از سال گذشته شاهد رونقی تازه و چشمگیر در تولیدات شبکه نمایش خانگی بودهایم. در میان آثار متعددی که در این مدت به نمایش درآمدند و واکنشهای متفاوتی هم در پی داشتند، مانکن از چند جهت اثر قابلتوجه و بحثبرانگیزی بود؛ نه به دلیل کیفیت یا شیوه داستانگویی بلکه به دلیل درک الگوهای تولید یک اثر عامهپسند با الهام از عناصر موفقیت در نمونههای داخلی و خارجی و همچنین آزمودن استانداردهایی تازه برای اجرا و بازآفرینی همین عناصر. تقریبا یک سال بعد، حسین سهیلیزاده با یک سریال دیگر به شبکه نمایش خانگی بازگشته است: ملکه گدایان.
سهیلیزاده که سریالسازهای قهار و کهنهکار تلویزیون است، در دهه هشتاد و نود تعدادی از سریال عامهپسند و پربیننده را جلوی دوربین برده؛ آثاری چون ترانه مادری، دلنوازان، آوای باران، پریا و… همین تجربه احتمالا مهمترین برگ برنده او هنگام ورود به شبکه نمایش خانگی بوده است.
مانکن چه در متن و چه در اجرا، ترکیبی بود از عناصری که همواره از سوی مخاطب عام ایرانی با استقبال مواجه شدهاند، حال این عناصر چه از یک سریال ترکی آمده باشد چه از فیلمهای پرطرفدار سالهای قبل از انقلاب. مانکن در متن یک عاشقانه در افت و خیز را با مایههایی از یک درام جنایی و مسائل روز اجتماعی ترکیب میکرد، درست مشابه الگوی به کار رفته در سریال های ترکی که از نظر مخاطب تا حدودی عاشقانه به حساب میآیند و تا حدودی گنگستری. مهم، حفظ تعادل و نوسان بین قطبهای مختلف درام است.
مخاطب با شخصیتهایی از طبقه متوسط اجتماع همراه میشود، با تلاش برای جلب حداکثر همدلی ممکن، با آنها به بخشهای نادیده در پایین و بالای شهر سرک میکشد. چه در نمایش فقر و چه در نمایش ثروت، سریالهای عامهپسند مانند مانکن به سراغ پیشفرضها و قواعد جاافتاده در ژانر میروند تا به سریعترین شکل ممکن و با کمترین چالش، قصه را روی ریل بیاندازند؛ و در این میان، اشارات ریز و درشت به مسائل روز هم چاشنی کار است. این تاکید روی پیشفرضهای قصهگویی و الگوهای عامهپسند در اجرا هم رعایت میشود؛ در خانه آدمهای فقیر همه چیز یادآور تصویر رایج تر فیلمها و سریالهای بسیار دیده شده است و در بالای شهر همه چیز پر زرق و برق. همچنین ترکیب دیگری که مانکن به آن دست یافته بود استفاده از ستارگان سالهای دور سینما کنار چهرههای جدیدی است که تازه درخشش خود را آغاز کردهاند.
به نظر میرسد که تمام این تجربیات به شکلهای گوناگون در شکلگیری و تولید ملکه گدایان نقش داشته و شاید حتی ارتقا یافته باشد. با توجه به خلاصه داستان منتشرشده از سریال -«البرز شیمیدان ساکن آلمان است. قرار است در ترکیه با نامزدش ازدواج کند. همه چیز برای یک مراسم به یادماندنی مهیا است که خبر می رسد پدر البرز به کما رفته است. البرز با گذشتهای مبهم، از بازگشت به ایران هراس دارد اما برای آخرین ملاقات با پدر، راهی جز بازگشت به ایران ندارد…»- میشود انتظار داشت که بار دیگر شاهد ترکیب یک عاشقانه با ماجرایی آلوده به خلاف و ماجراهای کف خیابان باشیم که شخصیتهایی با طبقه اجتماعی و خاستگاههای مختلف را پیش روی هم میگذارد و این تضاد و تناقض به موتور درام تبدیل میشود.