای حرفهایشان را به رخ کشیده بودند.
اگرچه در دیگر انیمیشنهای پیکسار از مکانهای واقعی همچون پاریس، سانفرانسیسکو و سد بزرگ مرجانی (مجموعه بزرگی از صخره های مرجانی واقع در شرق استرالیا) تصاویری آورده شده است، اما در انیمیشن روح ، گرداگرد شهر نیویورک را تماشا میکنیم و تماشاچی بهطور کامل با ضربآهنگها، آداب و رسوم سنتی، و ریزهکاریهای معماری این شهر زنده (شهری نسبتاً ارگانیک و متراکم، که دائماً در حال تکامل و بهینه سازی نیازهای مردم باشد) آشنا میشود. در یک کلام، انیمیشن روح درباره مرگ، موسیقی جاز و محدودیتها است.
بنابراین، به دل یکسری از احساسات شهرگرایانه میرود که از کلیشه مصون نیست و از طرفی ترسی هم از آن ندارد؛ نیویورک، جایی که همه چیز در آن یافت میشود: از بوق ماشینها گرفته تا سروصدای قطارها، نان بیگل (نوعی نان دوناتیشکل که با خمیری حلقهای درست میکنند) تکههای پیتزا، آرایشگاهها، سکوهای مترو، حرکت همیشگی عابران، تاکسیهای زردرنگ و تمام آنچه که هر روز با آن روبه رو هستیم؛ خلاصه چیزهایی که همیشه از آنها شکایت میکردیم و حالا دلتنگشان هستیم.
درست مانند دیگر فیلمهای بهنامی که شهر نیویورک در آنها جایی باز کرده، این فیلم نیز شما را به دیدن تقاطعها و ویترینهای مغازههای خاص نیویورک میبرد که در آخر بدون اینکه بخواهید، وادار به مقایسه شهر خود با تمام آنچه که دیدهاید میشوید.
باید گفت که تمام انیمیشن با سروصدا و شلوغی دیوانه کننده نیویورک ادغام شده؛ این ویژگی انیمیشن روح از این بابت است که هدف بخشی از زیبایی شناسی پیکسار در سالیان دراز، از بین بردن فاصله بین انیمیشن و سایر انواع فیلمهای سینمایی بوده و به زبان سادهتر میشود گفت که سعی میشود انیمیشنها به فیلمها نزدیکتر شوند؛ برای مثال، در همین انیمیشن روح هم صحنههایی از نیویورک را میبینیم که گویی با نور طبیعی فیلمبرداری شدهاند؛ در واقع شاهد یک نوع زیبایی معنوی در سرتاسر اثر هستیم و این در پرتوهای خورشیدی که از ویترین مغازهها میگذرد و بر کف آپارتمانی که سرتاپایش را پله گرفته میرسد و از به خانههای چسبیده رد میشود بهوضوح قابلمشاهده است. جو گاردنر در یکی از همین آپارتمانها زندگی میکند تا اینکه جسم و روحش از شهر گذشته و به یک جای دوری میرود.
منبع: فیلیمو شات