وقتی یک استارتاپ دارید و میخواهید میزان رشد و موفقیت خود را بسنجید لازم است شاخصهایی برای سنجش و مقایسه تعریف کنید. شاخصها به دو دسته فرآیندگرا و نتیجهگرا تقسیم میشوند. شاخصهای فرآیندگرا با طی شدن یک فرآیند در سازمان تعریف میشوند و شاخصهای نتیجهگرا بعد از حصول یک خروجی مشخص. در سنجش هر شاخص یک ورودی و یک خروجی وجود دارد و بررسی طولانی مدت هر شاخص میتواند اطلاعات ارزشمندی در مورد حرکت و رشد سازمان شما بیان کند. اما مواجهه و دنبالکردن تعداد زیادی از شاخصها زمانبر است و برای مدیر یک استارتاپ مشکل است که بخواهد همه شاخصها را رصد کند. در این میان شاخصهایی وجود دارند که دنبال کردن آنها اطلاعات اصلی و حیاتی از استارتاپ را به ما میدهند و با کنترل آنها میتوان وضعیت عملکرد استارتاپ را تشخیص داد. به این گونه از شاخصها، شاخص عملکرد کلیدی (KPI: Key Performance Indicator) میگویند.
این شاخص نقش مهمی در فرآیندهای کاری دارد زیرا مشخص میکند مسیر رشد استارتاپ درست است یا نه زیرا با استفاده از آن میتوان میزان موفقیت و فروش را سنجید. هر چقدر نسبت به فروش آگاهتر باشیم میتوانیم برای تیمهای محصول برنامه بهتری بریزیم. یک شاخص عملکرد کلیدی منطبق با اهداف کلان شرکت است و با کمک این شاخص میتوان اهداف شرکت را سنجید. هر چقدر راهبرد شرکت شفافتر باشد تعیین شاخصهای کلیدی سادهتر خواهد بود. تعیین این شاخصها کمک میکند تا بتوان معادلات و محاسبات ریاضی تعریف کرد و آینده کسبوکار را پیشبینی نمود. برای تعریف یک شاخص عملکرد کلیدی باید به موارد زیر توجه نمود:
1- این شاخص باید در راستای اهداف اصلی استارتاپتان و با آگاهی کامل از راهبرد اصلی و ارزشپیشنهادی تعریف شود.
2- شاخص عملکرد کلیدی باید قابل سنجش و اندازهگیری باشد تا با کمک آن بتوانیم مسیر رشد یا سقوط استارتاپ را حدس بزنیم.
3- واحدهای مختلف در استارتاپ شما باید این شاخص را بشناسند تا بتوانند آن را رصد و بررسی کنند.
4- هر استارتاپ بسته به بازار و نوع کارش ممکن است شاخص عملکرد اصلی متفاوتی داشته باشد و نمیتوان شاخص مشخصی برای همه استارتاپها درنظر گرفت.
این مطلب در جامجم: http://jjo.ir/tednyrby