
تقوا و عرفان
بخش عمدهای از اشعار و ادبیات عرفانی ما گوئی با زهد و تقوا سر جنگ دارد که یکی از مشهورترین آن غزلیات #حافظ شیرازی است که ملعبه دست فاسقان و تبهکاران و منافقانی است که کباده عشق و عرفان بدوش میکشند و با هر بیتی از حافظ یا مولانا عملی فاسقانه و رذیلانهای را توجیه و تقدیس میکنند.
این وضع یکی از علل اصلی جنگ اهل فقه با این ادبیات در طول تاریخ بوده است و چه بسا عارفانی را به مسلخ کشانیده است.
🧠 حقیقت اینست که این جماعتی که زهد و تقوا را ضد خلوص و عشق عرفانی میخوانند خود در قلمرو اخلاص و توحید قرار دارند و دراین وادی دعوی زهد و تقوا یک شرک عظیم است و بقولی در این عرصه شرکی جز تقوا نیست.
این ادبیات و معارف توحیدی مربوط به عبادالله المخلصین است که فنای در ذات حقّ شده اند واز نزد خود هیچ ارادهای ندارند و لذا تلاش برای خویشتن داری همان عُجب و خود بینی و شرک در اراده خداست.
حال تصور کنید آدمی که از حقّ بیگانه است و اصولاً دین را درک نکرده و بوئی از صدق و محبّت الهی نبرده است بخواهد زهد و تقوا را گناه بداند و طبعاً فسق و تبهکاری را عین ثواب و عرفان تصور کند چه دیوانه خانهای پدید میآید از آن نوعی که در بسیاری از دکانهای موسوم به درویشی شاهدیم.
قیاس به نفس نمودن خود با حافظ و #مولوی و امثالهم علّت دیگری از پیدایش این #عرفان_دجّالی است که بایستی آنرا عرفان اموی نامید. در مقابل عرفان علوی.
✅ پس باید شدیداً مراقب باشیم وقتی که حافظ را میخوانیم خود را با او عوضی نگیریم تا همین عقل و دین نیمه کاره خود را هم از دست ندهیم.
📘 از دائرة المعارف عرفانی جلد ششم، فصل دوم، عرفان، استاد علی اکبر خانجانی:➡️
www.khanjany.org