ویرگول
ورودثبت نام
نگینِ‌اصل
نگینِ‌اصل
خواندن ۴ دقیقه·۱ ماه پیش

نگاه به زندگی از دریچه ای جدید🌊

٠نقدر لوس و راحت طلب نباش...

شاید این پرتکرارترین جمله ای بوده که این چندماه اخیر تو دلم به خودم گفتم. ماهی که گذشت با داییم اینا رفتیم مشهد و این اولین سفر من به مشهد بود.

داییم تماس گرفت و به مامانم گفت از طرف محل کارش بهشون جا دادن و یک نفر جا دارن، به نظرم اومد نگین بهترین گزینه س. مامانمم به محض اینکه به من گفت مشهد میری؟ نپرسیدم کی و با کی؟ فقط گفتم آره.

از قضا این دو سه روزه کارای جدید از محل کارم بهم سپرده شده بود که تاریخ تحویل شون دقیقا تاریخی بود که ما قرار بود مشهد باشیم. با استرس اینکه نکنه تموم نشن کارام و بدقول بشم و بمونه برای بعد سفر، دو روز متوالی رو مشغول کار شدن فقط و خداروشکر رسوندم.

داییم اینا اومدن دنبالم و بعد خوردن صبحانه یه کوله پشتی برداشتم و طبق گفته زنداییم فقط دو سه دست لباس برداشتم و حرکت کردیم.

این اولین مسافرت طولانی من بود، هیچ وقت سابقه نداشته من بیشتر از ۴_۵ ساعت یا نهایت ۶ ساعت تو راه باشم. ولی برای داییم اینا طبیعی بود چون یه مدت طولانی بندرعباس زندگی میکردن و برای اینکه بیان همدان و تهران ۱۴_۱۵ ساعتی فکر کنم تو راه بودن.

همچنین این اولین باری بود که انقدر از سرویس های تو راهی استفاده کردم، با هروضعیتی که بودن، پیاده میشدیم و وضو میگرفتیم و چون مسیر طولانی بود زندایی اصرار میکرد یه دستشویی برید دیگه واینمیسیما.

من فهمیدم چقدر واقعا لوس و تیتیش مامانی ام. تا قبل اینکه نمازخون بشم یه بار یادمه تو گروه دخترا تو ویرگول داشتیم راجع به وضو گرفتن حرف میزدیم، من میخواستم برم قم و گفتم از همون خونمون وضو میگیرم و سعی میکنم تو راه نخوابم که مجبور نشم رسیدم قم وضو بگیرم اخه بیرون وضو گرفتن خیلی سخته و فلان!!! یکی از بچه ها گفت سختی نداره که من همیشه کرمم رو با همون مایع دستشویی میشورم و وضو هم میگیرم سخت نیست. گفتم چی مایع دستشویی همونجا؟؟؟

بعد تو این سفر دیدم زنداییم و دخترداییمم همین کارو میکنن. فکر کنید برای منی که تو سرویس بهداشتی های تمیز و خنک حرم حضرت عبدالعظیم وضو گرفتن سخت بود و هیچ وقت حاضر به وضو گرفتن تو بیرون خونه نبودم، دیگه تو این مسافرت دستشویی هایی رو تجربه کردم که نگم براتون😁

ولی تجربه خوبی بود. فهمیدم برخلاف چیزی که فکر میکردم من اصلا سختی نکشیدم. همیشه همه چیز راحت و اماده یا حداقل شرایط زندگی طوری بوده که مجبور به سختی کشیدن نشدم که این سختی های پیش پا افتاده انقدر برام سخت بودن.

وقتی میخواستیم بریم حرم و من دیدم چقدررر شلوغه صف ضریح، دختردایی ۱۲_۱۳ ساله ام گفت شلوغ؟ شلوغ ندیدی پس، باید بیای کربلا. راستش یه کم حسودیم شد، گفتم چرا من با اینکه ۱٠ سال از این دختر بزرگترم، اون باید همچین حرفی رو به من بزنه؟ بعد میدیدم تو این سفر خودش لباساشو با دست میشست و منی که برام خیلی سخت بود لباسامو با دست بشورم شاید اگر مامانم باهام بود میگفتم مامان تو بشور! میدونم خیلی بده واقعا، از اینکه زنداییم اینجوری داره دختر داییم رو تربیت میکنه خیلی خوشحالم براش، خیلی روش خوبیه تا اینکه همش لی لی به لالای بچه هامون بذاریم و نذاریم سختی بکشن چون به سن من که برسن یه جا دیگه مجبور میشن، پس چه بهتر که بهش عادت کرده باشن.

حالا میخوام از این به بعد سختی کشیدن رو جزوی از زندگیم کنم. البته واقعا سخته برام، مثلا من عادت ندارم پیاده برم اینور اونور مخصووووصاااا تو گرما، اونم این گرمای چند روز اخیر تهران که میگن دو هفته از روزهای خیلی گرمه.

فردا قراره برم دانشگاه قبلیم و خب دوره یه کم، میخواستم با اسنپ برم ولی تصمیم گرفتم با اتوبوس برم و سختی بکشم😑 واقعا هم سخته چون اول از خونمون باید برم مترو که اتوبوسا اونجا هستن بعد برم بعدم مسیر خونه تا مترو رو تو این گرما پیاده میرم. چرا؟ دارم خودمو برای سفر کربلا (که انشاالله قسمت بشه) اماده میکنم.

میگن دفاتر پلیس +۱٠ خیلی شلوغ هستن و مردم از شیش صبح میان تو صف، درسته؟ شما جدیدا رفتید که بدونید اوضاع چطوره؟ و اینکه باید رضایت نامه پدرم رو هم ببرم، به بابام میگم برو محضر رضایت نامه من رو بگیر من یه بار برم پلیس بعلاوه ده دیگه میگه حالا برو ببین شاید نتونی بگیری اصلا😑 میزان همکاری و امید دادن رو دارید؟🗿

حرم امام رضا علیه السلام:)))
حرم امام رضا علیه السلام:)))



سختی کشیدنحرم امام رضاکنترل نفسسفر
این نیز بگذرد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید