
اگر از من بپرسند «شغل تو چیست؟» احتمالاً پاسخی ساده نخواهم داشت. من، نگین سیدزاده، هرگز آدم تکرشتهای نبودم. در من، همیشه ترکیبی از دغدغهها و رشتههای هنری زندگی کردهاند؛ ترکیبی که نه فقط از سر کنجکاوی، بلکه از میل درونی به ساختن، کشف کردن، و درگیر شدن با جهان اطرافم شکل گرفته است.

در سال ۱۳۸۲، با ورود به دانشگاه تهران در رشته طراحی صنعتی، فقط پا به دانشگاه نگذاشتم؛ پا به مسیری گذاشتم که در آن رشتهها و علاقهها در هم تنیدند. خیلی زود، طراحی گرافیک را بهعنوان مسیر حرفهایام انتخاب کردم و همزمان در فضاهای تخصصی و نشریاتی مشغول به کار شدم. اما گرافیک پایان ماجرا نبود.
من همیشه با چند زبان هنری با دنیا ارتباط برقرار کردهام؛ زبان تصویر، زبان ماده، زبان فرم.
در کنار کار حرفهای گرافیک، عکاسی را آموختم؛ نه در کلاسهای رسمی، بلکه در میدان عمل. از عکاسی صنعتی گرفته تا عکاسی مفهومی، برایم ابزاری بود تا لحظهها و ایدهها را ثبت و ترجمه کنم.

و سفالگری؟ آن از دل خاک آمد. ابتدا یک سرگرمی بود، بعدها اما کارگاهی شد به نام آسمان سفالی؛ جایی برای شکل دادن به رؤیاها. با همان دستها، طراحی زیورآلات را هم شروع کردم. ابتدا تجربه، بعد حرفهایگری. تا جایی پیش رفتم که به سراغ ترجمه یک کتاب در زمینه سفال رفتم. کتابی که متأسفانه بهواسطه پاندمی و مهاجرت، هنوز نیمهکاره مانده، اما روزی تمامش میکنم. چون آن هم بخشی از من است.

امروز، نگین سیدزاده هستم؛ طراح ارشد گرافیک با نزدیک با دو دهه سابقه حرفهای، متخصص در چاپ و نشر، و همچنان عاشق یادگیری. اما فرق من با کسی که صرفاً در یک رشته متمرکز بوده چیست؟ هیچ برتریای نیست، فقط یک تفاوت در ساختار ذهن و تجربه است.

من یاد گرفتم که چطور بین طراحی گرافیک و طراحی صنعتی، بین فرم بصری و تجربه حسی، بین خلاقیت تجاری و هنر ناب، یک پل بسازم. هر رشته برای من مثل یک ابزار موسیقی در ارکستر وجودیام است؛ اگر یکی را حذف کنی، چیزی ناقص میماند.
باور دارم مسیر من هنوز تمام نشده. پروژههایی در راهاند، ایدههایی در ذهن و دستهایی آماده خلق.
من، نگین سیدزاده، همچنان در حال تجربه، آموختن و ترکیب کردنم. چون گاهی، مسیر ما را خود ما طراحی میکنیم...
#نگین_سیدزاده
#طراح_گرافیک
#هنرمند
#طراح_چندرشته_ای