نگین آنالویی
نگین آنالویی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

سلام احسان طریقت! میدان‌دار حکایت و تجارت


اگر اهل پادکست هستید، احتمالاً صدایش به گوشتان رسیده‌‌است که با لحنی ثابت و همیشگی می‌گوید: «سلام من احسان طریقت‌ام [و ادامۀ قصه...]». حالا دیگر امروز بعد از ده‌ها قسمت از او شنیدن، اگر جای آسمان و زمین را هم عوض کنید، دیگر او هرگز برای من نه احسان می‌شود و نه آقای طریقت! او در گوش و هوش من تنها «احسان طریقت» است و تمام!

خودش می‌گوید کتابخوان حرفه‌ای است. به نظرم او بیشتر داستان‌خوانی ناداستان‌پَرست است. با اینکه به جزئیات عشق می‌ورزد، حوصلۀ پیچیدگی هم ندارد و ذهن شما را هم با ریزه‌کاری‌های غیرضروری و عجیب و غریب پر نمی‌کند. قدر خودش و کارهایش را می‌شناسد؛ اما فروتنانه و مهرورزانه به ندانسته‌هایش معترف است و همین ویژگی‌اش ریشۀ اعتماد را در باور شما می‌دواند. این روزها که از دکان هر عطار یک مارکتر بیرون می‌زند و ما در عصر جنون اطلاعات دوشادوش هم قدم می‌زنیم، شما از او چیزهایی می‌آموزید که در کتاب، یوتوب و انواع دوره‌فروشی‌های رندانه نیست. دانش او ویژه‌نامۀ خود احسان طریقت است. باری در انسو تعریف کرد چقدر راه رفته و درهای جورواجور را کوبیده. از روزنامه‌نگاری و برنامه‌نویسی گذشته و سر از داستان و مارکتینگ برآورده! پس اگر شما هم در زندگی گیج شدید، نترسید...او با تردیدهای شما هم آشناست. راه‌آزموده است و احتمالاً گفتنی‌های خوبی دربارۀ راهیابی خواهد داشت. راستش وقتتان را هم زیاد نمی‌گیرد. خلاصه که احسان طریقت مزاحمتان نمی‌شود؛ مراحم است!

درس پس دادن را از همینجا شروع می کنم! فروتنانه به یکی از نادانسته‌هایم اعتراف می کنم. من در دنیای کسب و کار غریبم. چیزهای زیادی را با آزمون و خطا یاد گرفتم؛ اما همانطور که خبر دارید گاهی آزموده را آزمودن خطاست. گاهی هم با آزموده، آزمودن خطاست! کوسۀ بازار، بی‌مروت و ناغافل شما را یکجا می‌بلعد! پیش از آنکه حتی بفهمید در این دریای سود و زیان، که هستید و حال چه اتفاقی برایتان افتاده‌است. آیا اصلاً می‌توان در این هیاهوی سرعت در معادلۀ شکست و پیروزی کسب و کارها که سوار بر بستر دیجیتال، فناوری و جورواجور متخصص است و به سرعت یک بشکن زدن به جلو حرکت می‌کند، انگشت به دهان بایستیم و دور و برمان را هاج و واج نگاه کنیم و خوش‌خیال فکر کنیم «بالاخره با آزمون و خطا یه چیزی می‌شه و آخرش یاد می‌گیرم»؟ اگر شما اَبَرانسان نیستید، پس عاجزید از آزمودن همۀ راهی که پیشینیان‌تان آمدند و تجربه کردند و به سرمنزل امروزشان رسیدند. حال اگر باز هم مرغ شما تکپا باشد و یک تنه راهپیمایی را شروع کنید، باید به دنیای هزینه‌ها درود بفرستید و با رویاهایتان بدرود کنید! از خودمان انتظار بیجایی داریم که با «خودآموزی» به گرد پای پهلوانان کهنه‌کار میدان داد و ستد برسیم؛ چه برسد به اینکه سودای رقابت و پیشی گرفتن به سرمان بزند! با چنین فرمان و روندی، می توانید سرخوشانه لب جوی عمرتان بنشینیند و گذارش را بینید!

اگر از خان مارکتینگ و کپی‌رایتینگ هم بگذرید، روزی در عالم کسب و کارتان سر خواهد رسید که پای تمام این ing form ها در آن می‌لنگد. راستش مهم نیست شما چقدر کوشا یا موفقید. تا زمانی که از لای این همه هیاهو دیده نشوید، خستگی‌هایتان راه به جایی نمی‌برد. راستش را بخواهید حتی دیده شدن هم دردتان را درمان نمی‌کند. شما باید همیشه دیده شوید؛ آن هم بدون اینکه بیننده از تماشای شما خسته شود! آن روز که از هر ing بریدیم، این قصه‌ها هستند که دنیای محتوا و تجارت رباتیک را برای ما انسانی می‌کنند. من ادبیات‌خوانده‌ام. این را گفتم که تأکید کنم از اعجاز روایت و داستان خوب می‌دانم و قدرتش را هم هیچ دست‌کم نمی‌گیرم؛ اما آن سررشتۀ جادویی که از قصه‌ها می‌گذرد و به کسب و کار می‌رسد را لای هیچ واحد دانشگاهی، کتاب یا جزوه‌ای ندیده‌ام. شما این حکایات نادر را فقط از کسی می‌توانید بشنوید که سری سودایی در متن و ادبیات دارد و دستی هم بر آتش داد و ستد! اصلاً بگذارید برای یک بار هم که شده، هنر برای هنر نباشد!

ما با کشمکش‌های زیادی در قلبمان پنجه نرم می‌کنیم. گاهی می‌دانیم کجا باید برویم و گاهی نمی‌دانیم. گاهی هم در انتخاب راه و روندش مستأصل می‌شویم. بدتر آنکه اگر شما هم مثل من به بلای آسمانی کمالگرایی گرفتار باشید، از تصور رقابت در این همه شتاب به دام تشویش می‌افتید یا فلج می‌ایستید. مژدۀ من برای شما این است که احسان طریقت هم به همین بلا مبتلاست! من تا به امروز احسان طریقت را از نزدیک ندیدم؛ اما به نظرم پیروز میدان نقطه طلایی باشد. نقطۀ تعادل و هماهنگی میان کمالگرایی و تجربه‌گرایی! راستش کلاس ما فقط دربارۀ داستان‌سرایی در کسب و کار نبود. کلاسی بود که کمک‌‌مان کرد تا ترس‌هایمان را زیر پا پله کنیم و از آن بالا برویم. خلاصه اینکه یک بار برای همیشه خودمان را داخل بازی بیندازیم! احسان طریقت می‌داند از پادکست، محتوا، مخاطب، دانشجو و شما چه می‌خواهد. تکلیفش با خودش روشن است و تکلیف شما را هم با خودش و خودتان به سرعت یکسره می‌کند. مهم نیست از او چند تا تکنیک یاد می‌گیرید؛ بالاخره جورواجور تکنیک همه جا پیدا می‌شود! مهمتر این است که یاد می‌گیرید با چه ترفندی آن به کار ببندید و به کدام تکنیک کی و چقدر جدی توجه کنید و کی فراموشش کنید!

شما نمی‌توانید از احسان طریقت فرار کنید. شما نمی‌توانید روبروی احسان طریقت بنشینید و از او چیزی یاد نگیرید! مهم نیست شنوندۀ پر و پا قرص پادکست‌هایش باشید یا سلیقۀ مطالعاتی‌اش به شما نزدیک یا دور باشد. مهم نیست طرفدارش باشید یا نباشید. کارتان روزی و جایی در میانۀ مسیر به رشتۀ طلایی پیوند حکایت و تجارت گره می‌خورد. پس اگر بار دیگر از گوشه‌ای شنیدید کسی خود را با عبارت «سلام من احسان طریقت‌ام» معرفی می‌کند، جواب سلام او را واجب بدانید و بلند بگویید: «سلام احسان طریقت!»

احسان طریقتکمپروژهداستان سرایی در کسب و کارمارکتینگکپی رایتینگ
دانش‌نیاموختۀ ادبیات فارسی و ایرانشناسی neginanaluyi67@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید