فهرست مطالب
معنای دینی تکنولوژی..
#خر_دجال
تکنولوژی مهد دجالیّت است.
نجات و رستگاری..
سینما
معرفی چند دجال ومکتب دجالی.
اوشو.
نظری بر مکتب کریشنامورتی - عرفان دجالی.
دجالی بنام انرژی درمانی.
حکمت جاوید - دجالیها
آیا دوره تاریخی دین بسر آمده است؟.
بزرگترین معمای عرفانی دوران.
صفات ابلیس و صفات انسانهای شیطان پرست..
تکنولوژی همان دجال بزرگ عصر ماست..
گرایشات کاذب عرفانی.
دجال و امام
بخش عمده ای از روایات مذهبی در اسلام و مسیحیّت و یهود و زرتشت دربارۀ نشانه های آخرالزّمان مربوط به عصر تکنولوژی مدرن است که مقدّمۀ قیامت و پایان تاریخ است. یکی از این نشانه ها نوعی دجال است که تماماً مفهوم تکنولوژیکی دارد.
یا خر #دجال که به درازی چندصد متر است و از دماغش دود خارج می شود و از مقعدش آتش مثل قطار، هواپیما و موشک. و یا پیدا شدن پرنده های آهنین و آتش خوار که همان هواپیماها و موشک هایند.
و یا روایت مربوط به جاده شدن آسمان و دهها نشانۀ دیگر که در قرآن نیز موجود است مثل سوراخ شدن آسمان و بارش تشعشعات مرگبار که همان سوراخ شدن لایۀ اوزون است. و سرریز شدن دریاها که همان سونامی هاست بواسطۀ گرم شدن زمین. که جملگی حاصل تکنولوژی است.
پس آخر الزّمان یک واقعۀ تماماً تکنولوژیکی است و در قرآن آمده که کافران زمین و آسمان را به فساد می کشند. و این انواع آلودگیهای محیط زیست می باشد.
پس تکنولوژی به معنای برون افکنی نفس امّاره و کفر بشر درب گشایش و ظهور دوزخ نیز هست که بقول پیامبر اسلام مادّۀ اصلی دوزخ و غذای اساسی اهل دوزخ مادّه ای بنام «نفط» (نفت) است.
و می دانیم که نفت غذای تکنولوژی است و تکنولوژی پرستان. و امروزه حدود یکصد هزار کالای نفتی تولید می شود که در تغذیۀ بشر مدرن نیز به طرق غیر مستقیم علناً حضور دارد. و بشر آخرالزّمان بشر نفت خوار است.
بنابراین پر واضح است که مکتب اصالت تکنولوژی با هر توجیه، و تکنولوژی پرستی به معنای بکارگیری تکنولوژی در اساس و محور اهداف زندگی جوامع واضح ترین نماد کفر بشر مدرن است هرچند که این تکنولوژی پرستی توجیه مذهبی شود.
تکنولوژی نمی تواند بعنوان اساس و محور حیات جامعه ای موجب هدایت و نجات آن جامعه باشد همانطور که شیطان را نمی توان بخدمت دین و نجات بشر گرفت و از دوزخ نمی توان مدینۀ فاضله و بهشت پدید آورد.
تکنولوژی قلب دنیا پرستی و نفس پرستی و کفر و شیطان پرستی بشر است که علناً هم شاهدیم که آدمهای تکنولوژی زده و تکنولوژی باز آشکارا کافر و ملحد و فاسد و دیوانه و فاقد عقل و اراده و ایمان و عزّت نفس هستند.
همانطور که شیطان باعث غفلت و از خود بیگانه سازی و نسیان و خود - فراموشی انسان است. تکنولوژی قهّارترین و لطیف ترین معجزۀ ابلیس است و هیچ چیزی چون تکنولوژی موجب جنون و جنایت در بشر نیست.
پس واضح است که نمی توان با تکنولوژی برتر به جنگ با امراض و خطرات و مفاسد تکنولوژی رفت همانطور که نمی توان بواسطۀ یک شیطان لطیف تر شیطان سنّتی تری را از نفس خود به بیرون افکند و او را ساقط کرد.
همۀ وعده های علمی – فنّی دروغ و دام است همانطور که وعده های شیطان . و اصلاً تکنولوژی غایت افسونگری و وعده و وعید ابلیس است.
سلطۀ تکنولوژی بر بشر مدرن از سلطۀ اربابان و شاهان در اعصار گذشته بسیار عمیق تر و لطیف تر و مهلک تر است . این سلطه همان سلطۀ ابلیس بر بشر است.
شیطان بزرگ یا ابلیس همان تکنولوژی در معنای وسیع کلمه است که خود ابرقدرتها به مراتب شدیدتر از مردمان جهان تحت سلطه و اسارت آن و برده و مفلوک و دیوانۀ آن هستند.
همانطور که همۀ وعده های شیطان فقط چند روز اوّلش دلچسب و لذیذ می آید و عاقبت به فلاکت و هلاکت می انجامد همۀ وعده های علمی– فنی همینگونه اند. خیرهای حاصل از تکنولوژی فقط برای به دام انداختن انسان است و دربهای باغ سبز بهشت هستند که چون بر آن وارد شدی عین دوزخ است.
و ناجی آخرالزّمان نیز ناجی انسان از اسارت تکنولوژی است و لاغیر . زیرا تن و دل و روان و روح انسان و اخلاق و وجدان و عقل و شرف و عصمت او تماماً به پای تکنولوژی قربانی شده است و وعده های تکنولوژیکی.
تکنولوژی و جهان صنعت درک اسفل السّافلین است که بقول قرآن انسان در آن نه می ماند و نه می رود، نه زنده است و نه مرده ، نه هست و نه نیست.
تکنولوژی مظهر غایت نبوغ ابلیس در نفس بشر است.
و این است که در روایات دینی آمده که در آخرالزّمان مؤمنان در ارتفاعات و بدور از شهرها و گاه در غارها زندگی می کنند و در انتظار ظهور ناجی بسر می برند و اینان تنها افرادی از جوامع بشرند که سالم باقی مانده اند و نسل بشر را هم اینان ادامه می دهند و بمانند اصحاب کهف می باشند (علیع)–
برای رهائی از دوزخ تکنولوژی هیچ راه حلّ تکنولوژیکی وجود ندارد و این نوع راه حلّ ها آخرین ترفند ابلیس است.
آری! می پرسید که پس چه باید کرد ؟ آیا باید به غارها گریخت و عصر حجر را از نو آغاز کرد؟
یک راه حلّ کوتاه مدّت و موقتی وجود دارد که بایستی بطور اورژانس به اجرا گذاشت و آن اینکه تاحدّ امکان بایستی از زندگی در شهرهای بزرگ گریخت و از استفادۀ افراطی و روزمرّه از ابزار و آلات تکنولوژیکی بخصوص اتومبیل و تلفن و کامپیوتر پرهیز نمود و این استفاده را به حداقل رسانید و فقط مربوط به امور اورژانس و حیاتی ساخت.
و امّا راه حلّ اساسی و قطعی و تاریخی همانا ظهور ناجی موعود است که بهشت زمینی را پس از برچیدن این تمدّن تکنولوژیکی به بشریّت باقی مانده بر روی زمین هدیه می دهد . بهشتی که مقدّمه ای بر بهشت اخروی است که در قلمرو لقاء الله در عالم خاک و قبل از قیامت کبریٰ ممکن می شود.
امروزه قلب و محور تقوی بایستی پرهیز از تکنولوژی و فرآورده های تکنولوژیکی و ابتلائات آن باشد. اینست معنای واقعی تقوای آخر الزّمانی. این بمعنای دوری جستن از قلب همۀ مفاسد و جنون و جنایات آخرالزّمان است.
تکنولوژی را بایستی چشم و گوش و دهان و دست و پای ابلیس دانست. تکنولوژی تجسّد ابلیس است و صنعت هم تجسّد زمینی دوزخ.
پس فرار از شهرهای بزرگ و زندگی صنعتی و پناه بردن به زندگی طبیعی و روستائی کمترین کاری است که می توان کرد و باید کرد . این حداقل تلاش برای نجات دین و دنیا و دل و عقل و وجدان و عصمت و سلامت است و استفاده از فرآورده های صنعتی را به حداقل ممکن رسانیدن . این عین گریز از ابلیس و دوزخ است. و البته این گریز نیز فقط بواسطۀ یک بیداری و توبه ممکن می شود و لاغیر.
آنان که امام زمان را هم آورندۀ تکنولوژی های برتر می پندارند خود سخنگویان ابلیس و عین دجالند . امام زمان بواسطۀ وجودش حیات بهشتی را بر زمین به ارمغان می آورد و خط بطلان بر تاریخ تمدّن تکنولوژیکی بشر می کشد و به بشر می نمایاند که بدون این علم بغی و با اتّکاء به علم لدنّی خود می توانسته است که زمین را برای خود بهشت سازد. امام زمان ظهور همۀ اسماء و صفات الهی است و مدینۀ فاضلۀ او مدینه ای در محضر پروردگار است. مدینۀ لقاء الهی است. مدینۀ عرفان حقّ است.
همانطور که تاریخ تمدّن تکنولوژیکی بشر عرصۀ ظهور و تجسّم نفس امّاره است. مدینۀ فاضلۀ امام زمانی و تمدّن امامی عرصۀ ظهور نفس راضیه و مرضیه است و خود ایشان مظهر نفس واحدۀ بشری و بلکه نفس واحدۀ هستی است که کلّ کائنات را به خدمت زمین و اهل زمین می کشاند و زمین را جنّات نعیم خداوند می سازد . و آن دورانی است که بقول قرآن ، زمین به نور خداوند مشعشع می شود و همۀ برکات و رزق طیّبۀ خود را ارزانی می دارد.
از این دیدگاه آخرالزّمان به معنای پایان تاریخ ظهور و بروز نفس امّارۀ بشر یعنی تاریخ تمدّن تکنولوژیکی و استکباری و کافرانه است.
خود تاریخ تمدّن تکنولوژیکی و تکنولوژی در ذاتش دارای هویّت خود - برانداز است و بدست خود بر می افتد و این همان صفت کفر است همانطور که انسان تکنولوژیکی موجودی ضدّ خویش و خصم خویشتن است علیرغم میل خویش. ایدز، کراک، رادیوآکتیو، همجنس گرائی نشانه هائی از این خود براندازی ذاتی انسان تکنولوژیکی در آخر الزّمان است. تمدّن تکنولوژیکی تمدّنی به رهبری ابلیس بوده است که در آخرالزّمان به اوج خود رسیده و بر خود می شکند و در خود فرو می پاشد بهمراه حامیانش.
در مجموعۀ آثارمان نشان داده ایم که چگونه همۀ فرآورده های تمدّن تکنولوژیکی ضدّ انسانی، ضدّ عقلانی و مالیخولیائی است و همۀ ارزش هایش دیالکتیکی و خود برانداز است و واژگون سالار درست مثل انسان تکنولوژیکی: طب ضدّ سلامتی، عشق ضدّ محبّت، آزادی ضدّ ارادۀ بشری، دموکراسی ضدّ مردمی و مذاهب ضدّ مذهب و ارتباطات ضدّ رابطه و برابری های ضدّ عدالت و ... و هر چیز و معنائی ضدّ خودش و نهایتاً انسان ضدّ انسان! آیا این یک تمدّن و فرهنگ و تاریخ سراسر ابلیسی نیست؟
در آخرالزّمان همۀ این ضدیّت ها به اوج رسیده و در خود منفجر می شود و این انفجار آستانۀ ظهور ناجی و گشایش جنّات نعیم است. مجموعه آثار ما آماده گی عرفانی برای رویاروئی با چنین وضعیّتی است که در آن زندگی می کنیم.
در قلمرو تکنولوژی همۀ امور مالیخولیائی و دارای هویّتی واژگونسالارند و مالیخولیائی ترین امور همانا دین و اخلاق و معنویّت هستند. و لذا فلسفه و اندیشه و احساس و هویّت بشر باقیمانده در سیطرۀ تمدّن تکنولوژیکی همانا نیهیلیزم و اراده به قدرت برای قدرت است و این مذهب و مسلک نهائی تمدّن تکنولوژیکی در آخرالزّمان است که امروزه در سراسر جهان و در آحاد بشری شاهدش هستیم:
پوچی، قدرت، جنون و جنایت، آخرین مفاهیم باقیمانده در آخرالزّمانند.
و سائر ارزشها و ادّعاها در نزد افراد و گروهها و دول و ابرقدرتها تماماً دروغین و نقاب ابلیس برای فریب دیگران است که حفظ آن روز به روز شاقه تر می شود و لذا کفر پنهان مستمراً قهّارتر و رسوا تر می شود و در این واقعه حکومتها و جوامع مذهبی تر دچار اشدّ نفاق و جنون و عذاب می شوند و آخرین انقلابات این عصر حاصل طغیان کفر آشکار برعلیه نفاق است. و این آماده گی جهانی برای ظهور حقیقت و ناجی آخرالزّمان است. زیرا از قلب این کفر آشکار جهانی ، افراد و جریانات مخلص دینی و عرفانی بتدریج رخ می نمایند و راه خود را از تمدّن تکنولوژیکی جدا می کنند این نخستین هسته های پیدایش ظهور است که نخستین یاران و پیروان ناجی را می پرورد. و این رویاروئی تمامیّت کفر آشکار با تمامیّت دین و ایمان است، رویاروئی جنون آشکار با عقل. این رویاروئی معنای صنعت با طبیعت و فطرت بشری است.
عذاب و آتش موجود در بطن صنعت و تکنولوژی است که بشریّت را گروه گروه بسوی طبیعت و فطرت و اخلاق و ایمان سوق می دهد. این طبیعت گرائی روسوئی و از نوع هیپی گری نیست بلکه طبیعت گرائی عرفانی و اخلاقی است. در حقیقت از قهقرای طبقۀ هفتم دوزخ و درک اسفل السافلین است که درب نجات گشوده میشود که بر آستانۀ این گشایش همانا امام زمان در انتظار است که:
بر جنّت من و عبودیّت من و رضایت من وارد شوید.
و این پایان تاریخ بهشت سازی تکنولوژیکی بشر است و پایان تاریخ استکبار و نفس امّاره . پایان تاریخ مالکیّت و سلطه و استثمار. و پایان تاریخ دروغ و دروغی بنام تاریخ تمدّن!
و تمدّن حقیقی بمعنای گردهمائی عاطفی وعرفانی بشر آغاز می شود. و این سرآغاز تاریخ دوست داشتن است. برخلاف تاریخ تمدّن تکنولوژیکی که تاریخ سلطه و نفرت است که لباس عشق بر تن کرده است. پایان تاریخ دوزخ زمینی!
دوزخی که رهبرش یعنی ابلیس پیروانش را با شعار و وعدۀ عشق و آزادی بهمراه خود کشانید و چند هزار سال مرید و بازیچۀ خود کرد و در درک اسفل السّافلین سرنگون ساخت و از آن بالا با پوزخندی چنین گفت:
شرم بر تو ای فرزند آدم که خدایت را رها کردی و مرا پیروی نمودی!!
آیا خدایت را و زمینی را که برای تو آفریده بود کافی نیافتی که جهان را به فساد کشیدی تا رزق لذیذتری کسب کنی؟
تکنولوژی عرصۀ ظهور دوزخ در عالم خاک است. پس از فروپاشی این دوزخ زمینی نوبت ظهور جنّت است که با ظهور ناجی موعود آغاز می شود.
ولی یک انسان مؤمن و عارف و سالک سیر الی الله از تاریخ سبقت گرفته و از دوزخ خارج شده و بر جنّات نعیم پروردگارش وارد می شود و البته امامش را به تنهائی دیدار می کند و این دیدار شاه کلید گشایش درب بهشت زمینی است و نجات و رستگاری که معرفت بر آخرالزّمان و تصدیق معارف آن مقدّمۀ واجب این نجات می باشد.
رهائی از دوزخ تکنولوژی قبل از هر چیزی مستلزم معرفتی یقینی دربارۀ وضع موجود است یعنی دوزخ شناسی در همۀ ارکانش اعم از ارتباطات دوزخی ، تغذیه و بهداشت و طبّ دوزخی ، محیط زیست دوزخی، فرهنگ و ادبیات و فلسفه های تقدیس دوزخ و فلسفه های سیاسی دوزخ و از همه مهمتر مذهب و معنویّت و عرفان دوزخی. و مجموعه آثار ما شرح دوزخ دوران ماست و لذا مطالعه و درک و تصدیق معارف این مجموعه از اهمّ واجبات جهت خروج از دوزخ است و امری اجتناب ناپذیر است و تجربۀ کسانی که از این معارف تاکنون برخوردار شده اند حجّتی آشکار بر حقانیّت این ادّعاست که جملگی احساس نجات را فریاد کرده اند و این حکمت علوی را با فریاد تصدیق نموده اند که: براستی دوزخی جز بی معرفتی نیست و هرکه خود را شناخت نجات یافت! [1]
تکنیک و هنری است که انسان از طریق آن امیال و هوس ها و اعمال خود را توجیه و تقدیس و جاودانه می انگارد و دچار اشدّ خود – شیفتگی می گردد و لذا به خود اجازه هر کاری را می دهد و به سوی جنون و جنایت میرود . سینما دجال آخر الزّمان است . [2]
#اوشو
دموکراسی
انرژی درمانی
خام خواری
کارلوس کاستاندا
#کریشنامورتی
سیمون دوبوار
سینمای حقیقت
#جهانی شدن
پیوند ژنتیک
شیمی درمانی
کارل پوپر
برابری زن و مرد
فمینیزم
اینترنت
اشعه درمانی
بیمه ها
بانکها
داروهای روان گردان
عشق غیر متعهد
واکسن ها
تعلیم وتربیت اجباری [3]
یک دجال عرفانی در نیمۀ دوّم قرن بیستم و از اهالی هندوستان بود که مدّعی بود که همان رجعت بودا و تجسّد خداست . این دجال که خود را تحت الفاظ عارفانه و شاعرانه پنهان ساخته بود بتدریج رسوا گشت و در اواخر عمرش تحت حمایت سازمانهای اطّلاعاتی بریتانیا و آمریکا مشغول به لجن کشیدن قداست ها شد و کتاب "بهگودگیتا " مهمترین کتاب مقدّس هندو را به سخره گرفت و رسالت یافت تا شخصیّت و قداست "گاندی" ناجی ملّت هند را نیز به لجن بکشد و از اعتبار ساقط کند و او را مردی ابله و شارلاتان و تاجر مسلک معرّفی کند .
بهر حال عاقلان به ماهیّت او دست یافتند ولی ابلهانِ شارلاتان همچنان به پرستش این بودای مضحک و انگلیسی ادامه می دهند تا رسوا شوند . عمدۀ طرفداران او هیپی ها و همجنس گرایان و معتادان و بزهکاران اجتماعی هستند .[4]
کریشنامورتی بهمراه تعدادی دگر از جمله کاستاندا و اوشو از جمله بانیان تئوسوفی لائیک در عصر جدید هستند و این بمعنای عرفان لامذهب و یا لامذهبی عرفان است؟! و لذا کل این جریانات مدرن تئوسوفی که جملگی از آمریکا برخاسته اند فقط بانی و حامی هیپی گری و لاابالیگری فلسفی و تئوریک بوده و عملاً در خدمت تقدیس مفاسد اخلاقی ازجمله همجنس گرائی و اعتیاد بوده اند و یا نوعی نیهیلیزم مقدس مآبانه که احساس خود را بر نفی و انکار باورهای مذهبی و فضایل اخلاقی نهاده است.
هرچند که کسی چون کریشنامورتی دارای چنین نیتی نبوده است ولی به چنین نتیجه ای رسیده است و به همین دلیل در آخرین ایام اقامت طولانی مدت خود در آمریکا اعتراف می کند که حتی یک نفر آدم جدی در غرب پیدا نکرده است. چرا که آموزه های او فقط بولهوسی و لیبرالیزم اخلاقی را عرفانیزه می کند و نام این مکتب را عشق و آزادی روح می نامد.
کریشنامورتی به گمان خود با ویرانسازی مبانی اخلاق و منطق کلیشه ای و کهن مذاهب موفق به احیای اخلاق عرفانی می شود ولی هرگز چنین نشد و آنچه که تقدیس شد فقط نفس این ویرانسازی بود و بس. بدینگونه باید براستی این مکتب را که در سراسر جهان پیروان دارد یک عرفان دجالی و دجال عرفانی دانست و خطرات بس لطیف آنرا به نسل های جوان هشدار نمود.
این یک عرفان امپریالیستی است و امپریالیزم عرفانی که واژه عشق را مبدل به بزرگترین نیرنگ عصر جدید ساخته است.در عرفان عملی و تئوسوفی کهن یونانی و هندو اگر اخلاق و شریعت و آداب سنتی و تاریخی زیر پانهاده می شود و در مقابل یک مرید سالک معرفت تحت ارادت عرفانی و اطاعت بی چون و چرای یک عارف پاک قرار می گیرد تا از ورای مذهب موروثی به اصول و ارکان فطرت دینی در خودش نائل آید.
ولی در مکتب کریشنامورتی این هر دو اصل عرفانی زیر پا نهاده شده و بلکه به کلی طرد گردیده است هم اخلاق و شریعت تاریخی و هم ارادت عرفانی و وجود یک پیر طریقت. و این یک حماقت عظیم است که در همه مکاتب تئوسوفی مدرن رخ داده است و لذا حاصلش جز جنون و تباهی نبوده است. و این نه اساس دینی دارد و نه عرفانی و نه عقلانی و اخلاقی. این یک نیهیلیزم ملوس و مهلک وشیطانی است. به همین دلیل این مکاتب شدیداً مورد علاقه و حمایت محافل امپریالیستی قرار گرفته و آثار این عارفان بی عمل را در سراسر جهان به همه زبانها ترجمه و به قیمت نازل در اختیار نسل جوان قرار می دهند.
این مکاتب شبه تئوسوفی فقط توجیه و تقدیس بی هویتی است و بی هویتی را تبدیل به هویت می سازد و فلسفه بولهوسی و افسارگسیختگی اراده است. خدای این مکاتب عیناً نفس دیوانه و بازیگر آنهاست و آنرا وحدت وجود مدرن می نامند. پرواضح است که این مکاتب جز ابلهان را نمی فریبد و از هیچ اصل و اساس عقلی یا فلسفی و عرفانی و اخلاقی پیروی نمی کند و مقوله خودشناسی در این مکاتب عین خود فریبی و خودستائی است.[5]
عدّه ای بیمار روانی و شیّاد را می بینی که خود برای یک لحظه آرامش و مهار اعصاب متوسّل به انواع داروهای روان گردان هستند و تشنج و انحطاط و بی روحی و هلاکت از آنها فریاد میزند ولی ادعای انتقال انرژی و روح و معنویّت به مردم را دارند و دم از پرواز روح و ارتباط به عوالم ماورای طبیعی می زنند و با انجام مقادیری ادا و اطوارهای سینمائی مبالغ نجومی را از مردم بیچاره می ستانند و هرکسی هم که بر بیحاصلی این واقعه معترض شود متّهم به بی لیاقتی و ناتوانی روح و عدم آمادگی دریافت انرژی می شود.
و وحشتناکتر از این که از جانب دولت جواز کار و تشکیل کلاسهای به اصطلاح انرژی درمانی و متافیزیکی دارند و قانوناً مردم جاهل و درمانده را به لحاظ عقل و ایمان سر کیسه می کنند و جیب آنها را هم غارت می نمایند. این مالیخولیا نیز مثل بسیاری دیگر از مفاسد سوغات فرنگ است مخصوصاً بریتانیا و آمریکا.
یکی از ویژگیهای اکثر این آدمهای ناقل روح و انرژی، جنونهای آنی است که هر چند وقت یکبار سر از بیمارستان در می آورند به این بهانه که از بس که بمردم روح و انرژی منتقل کرده اند خودشان کم آورده و دچار انحطاط انرژی و سقوط روح شده اند. این سوداگران روح و انرژی عواقبی بس هولناک دارند.
این دجالها که به عذاب اعمال پلید خود دچارند خود بیش از هر کس مستحق دریافت اندکی عقل و وجدان و شرف هستند تا دست از این پلیدی و کثافتکاری بر دارند و از خدا بترسند. و عجب اینکه همواره تعدادی از این شیادان رسوا می شوند ولی با اینحال نه دولت فکری بحال اینها می کند و نه مردم روی از آنها بر می گردانند.
این خود عذابی است که بر کل مردم ما سایه افکنده است. عذاب بی ایمانی و بی شعوری که رونق بازار مالیخولیائی ترین خرافات شده است.[6]
هر حقیقتی دجالی دارد و :
دجال عرفان ، لاابالیگری است .
دجال علم ، دانشگاه است .
دجال عدل ، دموکراسی است .
دجال صدق ، بی حیایی است .
دجال ارادت ، تقلید است .
دجال حکمت ، پزشکی است .
دجال ذکر ،ورد است .
دجال عشق ، ایثار است .
دجال ایمان ، بیمه است .
دجال حجاب ، شیکی است .
دجال آخرالزمان ، تکنولوژی است .
دجال اختیار ، آزادی است .
دجال عصمت ، فمینیزم است .
دجال توحید ، خدای خیالی است .
دجال واقعیت ، آرزو است .[7]
اگر چنین است:
. پس چرا همه مردمان جهان به هنگام گرفتاری خود، خدایا خدایا می کنند؟
. پس چرا تعداد معابد در سراسر جهان روز به روز بیشتر می شود؟
. پس چرا آدمها در قبال شرارت خود دچار اینهمه عذاب روح می شوند؟
. پس چرا امروزه بیش از هر دورانی گرایش به امور ماوراء طبیعی خودنمائی می کند؟
. پس چرا اینهمه دجالان مقدس نما دارای دکانهای پررونقی شده اند؟
. پس چرا در طی قرن اخیر صدها فرقه جدید مذهبی و عرفانی پدید آمده است؟
. پس چرا حتی تبهکاران و صاحبان قدرتهای جهانی هم سعی می کنند اعمال خود را مذهبی بنمایند؟
و به دهها دلیل دیگر نه تنها امروزه عمر تاریخی دین بسر نیامده که بیش از هر دوره ای بشر خود را نیازمند به دین احساس می کند و دین خدا را تنها راه حل همه بدبختی های خود می داند. امروزه عصر جهانی شدن و جدی شدن و تمام عیار شدن دین در حیات روزمره می باشد. امروزه عصر خالص شدن و کامل شدن دین در بشر است و دیگر مذهب شرک پاسخگوی بشر نمی باشد. امروزه دین تبدیل به یک نیاز مبرم و اورژانس شده است. جز در دین خدا هیچ پاسخی برای هیچ مسئله ای وجود ندارد. [8]
چرا بشر مدرن هر چه که به لحاظ صورت و ظواهر زندگی و آداب حیاتی و علوم و فنون زیست و آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت جهانی و خوراک و پوشاک و همۀ مصارف و نیازها و دردها و بن بست ها و شرایط حیاتی بر روی زمین و حتی زبان و گویش و ادبیات و طرز فکر و باورها و احساسات و عشق و نفرت ها بسوی همسانی و تشابه و وحدت می رود و به اخبار و اطلاعات و آگاهی های مشترک می رسد و جامعۀ بشری تبدیل به یک دهکدۀ جهانی می شود و همه در جریان احوال و اعمال و حوادث همدیگر قرار می گیرند ولی به لحاظ روحی روز به روز تنهاتر و دورتر و بلکه غیرقابل تحمل تر و عدوتر می شوند و هر فردی تبدیل به یک سلول انفرادی محبوس در تن خود می شود که این دژ انفرادی را مسلح تر می سازد تا کسی به حریم تنهائی او نزدیک نشود و به او راه نیابد در عین حال که از تنهائی نفرت دارد و شبانه روز از آن می گریزد دربدر به جستجوی یک دوست است و نمی یابد. چرا؟
این بزرگترین و محوری ترین و جهانی ترین مسئله و معما و تضاد وجودی انسان مدرن است. این به چه معنائی است؟ چرا چنین است و چه راه حلی دارد؟
چرا بشر مدرن هر چه که شبیه تر و همدردتر می شود ضدتر می شود؟
چرا بشر مدرن هر چه جمع تر می شود به لحاظ روانی فردتر و تنهاتر می شود؟
چرا بشر مدرن هر چه همدردتر می شود دردمندتر می شود و از هم می گریزد؟
راز این همسانی و شباهت و تجمع روزافزون چیزی جز تکنولوژی نیست.
پس سئوال اینست که چرا تکنولوژی بشر را با چنین معما و تضادهائی روبرو کرده است؟
چرا بشر مدرن هر چه که به امیال خود نزدیکتر می شود و بکامتر می گردد شاکی تر و یاغی تر و متشنج تر و هراسانتر و تروریست تر می شود؟
این بکام رسیدگی نیز از برکات تکنولوژی مدرن است.
پس چرا تکنولوژی روز به روز بشر مدرن را قحطی زده تر و وحشت زده تر و دیوانه تر می سازد؟
تکنولوژی موجب تجمع و نزدیکی فیزیکی و خبری روزافزون انسانها و جوامع با یکدیگر شده است. پس چرا این نزدیکی باعث دوری و بلکه نفرت باطنی شده است؟
چرا تکنولوژی بشر را به نفرت از یکدیگر و بلکه خودش رسانیده است؟ به خودکشی! اعتیاد! ترور!
در حقیقت باید گفت که در کار تکنولوژی یک تکنولوژی بسیار لطیف فریبنده و شیطانی وجود دارد.
آیا تکنولوژی تکنولوژی چیست؟
آیا روح تکنولوژی چیست؟
آیا خدای تکنولوژی چیست؟
هر چه باعث فریب بشر شود شیطانی است. پس تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی همان ابلیس است. و خدای تکنولوژی ابلیس است.
یکی از ترفندهای دیگر ابلیس در قرآن زیباسازی و موجه کردن و تقدیس اعمال بشر است. و این تماماً در ذات تکنولوژی است.
یکی دیگر از صفات ابلیس کبر و غرور در بشر است. و بشر مدرن و تکنولوژیست متکبرترین و مغرورترین بشر تاریخ است. آدمهای پشت کامپیوتر را نگاه کنید!
یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که انسانها را به عذاب می افکند و رسوا می سازد. و این نیز صفت بارز دیگری از تکنولوژی است که ذکرش رفت.
یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد تفرقه و عداوت و جنون و جنایت در بشر است و این هم از صفات بارز تکنولوژی است همانطور که ذکرش رفت.
یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن وعده دادن و عمل نکردن است. و این هم از صفات برجستۀ تکنولوژی و مدرنیزم حاصل از آن است.
یکی دیگر از صفات ابلیس اینست که انسان را از فقر آینده می ترساند و سپس بدنبال خودش می کشد. و این هم ویژگی تکنولوژی و عصر مدرنیزم است.
یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد شتاب و حرص در بشر است که این دیگر بزرگترین صفت تکنولوژی است که ذات سرعت و شتاب می باشد. و تکنولوژی یعنی تکنولوژی سرعت.
یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر هوسبازی و تنوع پرستی است که تکنولوژی خدای ایجاد هوس در بشر است.
یکی دیگر از صفات ابلیس انکار امر خداست. و عصر تکنولوژی عصر کفر آشکار است و آدمها هر چه تکنولوژی پرست ترند کافرترند.
یکی دیگر از صفات ابلیس به بردگی کشانیدن مرد به دست زن است و این هم از ویژه گی تکنولوژیزم است که شعار برابری زن و مرد و بلکه برتری زن می دهد.
یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که پاکی و پلیدی و حق و باطل را در نزد بشر مساوی می سازد. و عصر تکنولوژیزم عصر برابری همۀ ارزش های خوب و بد است. و خود تکنولوژی همان تکنولوژی همسان سازی همه امور است.
یکی دیگر از صفات انسانهای شیطان پرست در قرآن اینست که بظاهر متحدند و به باطن قلوبشان از هم نفرت دارد. و این ویژگی انسان تکنولوژیست و مدرن است: همه با هم و منزجر از هم!
یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر ایجاد عداوت بین زن و شوهر است. و این از ویژگی انسانهای تکنولوژی پرست می باشد و جوامع پیشرفته صنعتی که خانواده را منهدم کرده اند. تکنولوژی برابرسازی زن و مرد باعث انهدام خانواده و نهایتاً انهدام تمدن بر روی زمین است.
بنابراین تکنولوژی شناسی عین ابلیس شناسی در قرآن است. پس تکنولوژی تجسد ابلیس در جهان ماست. همانطور که همه صاحبان بزرگ پیشرفته ترین تکنولوژیها همانا امپریالیست ها و صهیونیست ها و آدمخواران و جهانخواران بین المللی هستند و شیطان های بزرگ.
و دیگر از صفات ابلیس ایجاد بخل و سلطه گری و سروری و احساس کبر و برتری بر سائر مردم است که این در رأس صفات امپریالیزم است که خدای تکنولوژی است که قصد رهبری بر کل جهان و بشریت را دارد.
پس تکنولوژی همان دجال بزرگ عصر ماست و همه ویژگی های دجال در روایات مذهبی درباره تکنولوژی مصداق یافته است. همچون خر دجال که خری آهنین و غول پیکر است که از دهانش آتش و از مقعدش دود خارج می شود. و این ماشین آلات و صنایع و قطار و هواپیماها و موشک هاست یعنی خود تکنولوژی.
آیا نه اینست؟!
یک سئوال: آیا می شود در مسابقۀ تکنولوژی و رسیدن به تکنولوژیهای برتری که در نزد شیطان است نجات یافت و به خدا رسید؟
آیا از طریق دجال و شیطان می توان بر دجال و شیطان مسلط شد؟
آیا به یاری شیطان می توان به خدا رسید؟
پاسخ به این سئوال با علمای دینی و روحانیون و مراجع اعظم است!
پس پرواضح است که شیطان بزرگ آمریکا نیست بلکه تکنولوژی است و تکنولوژی پرستان و صاحبان تکنولوژیهای برتر هم لشکریان شیطان هستند که البته آمریکا فرمانده کل قوای این لشکر است و هر فرد و جامعه و نظامی که به تکنولوژی پرستی مبتلا می شود به این لشکر ملحق شده و از جنود شیطان است.
و اما برخی از ما سئوال می کنند که «خود شما هم که از اینترنت و تکنولوژی برای پیام رسانی استفاده می کنید.» پاسخ ما: برای پیام رسانی به اهالی دوزخ بایستی از جان گذشت و وارد دوزخ شد تا آنان را از مکر شیطان باخبر کرد که: این دوزخ است نه بهشت!
پس این از ایثار ماست. و آنانکه این سئوال را طرح می کنند یا بسیار ساده اند یا بسیار شیطانی! این نبرد تن به تن ما با شیطان است و جنود شیطان! [9]
به لحاظی عصر جدید عصر گرایشات عرفانی در افراد و گروههای بشری است و بدین لحاظ نیز عصری ویژه بی سابقه می باشد. این پیرایش جهانی حتی در طبقات اشراف و حکومتها و امپریالیستها کاملا مشهود است و به قول هانری برگسون فیلسوف شهیر فرانسه امروزه حتی امپریالیزم نیز برای ادامه بقایش مجبور به عرفانیزه کردن هویت خویش است و این همان جریان اسطوره ای ساختن وجاودانه نمودن هویت خویش می باشد. این بیان متا فیزیکی جریان موسوم به «جهانی شدن» است. این همان ظهور احساس خود خدائی در بشر مدرن است که امکان بروز یافته است و اساس عمده این امکان نیز چیزی جز تکنولوژی مدرن و ارتباطات جهانی نیست.
احساسات عرفانی در انسان اصولا به لحاظ تاریخی امری جدید نیست ولی همگانی شدن و جهانی شدن و به عرصه بیان و حضور درآمدنش امری کاملا جدید است.
این واقعه دارای دو جنبه کاملا متضاد است. جنبه ای که حق واقعه است و جز در بستر معرفت دینی قابل درک و تصدیق نیست و جنبه ای که ابطال حقیقت است و قلمرو رشد و نمو دجالیت و عرفان ضدعرفان است .
در جنبه حقانیت این واقعه بطور خلاصه می توان معنای تاریخی آخرالزمان و قیامت را درک نمود که عرصه ظهور حق از جهان و خاصه انسان است که تماتیش همان ظهور ناجی آخرالزمان و انسان کامل و خلیفه خداست که جمال ذات یگانه پروردگار عالم خاک می باشد و علائم چنین دورانی دردهها آیه و حدیث در جهان اسلام قابل بررسی و تصدیق است و ما نیز در کل این نشریه و در هر مقاله سعی در بیان یکی از جلوه های این دوران ویژه داریم.
از جنبه معرفت این امامیه این واقعه جهانی دال بر نزدیکی بسیار زیاد به آستانه ظهور امام زمان می باشد. و این ظهور جهان در نفوس بشری منجر به پیدایش احساسات عرفانی وخود- خدائی وناجی گر می شود كه باید درک شود.
و اما طبق احادیث فراوانی از ائمه اطهار(ع) در قلمرو آخرالزمان هر چه که به ظهور ناجی موعود نزیکتر می شویم دجالان عجیب وغریب نیز ظهور می کند که دعوی نجات و الوهیت دارند و اکثر مردم را می فریبند در حالیکه شیطانهائی در صورت بشری می باشند.
جذابیت جهانی این دجالان در میان جوامع به آن دلیل است و عذابها و بن بست ها و توصیه های حاصل از و این تمدن باعث شده افراد و گروهها بطور روز افزون چشم امید به یک ناجی و نجات آسمانی پیدا کنند و از هر نجات زمینی و بشری و علمی مأیوس باشند. بدین لحاظ نیز هرگز بشر در طول تاریخ تا به این اندازه از خود و امکانات مادی مأیوس نبوده و چشم امید به معجزه بزرگ نداشته است. این وضعیت طبعاً نفوس شیطانی را وسوسه نموده که دعوی ناجیگری نمایند و عقل و جان و جیب مردم را غارت کنند.
این گرایشات کاذب عر فانی و ناجیان دجالی از اوایل قرن بیستم از مهد تمدن مغرب زمین خاصه بریتانیا و آمریکا شروع به رشد نمودند و ادامه این جریانات به کشورهای جهان سوم نیز سرایت نمود مثل نهضت هیپی گری وشعبات مبتذل آن در دهه های اخیر که تا سر حد گروههای شیطان پرست و آدمخوار استمرار یافته است همچنین افرادی تحت عنوان نهضت دی تئوسوفی (عرفان) در آمریکا شروع به تبلیغ نمودند و در کشور خودمان نیز طرفداران بسیاری یافته مثل کریشنامورتی، اوشو، کارلوس کاستاندا (دون خوان) و غیره. وجالب اینکه اساس همه این نهضت ها مواد روان گردان وتوهم ذائی مثل ال . اس . دی بوده است که بد ون مصرف این مواد امکان درک این عرفانها نیست همچون افیون که ماده اولیه درك اکثر گروههای درویشی در کشور ماست.[10]
دجال هر مذهب و مکتبی از بطن خودش پدید می آید و اتفاقاً از نزدیکترین حدّ وجود آن صاحب مکتب و بواسطۀ مشاهدات و آموزه های درجه اول و عالی آن مذهب رشد می کند.
دجال موسی (ع) ، سامری بود که یک دانشمند بود. دجال مسیح (ع) ، یهودا بود که از حواریّون بود و او هم تحصیل کرده ترین حواری مسیح بود. دجال محمد (ص) ،کسانی چون ابوجهل ، ابوهریره ، کعب الاحبار و ابوموسی اشعری بودند که جملگی از اصحاب نزدیک رسول و از جمله با سوادترین اصحاب بودند . دجال علی (ع) ، هم عمروعاص بود که او هم یک فیلسوف بود و از بطن اصحاب صفّه رشد نمود . در واقع دجال هر مذهب و مکتبی کسی است که صورت آن آئین را می گیرد و در بطن آن دقیقاً ضدّ آئین را می پرورد پس باید فردی بسیار با هوش باشد. دجال ، همان مکتب ضدّ مکتب است . به بیان دیگر دجاّلیت هر اندیشه و راهی همان فرمالیزم محض آن است که به انواع حیله ها آراسته شده و مردم را می فریبد .
دجاّلیت همان مادیّت و دنیویّت محض یک مکتب است .
مثلاً دجال حکمتِ سقراط ، ارسطو بود یا دجال فلسفۀ فویرباخ و هگل هم مارکس بود . صورت ، مجلّل می شود و سیرت واژگون می گردد . مثلاً دجال عرفان اسلامی، تصوّف فرمالیستی و نمادین است . دجال هر اندیشه ای ،جسمانیّت محض آن است .
در قلمرو معانی و ارزشها هم این قاعده جاریست . مثلاً دجال رستگاری امروزه لیبرالیزم است ، دجالعدالت هم دموکراسی است و همسان سازی . دجال عشق ، هرزگی است و کلاً دجاّل معنویت هم هنرهای مدرن می باشد همانطور که دجال حکمت ، فلسفه است و ...
و دجال انسان مدرن نیز آدم الکترونیکی است .
دجالیت ، صنعت و تکنیکی است که میخواهد تقدیس شود. بشریتی است که دعوی الوهیّت می کند.[11]
[1] کتاب آخرالزمان شناسی عرفانی،فصل اول،صفحه 7 - برای دانلود این کتاب کلیک کنید.
[2] کتاب فرهنگ خان جانی،صفحه 45 -برای دانلود این کتاب کلیک کنید.
[3] دائرة المعارف عرفانی،جلد دوم،صفحه 126- برای دانلود کتاب صوتی این اثر کلیک کنید.
[4] کتاب فرهنگ خان جانی،صفحه 4 -برای دانلود کتاب صوتی این اثر کلیک کنید.
[5] دائرة المعارف عرفانی،جلد ششم،صفحه 39
[6] دائرة المعارف عرفانی،جلد ششم،صفحه 44
[7] دائرة المعارف عرفانی،جلد سوم،صفحه 48
[8] دائرة المعارف عرفانی،جلد پنجم،صفحه 38
[9] دائرة المعارف عرفانی،جلد پنجم،صفحه 203
[10] دائرة المعارف عرفانی،جلد ششم،صفحه 104
[11] دائرة المعارف عرفانی،جلد دوم،فصل چهارم،صفحه 193