
این واضح است که بخش عمده و بنیادین نظام اقتصادی و سیاسی و مناسبات بین الملل جهان اسلام در درون و یا برون از خود با کل جهان سرمایه داری غرب، مبتنی بر موجودیت پدیده ای بنام اسرائیل است و بر همین محور به پیش می رود. ماهیت رابطه جهان اسلام با مابقی جهان و خاصه اروپا و آمریکا که یکی از ارکان وجودی مسلمانان مدرن است منوط به دوستی یا دشمنی با اسرائیل می باشد مثل معضله تکنولوژی اتمی یا سازمان تجارت جهانی. موجودیت صهیونیزم، کل جهان و خاصه جهان اسلام را مواجه با مسئله بودن یا نبودن نموده است .
با این مقدمه این سئوال قابل تأمل حیاتی است که اگر همین اینک بناگاه صهیونیزم محو گردد و آرمان مسلمین محقق گردد چه اتفاقی خواهد افتاد و مسلمین و حکومتهایشان چه وضعی پیدا می کنند؟ درباره درک اهمیت این سئوال شما را به مقاله دیگری در این نشریه تحت عنوان «فلسفه بنی اسرائیل» رجوع می دهیم .
بنابراین مسلمین جهان و حکومتهایشان بایستی پیش از اینکه به نابودی صهیونیزم فکر کنند به موجودیت منهای صهیونیزم خود بیندیشند و وضعیت خود در جهان را متصور شوند و برای آن پیشاپیش یک ایدئولوژی مدون ارائه دهند .
علاوه بر این حقیقت دیگر اینست که وجود صهیونیزم و اسرائیل منبع تغذیه ای مهمتر از بی هویتی مسلمین ندارد و بمیزانی که مسلمین برای فرهنگ و اقتصاد و دیپلماسی خود موجودیتی مستقل دست و پا کنند فلسفه وجودی اسرائیل روی به تحلیل می رود و دیگر امپریالیزم هم انگیزه مهمی برای حفظ آن در جهان اسلام نخواهد داشت .
وجود صهیونیزم و اسرائیل دال بر بی وجودی ماست هر گاه که ما موجودیت یافتیم وجود اسرائیل محکوم به انهدام است. نفی و نفرین بر اسرائیل بخودی خود برای ما موجودیتی پدید نمی آورد هر چند که لازم است ولی کافی نیست .
منبع:دائرة المعارف عرفانی، جلد 5، اثر استاد علی اکبر خانجانی