بیاید اول راجع به نماز حرف بزنیم، ستون دین. میدونید بعضی از ما به نماز اونقدری که باید اهمیت نمیدیم. گاهی بعضی مسائل خیلی ساده ولی خیلی مهم هستن، یعنی انقدر ساده و به قولی دم دستی شدن که ما دیگه فکر کردیم اهمیت ندارن. در صورتی که درست کردن همین چیزهای ساده میتونه اثرات بزرگ مثبتی در زندگی ما بذاره.
اولا میدونستید وقتی که قیامت میشه، اولین سوالی که از ما میکنن چی هست؟ نماز هست. طوری که پیامبر اسلام می فرمایند در روز قیامت نام هر یک از شما صدا زده میشه و اولین چیزی که ازتون میپرسند نماز هست، اگر نمازهاتون قبول شده باشه و خوب و کامل خونده باشید، سایر اعمال تون رو هم رسیدگی میکنن، اگر نماز نخونده باشید یا قبول نشده باشه، پرت میکنن تو آتش جهنم طرف رو!
شاید در نگاه اول خیلی دیکتاتوری به نظر بیاد. با خودت بگی ای بابا من حالا یه نماز نخوندم، دو هزار بار هیات رفتم، ده تا مدرسه ساختم، ده بار اربعین رفتم، فلان کردم ال کردم بل کردم.
هیچ کدوم فایده ندارن. میدونید چرا؟ چون وقتی نمازت رو به جا نیاوردی یعنی اون کارارو هم به خاطر خدا نکردی، یا به خاطر ریا بوده یا برای اینکه حاجتی بگیری، اسمی در کنی، خودتو اروم کنی، هرچی. ولی نیت خدایی پشتش نبوده. برای همین قبول هم نیستن الکی انجام شدن.
نماز خیلی خیلی مهمه. چه نمازی؟ اول اینکه اول وقت باشه. حاج اقای قاضی رحمه الله علیه اخر عمرشون گفتند هرکسی میخواد به درجات بالایی برسه، نمازش رو اول وقت بخونه. تو پست های قبلیم راجع به نماز اول وقت صحبت کردم.
اینجا میخوایم در مورد توجه به نماز صحبت کنیم.
ما انسان ها همواره در حال توجه کردن هستیم، در هر لحظه. همین الان شما دارید به متن من توجه میکنید.
چرا ما همواره در حال توجه کردن هستیم؟ چون انسان سراسر فقر هست. مگه خداوند نگفتن انسان رو در فقر افریدیم؟ یعنی همین. انسان وقتی یه نیازی داری به چیزی توجه میکنه دیگه. شما الان اگر سیر باشی به غذا توجه میکنی؟ نه چون نیازش نداری.
حالا ما در زندگی با دو چیز مواجه هستیم: ماده و مجرد!
ماده هرچیزی هست که زمان و مکان و حجم و اینا داره، مثلا مثل خونه مثل غذا.
مجرد هیچ کدوم اون چیزهایی که ماده داره رو نداره و در عوض یه سری ویژگی های خاص داره. مثلا علم مجرد هست، شما میتونید بگید علم زمان یا مکان یا حجم داره؟
خب وقتی من توجه میکنم، حالا با چشم یا گوش یا حس لامسه یا حس بویایی، در واقع چه کسی داره توجه میکنه؟ نفس من.
یعنی هیچ وقت نمیگیم چشمم به کتاب توجه کرد، میگیم من به کتاب توجه کردم. در واقع نفس هست که توجه میکنه.
نفس هم مجرده. و دوست داره به مجردات هم توجه کنه، و مجرد ترین موجود عالم هم خداست.
ولی خب بدن و تدبیر بدن گاهی نمیذارن نفس به مجردات توجه کنه. چون این نفس وظیفه داره به قلب رسیدگی کنه، خون رسانی کنه، تنفس رو تنظیم کنه، چه میدونم غذا رو هم هضم کنه، کلا این بدنی که داریم همه کارهاش با نفس هست دیگه.
هرچقدر نفس ما به ماده (که بدن باشه) توجه کنه، توجهش از مجردات برداشته میشه، به مجردات کمتر توجه میکنه. مجردات اونایی هستن که با عقل ادراک میشن.
خب برسیم به نماز. ببینید تو نماز ما باید تا جای ممکن همه توجهات رو از روی ماده برداریم، اگر کسی حرفی میزنه گوش نکنیم، چشم مون جایی جز مهر رو نگاه نکنه، دستمون رو هی حرکت ندیم، ذهن مون نره سراغ حرفی که فلانی زد.
در نماز ما میخوایم به مجردات توجه کنیم. به قنوت، به رکوع، به ذکرهایی که میگیم، به همون سوره هایی که میخونیم، به اون وقتی که رکوع میریم و میگیم سبحان ربی العظیم و بحمده، به همین توجه کن، داری چی میگی؟ میگی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.
ولی حیف که موقع رکوع داری توجه میکنی که بعد نماز یادت باشه بری فلان کار رو بکنی و غیره.
بچه ها ما همون چیزی هستیم که بهش توجه میکنیم. هرچیز که در جستن آنی، آنی. ببینید یه ظرف خالی رو در نظر بگیرید، وقتی پر اب میکنی اون میشه اب، وقتی پر شراب میکنی میشه شراب، وقتی پر چایی میکنی میشه چای. دیگه کسی نمیگه این ظرفه، میگه این چایی، این شربته، این آبه.
حالا ماام همینیم، وقتی دائما در حال توجه به خدا باشیم، پر میشیم از خدا. شبیه خدا میشیم، خدا چیه؟ بی نیاز، ماام بی نیاز میشیم از همه چیز و همه کس.
فلانی بهت توجه نکرد؟ مهم نیست، نیازی به توجه اون نداری، چون تو پر شدی از خدا، پر از ویژگی های خدا.
بیخود نیست میگن هرکس خود را شناخت، پروردگارش رو هم میشناسه.
پس بیاید تمرین کنیم...
اول نماز اول وقت، دوم هم نماز با توجه. بیاید موقع نماز به هییچ چیز جز نماز توجه نکنیم. رفته رفته به قدری نفس ما قوی میشه، به قدری مرتبه نفس ما میره بالا، که اصلا هیچ چیزی نمیتونه ما رو تکون بده. یه سری کارها اصلا برامون خیلی سطحی و پیش پا افتاده میشن، گناه؟ به سختییی میرید سمت گناه.
این مطالب از دوره زندگی اسلامی اقای حسین مختاری بود، من چکیده ای از جلسات ۳ و ۴ رو براتون گفتم.