در کسبوکارهای سنتی تصمیمگیری برمبنای شهود و تجربه صورت میگرفت. این شهود اغلب بخاطر تعامل طولانیمدت با مشتریان یا مخاطبان یک محصول بهدست میآمد و صاحبان کسبوکار تخمینی از میزان موفقیت یا اقبال یک محصول به صورت حسی ارائه میکردند. این تخمین ممکن بود درست یا غلط باشد زیرا با تکیه بر شهود فردی پیش میرفت. در دوره جدید کسبوکارها و رونق استارتاپها، حرکت برمبنای شهود فردی عقلانی بنظر نمیرسد زیرا بازارها توسعه یافتهاند و از شکل سنتی خارج شدهاند و محصولات هم خدمات سنتی و ساده ارائه نمیدهند بنابراین نیاز به روشی قابل اتکا برای توسعه و تصمیمگیری وجود دارد.
تصمیمگیری دادهمحور (Data-Driven) یا دادهمحور بودن یک سازمان به این معناست که بینش لازم برای تصمیمگیری یا تعامل با کاربران و ایجاد تغییرات در محصول بر مبنای رفتار کاربران تعیین شود. در این روش فرآیند توسعه یا بهبود محصول متکی بر دادههای قابل اندازهگیری است مثل دادههای آماری از رفتار مشتری و تستها و نظرسنجیهای مختلف. این روش زمانی اهمیت جدیتری پیدا میکند که منابع شما محدود باشند به عنوان مثال یک استارتاپ با بودجه و نیروی کار محدود، نمیتواند تمام منابعش را براساس شهود شخصی افراد صرف کند و در نهایت هم نتیجه مورد نظر را دریافت نکند بلکه این موضوع بسیار اهمیت دارد که بتوان تصمیمی قابل اتکا و تضمین شده برای صرف منابع گرفت. مدیریت مبتنی بر دادهها یک رویکرد تجاری است و به صرفهجویی مالی و بهبود بهرهوری کمک میکند. مطالعات جدید موسسه مکنزی نشان میدهد که در سازمانهای داده محور (سازمانهایی که قادر به جمعآوری، پردازش و تحلیل داده به صورت آنی هستند) احتمال جذب مشتری ۲۳ مرتبه بیشتر، نگهداری مشتری ۶ مرتبه بیشتر و سودآوری ۱۹ مرتبه بیشتر است. شرکتهایی مثل گوگل، آمازون، فیسبوک و حتی کسبوکارهای غیراینترنتی همچون والمارت با تکیه بر دادهها به فعالیت خود ادامه میدهند. به گزارش آبردین سازمانهای دادهمحور هر سال ۲۷٪ نسبت به سال گذشته افزایش پیدا میکنند. همچنین این سازمانها چرخه فرآیندهای خود را در هر سال ۸۳٪ بهبود میبخشند. این بهبود چرخه فرآیندها به معنی حفظ منابع و صرفهجویی در هزینههاست. یک استارتاپ فرصت حرکت و بهبود شرایط برمبنای آزمون و خطا را ندارد و دادهمحور بودن یکی از الزامات آن بنظر میرسد.
این مطلب در روزنامه جامجم: magiran.com/n3775807