ویرگول
ورودثبت نام
نگینِ‌اصل
نگینِ‌اصل
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

دنیای من! سلام🤍

دنیای من! سلام. کجایی که می خواهم کمی از احوالت بپرسم و بیشتر می خواستم حالم را برایت واگویه کنم.

حالم بد است آقا! بدتر از آنی که در خیال بگنجد.

خدا مرا که آفرید گِلم را با محبت دنیا سرشت. من دنیازده آفریده شده‌ام آقا! ولی دنیای من تویی. من از دنیایم فاصله گرفته‌ام. به فریادم برس. دارم می‌میرم در میان این همه فاصله.

دنیای من! سلام. من از وقتی که خودم را شناختم دنیا را برایم بزرگ کردند، به قدری بزرگ که گمانم این بود کسی که به این دنیا می رسد می تواند ادعای خدایی کند.

من درس خواندم برای رسیدن به این دنیای بزرگ. کار کردم تا دنیا را بدست آورم. ازدواج کردم برای دنیا. نفس کشیدم تا روزی این دنیا را در آغوش بکشم. اما هرچه بیشتر پیش رفتم فاصله ام از دنیا بیشتر شد. و حالا تازه فهمیده ام دنیای من تویی آقا!

همهٔ دنیایی که باید لحظه های زندگی ام را خرج رسیدن به او می کردم.

کجایی دنیای من! احساس خسران با پنجه های تیزش دارد فشار می دهد حنجره ام را. مرا خلاص کن از این احساس.

ای همهٔ دنیای من! سلام. حالم خوب نیست. به مرگم راضی نشو. من اگر بی تو جان بدهم عاقبت به شر مرده ام. عاقبت بخیری را فقط کسی درک می کند که به تو رسیده باشد. به شرّ بودن عاقبتم راضی نباش. کاری برایم کن آقا! حال و روزم خراب است.

کتاب طعم شیرین خدا جلد یک

۲٠ آذر ٠۲

امام زمانکتاب طعم شیرین خدااللهم عجل الولیک الفرج
این نیز بگذرد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید