مثلثهای ذهن من:
جالب میشه واسه اسمِ یه کتاب، نه؟
یا واسه اسم یه نمایشگاه نقاشی ک پر از مثلث باشه؟ (البته اصلاً نمیدونم نمایشگاهها باید اسم داشته باشن یا نداشته باشن ...)
یا اسم اتاق رویاهام ک دیوارش پر از مثلث باشه ...
روزایی ک ذهنم پر از مثلثه یه گوشهی کوچیک دیوارِ اتاقُ اندازهی همون روز مثلثی کنم ...
دیگه بعد از یه سال گوشهی خالی باقی نمیمونه ... می رم تو اتاقهای دیگه، حال،دیوارای راهپله ... شاید مثلثهای ذهنم اونقدر زیاد بشه که بزنم تو کار گرافیتیهای مثلثی توی شهر رویاییم ...
کاش میشد، یعنی کاش میشد وقتی فکرهای مثلثیمون رو نقاشی میکردیم، ذهنمون سبکتر و مثلثهاش آرومتر میشدن ...(راستش آرومتر ک میشن ولی تضمینی نیست توی روز مثلثیِ بعدی دوباره پیداشون نشه ....)
مثلثهای هیچ دو تا آدمی شبیه هم نیست، مثل اثر انگشت یا شاید اصلا ذهن بقیه مثلثی نباشه میتونه مربعی یا دایرهای باشه ...
#نگینض_نوشتهای_مثلثی